جان‌ کری، میانجی ناکام

نویسنده: کاوه سحاب، دانش پژوه کارشناسی ارشد در بخش مطالعات جنگ و صلح

انتخابات یکی از اصول اساسی در نظام مردم سالاری بوده و عبارت از مجموعه‌ی عملیاتی است که شهروندان یک کشور بصورت آزاد، سری و محرمانه نماینده های خویش را جهت مهار کردن قدرت برگزیده و نماینده گان انتخاب شده توسط مردم ممثل اراده ملت در تعین متصدیان و اعمال کننده گان قدرت سیاسی میباشند.

افغانستان مدعی نظام مردم سالار برای سومین بار انتخابات ریاست جمهوری را در بهار ۱۳۹۳ تجربه کرد و به گونه‌ی این باور در جامعه بارور گردید که این مردم اند با رای خویش بلند‌‌ترین ممثل اراده سیاسی شان که همانا ریس جمهور است، را انتخاب می‌نمایند.

باور و ایمان مردم به این پروسه قانونی و دموکراتیک تا آن‌جای بود که هیچ چالش و تهدید امنیتی نمی‌توانست سد راه‌ی آنها گردد. به گونه‌ی نمونه تنها در حوزه‌ی جنوب غرب ۵۷ عملیات تخریبی از سوی نیرو های طالبان انجام شد که ۲۲ کشته و ۴۰ زخمی از نیرو های امنیتی و افراد ملکی گرفت، اما اکثریت مردم با قاطعیت تمام در روز انتخابات در صحنه حاضر شده و رای خویش را به صندوق ها ریختند.

مردم با متقبل شدن این همه مشکلات و مصرف ۱۲۷میلیون دالری از کمک های بین المللی در دور اول انتظار آنرا داشتند که نتیجه انتخابات به زودی اعلان گردیده و وضعیت کشور رو به بهبودی گزارد. اما دریغا که از همان پایان روز های اول انتخابات، بوی بی اعتمادی و منازعه بین کاندیدا‌ها به مشام ملت میرسید. رفتن انتخابات به دور دوم همراه بود با رنج و مصایب بر دوش ملت و ارگان‌های امنیتی کشور و هزینه‌ی 18 میلیون دالری و فضای کاملا متشنج و سوی نیت در میان سیاست مداران.

سیاست‌مداران افغانستان برای کشاندن مردم در پای صندوق‌های رای‌دهی در دور دوم از بد‌ترین و کهنه‌ترین ابزار سیاسی که بیشتر در قرون 17 و 18 میلادی به کار برده می‌شد، بدون در نظر داشت عواقب آن، استفاده نموده و جامعه را به اقوام تقسیم نمودند. هر چند اشتراک مردم نسبت به دور اول کمتر بود، ولی مبارزه‌های انتخاباتی یا همانا تحریک قومیت ها علیه همدیگر سبب گردید تا فضای جامعه متشنج گردیده و تاثیر خویش را نیز بالای کارمندان پروسه بر گزار کننده‌ی انتخابات بگذارد. این امر سبب گردید تا دسته‌ی در داخل کمیسیون انتخابات و سایر محل‌های بر گزار کننده برای دو طرف بدون در نظر داشت شفافیت و صداقت در کار‌شانفعالیت کنند. اسناد که از فعالیت‌های کارمندان کمیسیون به بیرون ارایه گردید، سبب شد تا اعتماد و اعتبار که بالای ارگان‌های برگزار کننده‌ی انتخابات وجود داشت زیر سوال برود و یکی از کاندیدا نتیجه‌ای دور دوم را کاملا منتفی بداند.

نفی نتیجه‌ای انتخابات و ایراد کنفرانس های مطبوعاتی و برنده اعلان نمودن هر دو کاندیدا سبب تحریک اقوام ساکن در کشور علیه هم‌دیگر گردیده و افغانستان را به سوی بحران جدی سوق داد. این امر سبب گردید تا پای کشور دیگری جهت حل این معضل در افغانستان باز گردد. دولت امریکا برای میانجی‌گری (Mediation) بین دو طرف منازعه، جان کیری وزیر خارجه‌ای این کشور را به عنوان میانجی Mediator))به افغانستان فرستاد. روش میانجی‌گری که توسط جان کیری برای حل اختلاف بین کاندیدا بکار گرفته شد، روش میانجی‌گری “تغییر‌آورنده” بود. هر چند با توجه به شرایط اختلاف بین دو جانب، میانجی میتواند، از روش های دیگر علمی مانند ارزیابانه، تسهیل گرایانه، همراه با داوری و یا روش خاص خودش استفاده کند. یکی از عناصر میانجی‌گری در صورت رسیدن به توافق، ایجاد ذهنیت یا باور برنده بودن در دو جانب اختلاف است. این عنصر در روش میانجی‌گری “تغییر‌آورنده” توسط جان کیری برای نامزدان انتخابات عملی شد.

