شاهكار خطوط هوايي آمريكا

ارسالی: محمد

پس از فروريختن برج ها، آژانس مديريت حوادث غيرمترقبه امريكا (FEMA) هياتي مركب از اعضاي انجمن مهندسان عمران امريكا را مامور تحقيق تفحص پيرامون حادثه كرد. در گزارش اوليه اين انجمن، چنين آمده بود كه: حرارت بسيار شديد حاصل از انفجار سوخت هواپيما، ساختار فلزي مركز ساختمان را تا جايي تضعيف كرد كه قادر به تحمل بار فوقاني طبقات بالا نبود.
اما اين فرضيه، از طرف انجمن آتش نشانان نيويورك، به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و نشريه Fire Engineeing با ارائه جداول و محاسبات نشان داد كه ستونهاي مركزي برج پس از آن حرارت هنوز مقاوم بوده و قادر بودند مدتهاي طولاني دوام بياورند. ماموران آتش نشاني كه زودتر از بقيه در محل حاضر شده بودند، كاملا مطمئن بودند كه لحظاتي قبل از فروريختن برج، صداي انفجاري از طبقات زيرين ساختمان شنيده اند. آن ها حتي خواستار بررسي اين موضوع توسط مراكز تحقيقاتي مستقل شدند. سازمان آتش نشاني نيويورك در صدد بود كه نوع ماده انفجاري در انفجار زيرزمين را بيابد، اما هيچ جوابي بدست نيامد. همچنين در رابطه با انفجاري كه منجر به كشته شدن گروهي از ماموران نجات، در طبقه همكف برج شد هم، سوال ها بي پاسخ ماند.
وان رومرو، چهره سرشناس موسسه تحقيقات و فن آوري معدن واقع در نيومكزيكو هم معتقد بود كه اين كار فقط در قالب انفجار مي توانست صورت گرفته باشد. مركز تجارت جهاني كه ظاهرا كاربري غيرنظامي داشته، جايگاهي نظامي را هم در دل خود پنهان داشته بود و به اين ترتيب از هزاران نفر قربانيان اين حادثه، بدون آن كه بدانند، به عنوان ديوار دفاعي استفاده مي شده است.
مخفيگاه هاي CIA نه تنها در برج شماره هفت كه در ساير ساختمان ها و در طبقات زيرين گسترده بود. پايگاه اطلاعاتي CIA در برج شماره هفت، از سال 1950 ماموريت داشت تا تردد هيات هاي خارجي در سازمان ملل را زيرنظر بگيرد. اما در زمان رياست جمهوري كلينتون به طور غيرقانوني، دامنه فعاليت هايش را به جاسوسي الكترونيكي در سطح منطقه منهتن گسترش داد و در عمل، تمامي ساز و برگها و مكانيزم هاي ضدشوروي در زمان جنگ سرد، يكجا در خدمت جاسوسي اقتصادي قرار گرفت.
با اين ترتيب، پايگاه اطلاعاتي CIA واقع در نيويورك به مهمترين پايگاه اطلاعات جاسوسي اقتصادي تبديل شد.
اين تجديد ساختار غيرقانوني و خودسرانه، زمينه ساز درگيري هاي شديدي بين اين مركز و ساير شاخه هاي ساختار سنتي CIA شد.
اگر به گذشته اي نه چندان دور برگرديم، بعيد نيست حمله 26 فوريه سال 1993 به برج تجارت جهاني كه 6 كشته و هزاران زخمي بر جاي گذاشت هم در اصل، با هدف تخريب اين مركز سري CIA طراحي و اجرا شده بود. اگرچه اين مركز در آن زمان به توسعه يافتگي سال 2001 نبود.
با توجه به اين نكته كه در زمان فعاليت برجهاي دوقلو، به طور معمول 30 تا 40 هزار نفر در آن تردد داشته و به كار مشغول بودند، از آنجا كه هر يك از برجها شامل يكصد و دوطبقه بود، به طور متوسط هر طبقه يكصد و سي و شش نفر را در خود جاي مي داد. در حادثه برج شمالي ، هواپيماي بوئينگ ، طبقات بين طبقه 85 و طبقه 80 را مورد اصابت قرار داد.
ساكنان اين طبقات را بايستي در رديف كساني قرار داد كه در همان لحظات اول با اثر ضربه شديد و حرارت حاصل از انفجار، نابود شدند. اما با بالا گرفتن شعله هاي آتش، افرادي كه در طبقات بالاتر از هشتادمين بودند هم بدون هيچ راه فراري خود را گرفتار آتش ديدند. رخي بين تسليم در برابر آتش و پريدن از پنجره، راه دوم را انتخاب كردند.
اندكي بعد، زمان فرو ريختن ساختمان فرا رسيد و تمامي كساني كه در سي طبقه فوقاني ساختمان گرفتار بودند نيز تسليم مرگ شدند.
با محاسبات ما از معدل ساكنان هر طبقه، تعداد كشته شدگان نبايستي كمتر از 4080 نفر مي شد، اما گزارش رسمي نهم فوريه 2002، مجموعه تلفات دو حادثه را 2843 نفر اعلام كرد.
تازه اين تعداد ، شامل مسافران و خدمه هواپيما اعضاي گروه ، پليس و گروه نجات كه هنگام فرو ريختن برجها درزير آوار ماندند هم مي شد. در رابطه با حادثه مركز تجارت جهاني، افاضات رئيس جمهور جرج بوش شنيدني است، اين گفتگو در جريان ملاقات رئيس جمهور با شهروندان اورلاندو در فلوريدا به تاريخ چهارم دسامبر انجام شد.
سوال: جناب رئيس جمهور، اولا اين كه، شايد شما نيز نتوانيد تصور كنيد چه تلاشهايي براي اين آب و خاك انجام داده ايد؛ ثانيا، علاقه منديم بدانيم پس از شنيدن خبر حمله تروريست ها (به مركز تجارت جهاني) چه احساسي داشتيد؟ (تشويق و كف زدن حضار)
رئيس جمهور جرج بوش: از شما متشكرم، جردن! (مجري مراسم) خوب، جردن، نمي تواني تصور كني كه پس از شنيدن حمله تروريست ها، در چه شرايطي قرار گرفتم. من در فلوريدا بودم و Andy card رئيس ستادم همراه من بود. قرار بود در كلاس درس براي بچه ها راجع به برنامه مطالعاتي و كارهاي آنها صحبت كنم. تا زمان رفتن به كلاس در فضاي بيرون منتظر نشسته بودم، آنجا بودم كه برخورد هواپيما با برج را ديدم، البته تلويزيون روشن بود، من خودم زماني پرواز مي كردم، با خودم گفتم، خوب، اين هم يك خلبان ناشي، گفتم اين بايد، حادثه وحشتناكي باشد يكباره خشكم زد، فرصت فكر كردن به اين موضوع نبود، من توي كلاس نشسته بوم و Andy رئيس ستادم هم آنجا نشسته بود، بطرف من آمد و گفت، هواپيماي دوم هم به برج خورد، به امريكا حمله شده. جردن! در لحظات اول، نمي دانستم چه تصميمي بگيرم. تو مي داني من در دوره اي بزرگ شدم كه حمله به امريكا مفهومي نداشت و هيچ وقت چنين تصوري هم در ذهنم شكل نگرفته بود، شايد پدر و مادر شما هم هرگز چنين تصوري را نداشتند و من در آن لحظه كوتاه با خودم فكر كردم، حمله به آمريكا چه مفهومي ممكن است داشته باشد، من مي دانستم كسي قدرت پرداخت تاوان حمله به امريكا را ندارد.
خوب، از قرار معلوم، رئيس جمهور امريكا، طبق گفته خودش، چند ثانيه پس از برخورد اولين هواپيما به برج، تصوير اين حادثه را ديده است. به طور يقين، اين تصاوير، از ميان تصاويري كه مستندسازان فرانسوي julesو Gedeon Navdetو به طور اتفاقي از حادثه گرفتند انتخاب نشده بوده چون اين مجموعه اولين بار، سيزده ساعت بعد توسط موسسه Gamma پخش و منتشر شد.
تصاويري كه جرج بوش چند لحظه بعد از برخورد هواپيما به برج اول (شمالي) مشاهده كرد، يقينا تصاوير موسسه Gamma نبوده و بايستي تصاوير سري ديگري بوده، كه بدون درنگ به محل استقرار رئيس جمهور ارسال شده باشد، به طور يقين تجهيزات مخابراتي محرمانه اي از قبل در اطاقي كه براي رئيس جمهور در محل دبستان اختصاص داده شده، تدارك ديده بودند و اگر سازمان اطلاعات امريكا، فيلم برخورد اول را تهيه كرده باشد، به اين معني است كه آنها از قبل آماده چنين حادثه اي بوده اند و در اين صورت بايد پرسيد چرا اقدامي در جهت نجات دوستان و هموطنان خود انجام ندادند؟ نتايج مطالعات ما، به طور خلاصه از اين قرار است كه: تروريست ها با تدارك تجهيزات و همكاراني در بخش زميني، عمليات را به انجام رساندند.
بخش زميني عمليات ماموريت داشت كه دو منبع راديويي هدايت گر هواپيما را در زمان مشخص فعال كرده و همچنين قبل از وقوع حادثه، با هشدار و تهديدات تلفني به افراد مستقر در برجها، تلفات را به حداقل رسانده و در نهايت به تخريب انفجاري طبقات زيرين هر سه برج شمالي، جنوبي و شماره 7، اقدام كنند، تمام اين مراحل در مقابل چشمان سازمان اطلاعاتي امريكا صورت گرفت، بي آن كه قدمي در توقف آن بردارند.
آيا مي توان پذيرفت كه عملياتي تا اين حد دقيق و عظيم، از ذهن و فكر مرداني در دل غارهاي افغانستان تراوش كرده و يا توسط تعداد انگشت شماري از شبه نظاميان اسلامي صورت پذيرفته باشد؟

اینرا هم چک کنید

واژه “زن” را کمی درست بخوان

فریبا اکبری، دانش آموخته خبرنگاری دانشگاه هرات سرچشمه واژه زن انسانیت است، نه ضعیفه، نه …