ایرج
تعریف ناکامی:
به عنوان یک رویداد (اتفاق) شرایط سد کنندهای که راه را بر فعالیت معطوف با هدف میبندد یا مزاحم چنین فعالیتی میشود. و به عنوان یک حالت ناراحتی یا آشفتگی و یا خشم ناشی از عقیم ماندن فعالیت را ناکامی (Frustration) میگویند.
نگاه اجمالی
ناکامی یک حالت فرضی است که در آن راه رسیدن با هدفها و خواستهها با مانع برخورد میکند. علت انکه ناکامی را حالت فرضی در نظر میگیرند آن است که نمیتوان آن را مستقیما مطالعه کرد بلکه آن از رفتار استنباطی میشود. یک موقعیت ناکام کننده ممکن است قوی یا ضعیف باشد، طولانی مدت (حتی دائم العمر) یا کوتاه مدت و همچنین ناشی از عوامل درونی (شخص ، یا بیرونی محیطی) باشد.
با این حال واکنش افراد در برابر ناکامی ایجاد شده تعیین میکند که این موقعیت ناکام کننده چقدر بر بهداشت روانی (Mental Health) تاثیر گذارده است. بعضی افراد با موقعیت سازگاری (Adjustment) خوبی پیدا میکند و حتی از ناکامی پلی برای پیروزی و موفقیت میسازند و برخی افراد از مکانیسمهای دفاعی (Defense Mechaism) اضطرابزا استفاده میکنند. در واقع گاهی این موقعیتها نیستند که افراد ناکام میکنند بلکه واکنش آنهاست که باعث ظهور ناکامی میشود.
عوامل موثر بر ناکامی
عوامل درونی
گاهی چیزی که مانع دستیابی آدمی به هدف و خشنود شدن وی میشود از کم و کاستیهای خودش سر چشمه میگیرد. معلولیتهای جسمانی ، نداشتن بعضی تواناییها و استعدادها و خویشتن داری ناپسنده (عجول بودن) نیز ممکن است آدمی را از رسیدن به هدف باز دارد. اگر هدف متناسب با تواناییها انتخاب شوند احتمال ناکامی کم خواهد بود. به عبارت دیگر افراد باید بدانند که هر کسی نمیتواند موسیقیدان ماهری شود یا از امتحانهای ورودی دانشگاهها با موفقیت عبور کند. اگر کسی هدفهایی برای خود انتخاب کند که فراتر از تواناییهای او باشد به احتمال زیاد دچار ناکامی خواهد شد. یک واکنش خوب برای سازگاری با ناکامیها تغییر دادن اهداف است. موفقیت یک مسیر ندارد؛ آن شامل راههای متفاوتی است.
عوامل بیرونی
گاهی چیزی که مانع دستیابی آدمی به هدف و خشنودن شدن وی میشود از محیط سرچشمه میگیرند. ناکامی ناشی از محیط ممکن است در اثر عوامل فیزیکی باشد مانند: “راهبندان در خیابان ، صفهای دراز خرید نان ، خشکسالی و وجود سروصدا که تمرکز را بر هم میزند.” و یا ممکن است ناشی عوامل اجتماعی باشد. محدودیتهایی که مردم بر آدمی تحمیل میکنند نظیر “امر و نهی پدر و مادر ، تبعیض نژادی ، تبعیض جنسیتی” همه از عوامل اجتماعی محیط در ناکامی هستند.
واکنش افراد در برابر ناکامی
پرخاشگری
یکی از اولین واکنشها در برابر ناکامی ، پرخاشگری (Aggression) است. پرخاشگری میتواند مستقیم یا غیر مستقیم باشد در نوع مستقیم فرد خشم خود را به منبع اصلی ناکامی ابراز میدارد. برای مثال به منبع ناکامی حمله میکند، فحش میدهد، بر سرش فریاد میکشد، این گونه پرخاشگریها به معنی خصومت با منبع ناکامی نیست بلکه یک راه حل آموخته شده است برای حل یک مساله (اگر چه روش ناقص است و کمتر به سازگاری منجر میشود. در نوع غیرمستقیم فرد به منبع ناکامی نمیتواند پرخاشگری نشان دهد که میتواند به علت قدرت یا مبهم و ناملموس بودن منبع ناکامی میباشد.