یکی از اصول اساسی میانجی‌گری این است که میانجی بعد از شنیدن ادعاهای دو جانب راه‌ی حل سومی را پیشنهاد می‌کند و طرفین مختار اند تا این پیشنهاد را قبول یا رد کنند. در صورت قبولی، میانجی باید توافق طرفین را مکتوب نموده و امضای هر دو طرف را نیز درج آن نماید. طرح ریاست اجراییه توسط جان کیری مورد قبول هر دو طرف واقع گردید. اما از یک‌طرف این توافق مکتوب و امضا نگردید بلکه عدم تعهد رهبران سیاسی به یک دیگر و نهاد های بین المللی سبب شد تا این میانجی گری به شکست مواجه گردد.

اصول دیگری میانجی‌گری این است که در صورت توافق در کل و ایجاد اختلاف در سطح کوچک میانجی باید بار بار با طرفین اختلاف روی موضوع صحبت نماید. اگر جان کیری برای تعین وظایف ریاست اجراییه دو طرف را با ارایه‌ی پیشنهاد دیگری به توافق برساند، میانجی‌گری نتیجه مثبت خواهد داد. در غیر آن نظریه‌ی دیگری که در زمینه حل اختلاف‌های این‌گونه وجود دارد و مصداق در بیانات دو جانب اختلاف در کشور نیز دارد، نظریه‌ی (Ripe moment theory) یا لحظه‌ای حساس است.

زارتمن در سال 1989 تیوری لحظه‌ای حساس را این گونه بیان کرده است:

–         هر دو جانب اختلاف به این باور برسند که آنها در یک تقابل دردناک و در یک بلاتکلیفی گیر کرده اند و ادامه‌ی وضعیت برای‌شان گران تمام شده و از یک فاجعه‌ی قریب‌الوقع گزارش می‌دهد.

–         هر دو جانب اختلاف به این باور برسند که مذاکره راه‌ی حل است. برای درک متقابل و دریافت راه‌ی بیرون رفت می‌توانند از فورمل “عدالت و رضایت به هر دو جانب” استفاده کنند.

وی در ادامه این تیوری خویش می‌افزاید که، تا طرف‌های اختلاف به بدین مرحله‌ی از باور نرسند که ادامه‌ی منازعه یا اختلاف بجز از زیان هیچ نوع سودی برای شان ندارد، هیچ نوع دیپلوماسی، میانجی‌گری، مذاکره نتیجه ای در پی نخواهد داشت.

پس پرسش این‌جاست که آیا دو جانب اختلاف در افغانستان خویش‌تن را در حالت‌ی یافته اند که باید تن به راه‌ی برون رفت دهند و یا این‌که خود را برنده و ذیحق دانسته و به نماینده‌گی از حق مردم، از اختلاف‌های سیاسی به منازعات مسلحانه روی آورده و کشور را وارد یک مرحله جدید دیگری می‌کنند.

تا زمانی‌که دو جانب اختلاف به این نتیجه نرسند که دیگر ادامه‌ی دعوا به نفع‌شان نبوده و تن به پیش‌نهاد شخص سومی دهند، چنان‌چه تجربه این‌گونه را احزاب اسلامی بعد از سقوط رژیم داکتر نجیب‌الله در افغانستان با پی‌آمد به قتل رسیدن 60 هزار شهروند کابل و قتل عام در سایر نقاط و بر‌بادی کامل کشور داشتند. با شکست مواجه شدن نیروهای طالبان توسط امریکا و جامعه‌ی جهانی و گرد هم آمدن طرف های مخالف چون احزاب اسلامی در جلسه نخست بن، بر این بود که آن‌ها بدین مسله پی برده بودند که جنگ دیگر به نفع‌شان نیست.

درباره mukhtar wafayee

My name is mukhatr wafayee. i am 22 years old. i am a Journalist and writer. I work with Faanoos Magazine and Howayda weekly.

اینرا هم چک کنید

کارگاه آموزشی فن سخنرانی از طرف مجله فانوس در شهر کابل برگزار شد

مجله فانوس در ادامه  برنامه های آموزشی خود، کارگاه آموزشی یک روزه پیرامون فن سخن …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *