نویسنده: نیلوفر لنگر
سرزمینی که در گذر سده ها، تعداد زیادی از ارواح بزرگ، دانشمند، شعرا و نویسنده گان نیک نام تاریخ ادبیات پارسی دری را در پهنای خاکهای خود پرورده و گهگداری هم ارزشمندانی چون خداوندگار بلخ را از خود بیزار کرده است، هم اکنون نیز پس از گذشت ده ها و سده های بیشمار، در تلاش دست و پا کردن ارزشمندانی از همان جنس است.
آری، بلخ! مکانی که به یاد گذشته های درخشان فرهنگی اش، پس از تشکیل حکومت جدید در دههی اخیر خواست تا یک بار دیگر اندیشمندان و هنر پرورانش را دست بدست سازد و سقف فروریخته ادبیاتش را به پا ایستاد کند. و همین بلخ بودن و تلقین اینکه این سرزمین زادگاه بزرگان ادبیات پارسی دری است، هر ادیب و قلم بدست این خطه را تحریک کرد تا دست خشکیده را از آستین برکشند و بروی روقها بریزند و همینکه روز بروز به جمعیت این قلم بدستان افزوده گشت، به فکر ساختن چترهای تحت عنوان انجمن ، نهاد، کانون فرهنگی، خانه فرهنگی و غیره شدند و با سرعت تمام در چند سال محدود هرگوشه و کناری با لوحه های کانون های ادبی و فرهنگی مزین شد.
از نخستین و پرجمعیت ترین انجمن های که کهنسال ترین تا جوان ترین شاعران و نویسنده گان بلخ را در نخستین سالهای پس از سرنگونی رژیم طالبان، در خود جا داد، انجمن نویسنده گان بلخ بود. و پس از آن نهاد های زیادی بنام های مختلف آغاز به فعالیت کردند و هرکدام تحت هر عنوان و با طرح های که تلاش میکردند یکی از دیگری برتر باشد درهر گوشه و کنار برنامه های ادبی برپا کردند. اما بدبختانه که تمام فعالیت های آتشین این نهادها فقط یک مرحله بود. مرحله یی که هرکدام، با اندک پیمایش به اوج رسیدند و سپس به انواع و اشکال مختلف رو به سقوط نهادند. و بدون شک این چالشی است که نسل جوان و نوجوانی را که تازه به این عرصه پامیگذارند، کسل و نا امید میسازد و هراز گاهی اگر آنان اندیشه کار کردن بطور مشخص روی ادبیات را داشته باشند بلافاصله متوجه پرتگاهی میشوند که به زود ترین فرصت درآن فروخواهند افتاد.
اما قبل از همه باید دقت کرد که چه دلیلی میتواند داشته باشد اینکه یک عده جوانان پرکار و نیرومند بلخ که روزگاری با دست و دل های آتشین آغاز به ساختن نهاد های ادبی با نام های زیبا و سنگین کرده بودند، پس از یک مرحله کار که اکثرا موفقانه بود، به چنین سرنوشتی دچار شدند؟؟؟؟
واضح است، هنگامیکه آزادی بیان تازه تازه در اجتماع شهری افغانستان فراگیر میشد، هر قلم بدستی آرزوی زبان باز کردن و گفتن و نوشتن آزادانه را داشت و ساختن یک جمع که در کنار هم بتوانند به نقد و نظر در مورد گفته و نوشته های همدیگر بپردازند کار را آسانتر میساخت پس به همین دلیل جوانان بدون در نظر داشت ترکیب ذهنی افراد، تعهد لازم کاری، اساسنامه و طرح مشخص کاری، در بعضی موارد تمویل مالی، و ده ها چالش دیگر، دست به ایجاد چنین مجموعه های زدند و فقط به نشست های هفته وار و بعضا نشر یک نشریه اکتفا کردند.
و در یک چشم بهم زدن شماری زیادی از انجمن ها با نام های چون: انجمن الف تا یا، حلقه فرهنگی ذلف یار، خانه فرهنگی پرتو(ویژه بانوان)، انجمن ادبی پنج عصر، سه شنبه های بلخ، کانون فرهنگی جوانان افغانستان، کلبه فرهنگی بلخ، انجمن فرهنگی ادبی پرواز، کانون فرهنگی پر، انجمن ظهیرالدین محمد بابر، کانون فرهنگی حکیم ناصر خسرو بلخی، و غیره به فعالیت آغاز نمودند.
بدون شک نمیتوان نادیده گرفت که چهره های خوبی از میان این مجموعه ها سر بیرون کردند که امروز در میان شاعران جوان بلخ در یک دهه اخیر از جای و جایگاهی برخوردار اند. بطور مثال بانوانی چون صدا سلطانی، هدیه ارمغان، فرنگیس سوگند، نرگس صابری و ده ها بانوی دیگر که امروز شعرشان از نمونه های خوب شعر بانوان جوان بشمار میرود از دریچه خانه فرهنگی پرتو وارد اجتماع ادب شدند و به همینگونه چهره های برتری چون ابراهیم امینی، حکیم علیپور، سهراب سیرت و دیگران از حلقه فرهنگی ذلف یار، و ده ها چهرهی خوب دیگر در کوتاه مدت از میان هر انجمنی سر بلند کردند و این یک قدم مثبت بسوی رشد ادبیات جوان بلخ بود که بعد ها اکثر این جوانان توانستند مجموعه های شعر و داستان هایشان را منتشر کنند.
اما چیزیکه همه این زحمات را به هدر میدهد، فروپاشیدن یکی پس دیگر این نهاد هاست که هر کدام پس از یک مرحله آتشین کار و تلاش بی دریغ، بلاخره به سرنوشت سقوط مواجه شده و در بعضی موراد گرداننده های این نهاد ها؛ از زمینه فرهنگی دل کنده و راه های جدیدی اختیار کرده اند و این خود کافی بود تا باور کسانی را که تازه میخواهند گرد هم بیایند و از نقد و نظرهای همدیگر برای بهبود نوشته های شان مستفید شوند، ضعیف بسازد. چنانیکه فروپاشی این نهاد ها و بی توجهی بعضی از افراد دست اول این نهاد ها سبب شد تا پس از فروپاشی نهاد، اکثر اعضای آنها از این زمینه دست بردارند و اندک اندک شعر و داستان فراموش شان شود.
یکی از تاثیراتی بد ناشی از فروپاشی زودهنگام نهادهای ادبی در بلخ از دست رفتن اعتماد اهل ادب به گردهمایی ها و جلسات ادبی حتی در سطح دانشگاه میباشد. و همگان فکر میکنند که هیچ نهاد فرهنگی توانایی مستحکم شدن و استوار ماندن را ندارد بناً نیازی به زحمت کشیدن و عرق ریختن برای ساختن هیچ مجموعه ی ادبی نیست.!
اما رسالت دیگری نیز وجود دارد و آن، معتقد ساختن جوانان فرهنگی تازه گام درین عرصه میباشد که میتوان با یک حرکت سالم و با گامهای استوار و هدفمند در کنار افراد متعهد و آگاه به ساخت یک جریان مقتدر فرهنگی و ادبی دست زد و نقد واقعی و ادب شناسانه را سرمشق کار نمود. بدون شک یکی دیگر از دلایل فروپاشی های زود هنگام همانا نبود یک ساحه مشخص نقد ادبی در میان کانون های فرهنگی بوده میتواند. پس لازمست تا از افراد آگاه و صاحبنظر ادبیات در خصوص نقد و بررسی آثار جوانان تازه کار طلب همکاری نمود و با نظارت بر آثار چاپ شونده شاعران و نویسندگان جوان به اصلاح جریان های ادبی و فرهنگی پرداخت.