در این حال ممکن است پرخاشگری جابجا شود. به این معنا که عمل پرخاشگری بجای علت واقعی متوجه شخص یا شی بی تقصیر میشود. برای مثال فردی که توسط رئیساش ناکام شده خشم خود را بر سر خانوادهاش میریزد. نوعی از پرخاشگری غیر مستقیم در برابر ناکامی پیشداوری درباره اقلیت و جنسیتها است. برای مثال در دورههای رکود اقتصادی که بیپولی و بیکاری فراوان میشود مردم وسوسه میشوند که مسولیت این مشکلات را به گردن یک اقلیت ناتوان مانند مهاجرین یک کشور بیندازد.
بی تفاوتی
اگر چه پرخاشگری پاسخ معمول در برابر ناکامی است؛ اما روش بیاعتنایی ، کنارگیری و بیتفاوتی کم رواج ندارد. این نیز ناشی از یادگیری است. افراد ممکن است در اثر تجربههایی یاد بگیرند که تلاش برای برطرف کردن منبع ناکامی بیهوده است بنابرای بر جای تلاش یا پرخاشگری بیتفاوت باشند. این موضوعی است که در تحقیقات مربوط “نظریه درماندگی آموخته شده” (Learned Helplessness Theory) مورد تایید قرار گرفته است.
استفاده از مکانیسمهای دفاعی
استفاده از مکانیسمهای دفاعی برای حفظ بهداشت روانی در همه افراد معمول است ولی بعضی افراد در موقعیتهای ناکام کننده از مکانیسمهای استفاده میکنند که اگر چه در کوتاه مدت مفید است ولی در دراز مدت اضطرابزا و آشفتگیآور هستند این مکانیسمها مانند حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه هستند چرا که در سطح ناهشیار (Unconscion) عمل میکنند و فرد بر وجود آنها آگاهی ندارد. برخی از مکانسیمهایی که استفاده زیاد از آنها آسیب زا است عبارتند از: جابجایی (Replacement) ، دلیل تراشی (Rationalization) ، بازگشت (Reversion) ، سرکوبی (Regression) ، انکار (Denial).
ارتباط یادگیری با نوع واکنش به ناکامی
بین یادگیری افراد با نوع واکنش به ناکامی همبستگی مستقیمی وجود دارد. بخصوص یادگیریها و تجربههایی که در کودکی بدست میآوریم در واکنشهای دوران بزرگسالی مورد استفاده قرار میگیرند. این یک موضوع تربیتی و آموزشی است. کودکی که برای مثال با پرخاشگری ، داد و بیداد کردن و یا کوبیدن پاها بر زمین توانسته است والدینش را متقاعد ، به خرید یک اسباب بازی و یا هر چیز دیگر بکند به احتمال زیاد یاد خواهد گرفت که با پرخاشگری میتوان جلوی ناکامی را گرفت و به موفقیت رسید.
نتایج این یادگیری تاسفآور است و در بدترین شرایط به کشتن ، دزدیدن ، کتک کاری (پرخاشگری افراطی) برای رسیدن به موفقیت منجر میشود. همچنین کودکانی که به تجربه آموختهاند که “نمیتوان با ناکامی مبارزه کرد پس باید کناره گیری کرد” احتمالا در بزرگسالی نیز بیتفاوت و کنارهگیر خواهد بود. پس باید به کودکان شیوههای درست واکنشها را یاد بدهیم و مواظب یادگیریهای ناخواسته کودکان به علت غیرمسئولانه خودمان باشیم.
دنیای بدون ناکامی
داشتن یک دنیای بدون ناکامی محال است. انسانها همیشه و هر روز با انواعی از مسائل ناکام میشوند. حتی اگر خودمان را در یک جزیره محصور بکنیم باز هم عوامل محیطی و درونی زیادی وجود دارند که ما از ناکام خواهند کرد. برای مثال یکی از آنها تمایل به بودن در یک جمع انسانی و عدم دسترسی به آن است. در این بین آنچه باعث موفقیت و پیشرفت و برطرف کردن مدافع میشود تلاش ، مبارزه و استفاده از شیوههای صحیح برخورد با ناکامی است. همچنانکه اجداد ما در طول میلیونها سال از آنها استفاده کردهاند و دنیای کنونی ما از جمع کردن تلاش آنها با تلاشهای خودمان حاصل شده است.