ارسالی: هدیه
شنتی دوا، دختربچه عجیب!
شنتی دختربچه ای 4 ساله بود که در هند زندگی میکرد و مدام به پدر و مادرش میگفت که در روستای «موترا» زندگی میکنه و مادر سه کودک هم هست. همچنین اسم خودشو لوجی (Ludgi) میدونست.
بعد از تکرار این داستان توسط شنتی، خانوادش تصمیم به برسی این موضوع میگیرن و بعد از تحقیقی متوجه میشون که موترا نام روستایی واقعی بوده که زنی به نام لوجی که به تازگی از دنیا رفته اونجا زندگی میکرد؛ این زن همچنین سه فرزند هم داشت.
والدین شنتی که بسیار متعجب شده بودند دخترشونو به این روستا برده و با کمال تعجب ممیبینن که کودک 4 سالهشون به راحتی با لهجه محلی این روستا آشنایی کامل دارد و با مردم به زبان محلی حرف میزنه!!
نکته جالب اینکه شنتی 24 راز مختلف از زندگی لوجی رو برملا کرد که همگی کاملاً صححیح بودن.
روح فردی جکسون
تصویری که میبینید در سال 1919 گرفته شده و مربوط به کادر پروازی یک فرودگاه در دوران جنگ اول جهانی است. نکته جالب این است که در این تصویر، روح یک فرد مُرده وجود داره.
این روح مربوط به فردی به نام فردی جکسون هست که توسط پره هواپیما به شکل اتفاقی 2 روز قبل از گرفتن این عکس کشته شده بود و مراسم خاک سپاریش در روزی انجام شد که این عکس گرفته شد.
اگه در ردیف بالا، از سمت چپ به چهره چهارمین نفر نگاه کنید یک فردی عادی میبینید، ولی اگر کمی دقت کنید، میتونید روح فردی جکسونو پشت سرش ببینید!
این عکسو به همه کارکنان و همکاران فردی جکسون نشان دادن و همگی بدون کوچکترین شک تایید کردند که این شخصی که در عکس افتاده همون فردی جکسونی هست که 2 روز پیش از دنیا رفت.
کشتی SS Ourang Medan
در نزدیکی های ماه فوریه 1948 بود که کشتی های اطراف اندونزی، وحشتناک ترین روزهای خودشونو سپری میکردن. یکی از کشتی های منطقه پیغام زیر را دریافت کرد: تمامی خدمه به همراه کاپیتان کشتی مردن، منم مُردم!
این پیغام توسط کد مورس و از کشتی ای به نام SS Ourang Medan ارسال شده بود. با دریافت این پیغام، چند کشتی برای برسی موضوع و کمک به محل فرستاده شدن که با ورود خدمه نجات به کشتی، با وحشتناکترین صحنه زندگی خودشون مواجه شدن. تمامی خدمه کشتی به طرز عجیبی از دنیا رفته بودن. چشم های همه باز بود و دست هاشون به حالت کشیده و صورت تمامی اجساد رو به سمت خورشید قرار گرفته بود. تمامی چهره ها از ترسیدن شدیدشون قبل از مرگ خبر میداد. حتی سگ کشتی هم مُرده بود.
خدمه نجات وقتی وارد اتاق دیگ بخار کشتی شدند، از شدت سرما به لرزه افتادند، در حالی که دماء اتاق 100درجه سانتی گراد براورد شده بود. بعد از پایان تحقیق، نتیجه بر این شد که کشتی رو به لنگرگاه برگردونن. به محض بستن سیم های یدک کش، مه غلیظی شروع شده و کشتی SS Ourang Medan به همراه تمامی خدمه خودش منفجر شده و هیچ اثری ازش باقی نموند.
رد پای شیطان
نیمه شب 8 و یا 9 فوریه سال 1855 بود که برف سبکی در اطاف روستای دوان شروع به بارش کرد، بعد از قطع برف، ساکنین منطقه رد پای عجیبی رو مشاهده کردن. این رد پا شبیه سُم بوده و اندازش حدود 1.5 تا 2.5 اینچ برآورد شد. این رد پا نشون میداد که صاحبش حدود 100 مایل راه رفته و گاهی تغییر مسیر داده ولی نکته شگفت انگیز این بود که در طول مسیر، رد پا هیچگاه قطع نمیشد.
با دنبال کردن رد پاها، مردم به چندیت دیوار، رودخانه و یا گاها طویله رسیدن که همانطور که گفته شد، این رد پاها همگی به شکل مستقیم بوده و از روی همه این موانع رد شد. این رد پای عجیب روی سقف طویله، دیوار و مکان هایی بود که وسط راه این شخص قرار داشت.
مردم روستای دوان، به این ردپاها لقب “رد پای شیطان” دادن.
در 12 مارس 2009 هم در همین روستا چنین رد پایی دوباره ظاهر شد که عکس بالا برای اون موقع هست.
پل مرگبار اورتون
این پل در میلتون، اسکاتلند قرار داره و ظاهرش کاملا طبیعی هست. پل اورتون از زمانی که سگ ها از روش بقصد خودکشی میپرن مشهور شده. سگ ها روی پل میرن و از ارتفاع 50فوتی به سمت مرگ خودشون میپرن.
نکته جالب و معمایی این قضیه اینه که همه این سگ ها دقیقاً از یک طرف پل و تقریباً از یک نقطه میپریدن.
البته فقط سگ ها این کار را نمیکردن. در سال 1994 یک مرد، بچه خردسالش رو از این پل پرتاب کرد به این بهانه که فرزندش ضد مسیح شده؛ و چند سال بعد خودش رو هم بقصد خودکشی قصد داشت پرت کنه.
ساکنین منطقه باور دارن این پل، پلی بین دنیای زندگان و مردگان است.