ارسالی: سعدیه
از اوایل قرن بیستم، علاقهمندی به موضوع رهبری افزایش پیدا کرد. نظریههای اولیه رهبری بر این تمرکز داشت که چه چیزهایی رهبران را از پیروان متمایز میسازد. نظریههای بعدی به متغیرهای دیگری مانند عوامل موقعیتی و سطح مهارت میپرداخت. با وجودی که نظریههای بسیاری درباره رهبری ارائه شده است، امّا اغلب آنها را میتوان در هشت نوع عمده ردهبندی کرد:
نظریههای «مرد بزرگ»: بر طبق این نظریهها، ظرفیت رهبری امری ذاتی است- رهبران بزرگ زاده میشوند، ساخته نمیشوند. این نظریهها غالباً رهبران بزرگ را به صورت قهرمانان و اسطورههایی مجسّم میکنند که به هنگام نیاز برای رهبری برمیخیزند. عبارت «مرد بزرگ» برای این به کار رفته است که در آن زمان، رهبری به عنوان یک خصوصیت مردانه پنداشته میشد، به ویژه در حوزه رهبری نظامی.
نظریههای خصلتی: نظریه خصلتی، تا حدودی مشابه با نظریههای «مرد بزرگ»، فرض میکند که مردم برخی خصوصیتها و خصلتها را به ارث میبرند و داشتن این خصوصیتها آنها را برای در دست گرفتن رهبری مناسبتر میسازد. نظریههای خصلتی غالباً به تعیین ویژگیهای شخصیتی و رفتاری مشترک در بین رهبران میپردازند. امّا اگر خصلتهای بخصوصی، ویژگیهای کلیدی برای رهبری باشند، چگونه باید افرادی را که آن خصلتها را دارند ولی رهبر نیستند توصیف کرد؟ این پرسش یکی از مشکلات نظریههای خصلتی برای تشریح و توضیح رهبری است.
نظریههای وابستگی: این نظریهها بر متغیرهای خاص محیطی تمرکز دارند که تعیین کننده سبک رهبری مناسب برای آن وضعیت است. براساس این نظریه، یک سبک رهبری برای تمام وضعیتها مناسب نیست. موفقیت به متغیرهای چندی از جمله سبک رهبری، کیفیت پیروان و جنبههای مختلف وضعیت وابسته است.
نظریههای وضعیتی: بر طبق این نظریهها، رهبران بهترین اقدامات را بر پایه متغیر وضعیتی انتخاب میکنند. سبکهای مختلف رهبری ممکن است برای انواع خاصی از تصمیمگیریها مناسبتر باشند.
نظریههای رفتاری: این نظریهها بر پایه این عقیدهاند که رهبران بزرگ ساخته میشوند، زاده نمیشوند. این نظریهها ریشه در رفتارگرایی دارند و بر اقدامات رهبران و نه خصوصیات ذهنی یا درونی آنها تمرکز میکنند. بر طبق نظریههای رفتاری، افراد میتوانند از طریق آموزش و مشاهده یاد بگیرند که رهبر شوند.
نظریههای مشارکتی: این نظریهها عنوان میکننند که سبک رهبری ایدهآل، آن است که دیگران نیز در آن نقش داشته باشند. این رهبران، اعضای گروه را به مشارکت تشویق میکنند و به آنها کمک میکنند تا احساس تعهد و ارتباط بیشتری با فرایند تصمیمگیری نمایند. البته در نظریههای مشارکتی، حق اجازهدادن یا ندادن به دیگران جهت مشارکت برای رهبر محفوظ است.
نظریههای مدیریتی: این نظریهها که به نظریههای تراکنشی نیز معروفند بر نقش سرپرستی، سازمان و عملکرد گروه تمرکز دارند. نظریههای مدیریتی، رهبری را اساس یک سیستم تشویق و تنبیه قرار میدهند. این نظریهها غالباً در کسب و کار به کار گرفته میشوند. هرگاه کارمندان کارشان را با موفقیت انجام دهند پاداش میگیرند و هرگاه در کارشان ناموفق باشند جریمه میشوند.
نظریههای رابطهای: این نظریهها که به نظریههای تبدیلی (یا گشتاری) نیز معروفند، بر ارتباطات و رابطههایی که بین رهبران و پیروان شکل میگیرد تمرکز دارند. این رهبران از طریق کمک به اعضای گروه در درک اهمیت کار، الهام بخش آنها میشوند و در آنها انگیزه ایجاد می کنند. رهبران تبدیلی بر کارایی اعضای گروه تمرکز میکنند امّا از هر فرد نیز میخواهند که توانائیهای بالقوه خود را تحقق بخشد. این رهبران غالباً دارای استانداردهای اخلاقی بالایی هستند