اسلام ، يهوديت و مسيحيت

ارسالی: جمیل

دين مقدس اسلام دين الهي است ، خداوند متعال (جل جلاله ) براي هدايت بشريت همين دين را اختيار نموده است (إن الدين عند الله اسلام ) آل عمران / 19 دين به نزد خداوند دين اسلام است ، ( و من يبتغ غير الإسلام دينا فلن يقبل منه ) آل عمران / 85 هركسي بغير از اسلام دين ديگري را خواهان باشد هرگز دينش قبول نميشود .
به اساس اين گفته( خداوند متعال) دين تمامي پيامبران از آدم عليه السلام تا حضرت محمد (صلي الله عليه وسلم ) دين اسلام بوده و در قرآن عظيم الشان در آيات متعدديكه در مورد پيامبران الهي صحبت شده همه را مسلمان و دين آنانرا دين اسلام و پيروان شانرا مسلمان بيان داشته است .
1- حضرت نوح عليه السلام در مورد اسلام خود ميگويد : ( إن أجري علي الله وأمرت أن أكون من المسلمين ) پاداش مرا خداوند ميدهد و من امر شده ام تا اززمره مسلمانان باشم .
2- در مورد ابراهيم (عليه السلام) و پسرانش خداوند (جل چلاله) ميفرمايد : (إذ قال له ربه أسلم قال : أسلمت لرب العالمين ووصى بها إبراهيم بنيه و يعقوب يابني إن الله اصطفى لكم الدين فلا تموتن إلا و أنتم مسلمون ) البقرة /131 زماني كه پروردگار به ابراهيم عليه السلام گفت كه اسلام بياور ! ابراهيم عليه السلام گفت : من به پروردكار عالميان اسلام آوردم ، حضرت ابراهيم و يعقوب (عليهما السلام) پسران خويش را وصيت نمود ند كه : خداوند براي شما دين اسلام را اختيار نموده شما نميريد مگر مسلمانان .
3- ( ماكان إبراهيم يهوديا و لا نصرانيا ولكن كان حنيفا مسلما ) أل عمرا ن/ 67 ابراهيم (عليه السلام) يهودي و نصراني ( عيسوي ) نـه بلكه مسلمان حنيف بود .
4- حضرت ابراهيم و اسماعيل ( عليهما السلام) براي خود و ذريـت ( اولاده ) خود دعاي اسلام را نمودند ( ربنا واجعلنا مسلمين لك و من ذريتنا أمة مسلمة لك ) البقرة / 128 پروردگارا مارا واولاده مارا بنده گان مسلمان خويش بگردان .
5- موسي (عليه السلام) به قوم خود گفت : ( يا قوم إن كنتم آمنتم بالله فعليه توكلوا إن كنتم مسلمين ) يونس /84 اي قوم من! اگر شما به خداوند ايمان آورده ايد پس به او توكل كنيد اگر شما مسلمان هستيد .
6- در مورد اينكه دين موسي ( عليه السلام ) دين اسلام بود حتى دشمنان موسى (عليه السلام) اين موضوع را خوب ميدانستند و فرعون در زمان غرق شدنش كه حقايق را درك ميكند و ميخواهد پيرو موسى (عليه السلام ) يعني مسلمان شود نعره کنان ميگويد : (آمنت أنه لاإله إلا الذي آمنت به بنو إسرائيل و أنا من المسلمين ) يونس /90 ايمان أوردم كه هيج خدايي بغير ازآن خدايي نيست كه بني اسرائيل ايمان آورده اند و من از مسلمانان هستم .
7- اسلام دين سليمان (عليه السلام) است ، ملكه سبا در مورد ميگويد : ( اسلمت مع سليمان لله رب العالمين ) النمل /44 با سليمان (عليه السلام) به رب العالمين اسلام آوردم .
8- اسلام دين عيسى (عليه السلام) و حواريين اش ( پيروانش ) بود ( و إذ أوحيت إلى الحواريين أن آمنوا بي و برسولي ، قالوا آمنا ، و أشهد بأننا مسلمون ) المائدة /111 و زماني به حواريين وحي فرستاديم كه به من و پيامبر أيمان بياوريد ، آنان گفتند ايمان آورديم و شاهد باش كه ما مسلمانان هستيم .
9- درقصه لوط (عليه السلام) فرشتگان گفتند ( فما وجدنا فيها غير بيت من المسلمين ) الذاريات /36 پس نيافتيم در آن قريه بدون از يك خانه مسلمان .
10- حضرت يوسف (عليه السلام ) دعا نموده ميگفت : ( توفني مسلما و الحقني بالصالحين ) يوسف/ 101 مرا مسلمان بميراني و به نيكان ملحقم سازي .

يهوديت
چنانچه قبلا يا د آور شديم كه دين خداوند متعال همانا دين مقدس اسلام است كه براي بشريت اختيار گرديده است ، يهودان دين موسى عليه السلام را مطابق افكار و عادات خويش تغيير و تبديل نمودند .
يهودان در اصل مردمان گوشه گير و منزوي پذير بوده و در هر جايي كه زنده گي نموده اند ، دور از ديگران بوده و هيچگاهي اختلاط و ارتباط باساير مردم را نبذيرفته اند . آنان هنوز هم با وجود بيشرفت هاي متمادي در فكر بشري ، وتحولا ت تكنولوزي روح منزوي كرايي و انديشه ابتدايي دارند كه با كذشت هزاران سال تغيير ننموده است .
تعصب و طائفه پرستي جزء فرهنگ يهودان بوده آنان حتي دين الهي را به اين ايديولوژي تبديل نموده اند ، ذات خداوند متعال ( جل جلاله ) را كه خالق عالميان است ، ويژه يهودان ساخته اند و خود را نژاد برتر وخويشاوندان خداوند ميدانند و ساير انسانهای غيريهود را بنام گوييم ( حيوانات نجس ) تلقي ميدارند . ميگويند اگر يهود نبود برگي بر روي زمين نميبود ، باران قطع ميشد ، خورشيد پنهان ميگرديد ، و ملت هاي غير يهود قادر نمي بودند كه برروي زمين زنده گي كنند .
يهودان شرحي برتورات نوشته وآنرا ( تلمود ) مينامند و در آن تمام تعليمات ودساتير خطرناك را جمع آوري نموده اند . (تلمود ) شصت وسه سفر ( بخش ) دارد ، آنرا بر تورات اصلي ترجيح ميدهند ، زيرا درآن تمام آرزوهاي خويش را درج نموده اند . عقيده دارند كه يهودان از نسل خداوند و ساير بشريت از ارواح ناپاك خلق شده اند .
مسلمانان خداوند (جل جلاله) را رب العالمين ( خداي تمام بشريت ) ميدانند ، عيسويان معبود خود را پدر همه انسانها ميدانند ، ولي برعكس يهودان ميگويند كه خدا خداي ماست ، براي خداوند صفاتي مانند بشر قايل شده اند و آنچه در تلمود ذكر شده آنانرا مشرك معرفي ميدارد ، علاوتا معتقدند كه زمين از بني اسرائيل است ، عيسوي ها ، مسلمان ، وبت پرستان همه براي بنده گي يهودان خلق شده اند .
در تقسيم بندي بشر روميها انسانها را به رومي و بربر ،عربها مردم را به عرب و عجم ،مسلمانان مردم را به مسلمان و غير مسلمان ، اما يهودان به دوبخش يهود و گوييم تقسيم مينمايند كه منظور شان از گوييم ( GOYEM) يعني بت پرستان ، كفار ، و حيوانات نجس ميباشد .
در قرآنكريم خطاب زيادي براي بني اسرائيل شده است و آنانرا به ذكر نعمات خداوند ، و پيروي دين به شكل كامل آن دعوت نموده است ، ( يا بني اسرائيل اذكرو نعمتي التي انعمت عليكم و اني فضلتكم على العالمين ) اي بني اسرائيل نعمت هاي مرا كه به شما نموده ام بياد آوريد و من شما را بر مردمان فضيلت دادم . خداوند متعال در آنزمان براي بني اسرائيل نعمات زيادي را ارزاني نموده بوده آنانرا بر مردمان آن عصر فضيلت داده اكثريت پيامبران را از بني اسرائيل خلق نموده بود ، ايشانرا از شر فرعون و سپاه ظالمش نجات داده و فرعونيان را در بحر غرق نمود ، ولي يهودان چنانجه در قرآن عظيم الشان آمده است ،به بخشي از كتاب الهي مؤمن بوده و بخش ديگر آنرا انكار نمودند ، آنچه مطابق خواهشات نفساني شان بود قبول نمودند و آنچه حق را برملا ميساخت انكار مينمودند ( افتؤمنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض فما جزاء من يفعل ذلك إلا خزي في الحياة الدنيا و يوم القيامة يردون إلى أشد العذاب ) ترجمه : آيا شما به بخشي از كتاب ايمان مياوريد و به قسمت ديگر آن كافر ميشويد ؟

نشأت مسيحيت ( عيسويت )
در مورد دين عيسى (عليه السلام) كه اسلام بود گفتيم كه : اسلام دين عيسى عليه السلام و حواريين ( پيروانش ) بود ( و إذ أوحيت إلى الحواريين أن آمنوا بي و برسولي ، قالوا آمنا ، و أشهد بأننا مسلمون ) المائدة /111 و زماني به حواريين وحي فرستاديم كه به من و پيامبرم أيمان بياوريد ، آنان گفتند ايمان آورديم و شاهد باش كه ما مسلمان هستيم .
حضرت عيسى (عليه السلام) براي تصحيح مفاهيم و معتقداتيكه مورد دستبرد يهودان قرار گرفته بود ، ظهور نمود ، او مردم را به توحيد دعوت نموده وبراي اينكه يهودان بسياري مسايل اخلاقي را فراموش نموده ودين را وسيله خونريزي و قتل گردانيده بودند حضرت عيسى (عليه السلام) ميخواست تا منتهى درجه اخلاق را براي مردم بياموزد و بني اسرائيل راكه از راه حق منحرف شده بودند دوباره به صراط المستقيم رهنمايي نمايد ولي روح تعصب و خود خواهي يهودان آنانرا نگذاشت كه تمايل به حق نمايند آنان دسايس مختلفي را براي نابودي حضرت عيسي (عليه السلام ) استعمال نمودند و خواستند حضرتش را به صليب آويزند ولي خداوند متعال ( جل جلاله ) پيامبرش را از دسيسه آنان نجات داد و اورا به نزد خود برداشت ( وما قتلوه وما صلبوه و لكن رفعه الله ) .
يكي از دشمنان خطرناك حضرت (عيسى عليه السلام) و پيروانش شاوول طرطوسی( پولس ) ميباشد ، او كه يهودي متعصب و يكي از فرمان دهان جنك سالار يهود ي بود و هزاران پيروموحد و يکتا پرست حضرت مسيح (عليه السلام) را به قتل رسانده بود ، بدين نتيجه رسيد كه جنگ مسلح او را به هدف نميرساند و خواست دين توحيد حضرت عيسى و حواريين اش را از داخل ضربه زند و يا به عباره ديگر جنگ فكري را آغازنمايد و براي رسيدن به اين هدف كتب عقايد و فلسفه هند ، اغريق ، يونان و غيره را مطالعه نمود او در خلال اين كتب دريافت كه در هند قديم مردم به عبادت سه خدا معتا د بوده اند وفلاسفه قديم نيز در شناخت خالق نظرياتي داشته اند كه همه در نيمه راه با قيمانده اند ، زيرا براي رسيدن به خالق جهان عقل مرجع خوبي بوده و لي براي تصور ذات خداوند متعال عقل عاجز بوده لازم است انسان به وحي الهي رو آورد . ولي بر عكس براي فساد عقدي لازم است تا شكوكي را در توحيد ايجاد نمود ووحي الهي را مخدوش نموده و پيامبران را از مقام بشريت به الوهيت رسانيد ، و بنام دوست تيشه به ريشه دين زد ، وروي اين غرض بالأخره روزي برخواسته و با لباسهاي فقيرانه در مقابل مردم ظهور نمود و مردم كه او را ميشناختند ، او را در ميدان هاي جنگ و نبرد عليه مؤمنين با لباسهاي عسكري با حشمت و دهشت و حالت اجتماعي نهايت مستمند ديده بودند ، همه به تعجب فرو رفته از او علت را پرسيدند : كه چگونه در يكشبانه روز حالت وي دگرگون شده از سلطنت به مسكنت رو آورده ؟ او طرح خصمانه خويش را در لباس دوستان و مظلومان چنين تبارز داده گفت : دوش به بياباني در شام در حركت بودم كه ناگهان ندايي از آسمانها مرا توقف نمود و خطابم کرد كه اي پولس ! چرا بنده گان بيچاره ام را اذيت مينمايي و چرا عناد و دشمني ات را با اين مظلومان اعلان نموده اي و آنان را به خاك و خون ميكشاني ؟ پرسيدم : حضرت تان كي و از بنده چي ميخواهيد ؟ گفت : من عيساي مسيح هستم كه خداي انسانها و پسر خدا ميباشم و اكنون در پهلوي پدرم نشسته ام و احوال بنده گان نيز به اراده او صورت خواهد گرفت .

درباره jamil

اینرا هم چک کنید

فرصت اشتراک در رقابت مقاله نویسی مجله فانوس

به اطلاع تمامی جوانان قلم بدست که خواهان اشتراك در بزرگترین رقابت مقاله نویسی باشند …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *