نویسنده: نیلوفر لنگر
صلح و دموکراسی دو واژه یی که در افغانستان و در بین اجتماع سیاستمداران و همچنان روشنفکران، نهاد های مدنی و رسانه ها، ظاهرا حضور گسترده و قابل ملاحظه یی دارد، و همگان به صلح به باور خودشان ارزش قایل استند بی خبر ازینکه صلح خودش یک ارزش است که هر لحظه توسط سیاستمداران و حکام دجال گونه ی این کشور لگدمال میشود.
صلح افغانستان با استفاده های سیاسی و تجاری که ازآن صورت میگیرد بیشتر به یک منبع عایداتی برای حکام دولتی و معامله گران میماند تا به یک روند انسانی و اجتماعی. اینجا سرزمینی ست که حتی به خون هزاران انسان بیگناه که قربانی یک معامله سیاسی میشوند ارزشی داده نمیشود، چه برسد به ارزش های انسانی و اجتماعی وفرهنگی که بدون شک در قدم دوم پس از زنده ماندن قرار دارند.
انسان ها در فضای اختناق آور افغانستان فقط حق دارند نفس بکشند و با نفس کشیدن شان تنها میتوانند آکسیجن آلوده به دود باروت را به ریه های شان بفرستند و بازپس دهند، حق به اهتزاز درآوردن رشته های صوتی حنجره در صورتیکه برای خواستن حق و عدالت باشد جرم بلاعفو است!
سرزمینی که ساکنان آن همواره به تاریخ افتضاح آمیز قتل و ترور و کور ساختن مفتخر بوده است و هم اکنون نیز دستار چهارمتره را که به باور خودشان از میرویس خان میراث مانده است باعث افتخار خود میدانند، قانون را برای فرار از آن، در ترازوی شریعت میگذارند، برای دو واژه ی هم معنا بروی همدیگر شمشیر میکشند و زبانهای اعتراض کننده گان روشنفکر و جوانان باسواد و با اندیشه را از حلقوم در میاورند، دیگر چگونه میتوان انتظار داشت که سردمداران این سرزمین به یک واژه ی کوچک سه حرفی (صلح) ارج نهاده و برای پیاده کردن آن در متن زندگی شهروندان این کشور، از منافع غیر قانونی شخصی خویش بگذرند؟؟؟
صلح، ثبات اجتماعی و ترویج فرهنگ انسانی درافغانستان، نیاز مند گسترش اندیشه ها و ارتقای سطح فکری شهروندان این کشور است. که این گسترش و ارتقای سطح فکری تنها از طریق باسواد ساختن افراد اجتماع امکان است. جامعه یی که افراد آن هنوز معنی مکتب را با روسپی خانه اشتباهی میگیرند چگونه میتوان با برپا کردن یک خیمه به ارزش چند میلیون دالر و غذا دادن به چندی از افراد قدرتمند و زورگوی، صلح را در دامن این اجتماع بدبخت و وحشت زده انداخت؟؟؟
بدون شک برپا کردن جلسات و مصرف کردن هزینه برای ساخت مجموعه های بنام صلح که اکثرا همه حرف و حدیث شان در دور میز جلسه باقی میماند، مذاکره با طرف های درگیر جنگ که اکثرا مذاکرات بی حاصل و ظاهری است، سپردن مسوولیت به کسانی که یک عمر در صدد بد امنی و ریشه کن ساختن صلح بودند، و صدها راه غیر منطقی دیگر که هم اکنون بنام کار در روند صلح افغانستان مورد استفاده قرار میگیرد، راهی به پیش نخواهد برد و به هیچ عنوان سبب آمدن یک تغیر عملی در وضعیت ناهنجار این کشور نخواهد شد.
صلح یک پروسه انسانی و در واقع یک روند ذهنی است که برای عملی ساختن آن، در قدم نخست باید ذهن افراد اجتماع را به تغیر باورمند بسازیم و این کار راه های ساده یی دارد که فقط با صداقت و واقعیت گرایی میتوان به آنها وصل شد. و باسواد ساختن افراد اجتماع از نخستین و عملی ترین راه های آن است.
پس آیا مسموم شدن شاگردان مکاتب در ولایات مختلف ظرف یک ماه گذشته تاثیری بر روند صلح افغانستان ندارد؟
و یا عدم اقدام جدی حکومت در برابر اعتصاب غذایی دانشجویان دانشگاه کابل روند صلح و باورمندی ذهنی افراد اجتماع را به چالش نمیکشد؟
بدون شک اکثریت خانواده ها پس ازین از فرستادن فرزندان شان به مکتب هراس دارند، و دانشجویان نیز از اقدام برای تغییر وضعیت دلزده شده اند.
هنگامیکه اقدامات حکومت، سیاست های ناهنجار آن و مداخله دستهای بیرونی در اوضاع این کشور سبب میشود تا یک بدنه ی اساسی و روشنفکر این سرزمین فلج شود، و زمانیکه حکومت افغانستان با وجود حضور گسترده جامعه جهانی نمیتواند امنیت را حتی در سطح شهرها و مکان های علمی و تربیتی استوار نگهدارد پس نه تدویر همایش های صلح و منازعه جایی را خواهد گرفت و نه آمدن ده هزار پوقانه گلابی به هدف صلح، رنگ باروت زده یی این سرزمین را تغیر خواهد داد!