نویسنده: انوش
جوانان در اجتماع به مثابه ای «ستون فقرات یا شاهرگ »جامعه قلمداد می شوند. این جوانان هستند که آینده ای یک جغرافیایی خاص یا قلمروی را که بنام دولت-ملت یاد می شود را به سوی ترقی و پیشرفت متعالی می سازند وبرخویشتن هویّت کسب می نمایند. مشروط بر اینکه؛ انگیزه ای از سوی خود جوانان یا آموزگارانِ که آموزش آنانرا به دوش دارند؛ یا رهبرانِ که رهبری شان می کنند و همچنین مدیران کارآموزشان خویش را نسبت به نسل جوان مسئول احساس بدارند و برآن باشند که دیگر جوامع شان به تاریخ تار برنگردند. از طریق همین جوانان اند که سد و موانع بر عدم تکرار «تاریخ تار» و سوق جامعه و گذار آن از پرتگاه ناملایمات و ناهنجاری ها بسوی ترقی و تعالی، انیگزه؛ و حرکت قانونمدار و عقل مدار محسوس باشد.
جوامع شرقی با وجود این که بنا به ناملایمات متعددی نسبت به جوامع غربی از منابع انسانی استفاده ای احسن را ننموده اند، با آنهم در این عصر اخیردارند از نیروی بالقوه ای جوانان بطریقه نیروی واقعی ، که بی درنگ نسبت به جوامع غربی بر جوامع شرقی افزون است را بکارمی برند وبه تشویق و ترغیب آنان از ابعاد گوناگون می پردازند.
افغانستان جزء از جوامعی است که گاهی حایلی بر رقابت های غول آسایی جنگ سرد بوده است و گاهی هم توسط شاهان مطلق گرا و رقابت نا عقلانیت شان به درد ها وزخم های آن افزوده است. با تاسف؛ گاهی هم توسط ملیت های موجود در آن بر سر منافع و اهداف قومی سمتی یا نژادی شان، این نقطه ای از کره ای خاکی را ویران و برباد نموده اند که نه تنها قشر جوان در آن به هلاکت رسیده اند بلکه زنان، اطفال و مردان نیز هلاک، قتل، معلول و معیوب ویا ازوطن متواری گردیده اند و با تاسف جوانان افغانستان در ادوار تاریخ بیش از اینکه به رشد فکری و علمی تشویق و ترغیب شوند به رقابتهای ناسالم سمتی، نژادی و قومی از سوی رهبران Opportunist رهنمون و تشویق شده اند. هیچگاه به خود جوانان نیز فرصت آنچنانی محیا نشده اند که بی اندیشند و وجود؛ و قدرت بالقوه ای شان را درک؛ و به قدرت واقعی مبدل نمایند.
در دهه ای اخیرکه از یکسو روزنه ای بود برای ملت افغانستان بالخصوص قشر جوان، تا به اندوخته های علمی و فکری شان بی افزاید. با آنهم از سوی دیگر به چالش های گوناگونِ اقتصادی، فرهنگی و از خود بیگانگی نیز مواجه بوده اند. تنها علت آن را می توان به ناکارای دولت به رهبری حامد کرزی انگشت انتقاد گذاشت چون: دولت یکبار دیگر یا از روی ناچار ویاهم از روی غفلت، مملو از انسان های ناکارا شد؛ آن افرادِ که بیشتر به منافع و اندوخته های فردی و قومی می اندیشید تا به منافع و اندوخته های ملی و کشوری.
ولی گذشت سه انتخابات و گذار جامعه ای افغانستان بسوی مردم سالاری ظاهر ساخت که ملت افغانستان اعم از زن و مرد بالخصوص قشر جوان می توانند از ان گروهی در جامعه قلمداد شوند که با اهداف و خواسته های شان رهبران را وادار نمایند تا از قدرت بالقوه شان به عنوان قدرت واقعی در صحنه ای عمل، استفاده عملی نمایند.
دیگر جوانان افغانستان، دیگر می اندیشند، جوانان افغانستان برآنند که تاریخ را درک، وضعیت موجود را مطالعه و آینده ای شان را با دستان مصم و با اراده ای خود شان که بوی معطر قلم و کاغذ می دهند؛ نه بوی خون انسان های بی گناه؛ رقم و ترسیم کنند. علم بیاموزند، با انگیزه و اراده ای خدمت به ملت و کشور. بیاموزانند با انیگزه ای متعالی ساختن سایر جوانان. کاندیدا شوند و انتخاب کنند به انگیزه ای خدمت به مردم و کشور. تا باشد از راه علم و دیگر اندیشی نسبت به قبل نه تنها همه چیز را بر مبنای علم، عقل و اندیشه ای شان متعالی، مرفع و مترقی بسازند بلکه ساختاردولت و اهرم های قدرت را از پایین به بالا نمایند برعکس آن که همیشه در افغانستان معمول بوده، حتی؛ در این انتخابات اخیر که از بالا به پایین قدرت احراز گردید.
از دید جوان دیگر اندیش، دیگر از بعد تعصبیت، پشتونیزم، تاجیکیزم، هزاره ایزم، ازبکیزم، بلوچیزم و….. در افغانستان وجود ندارد. دیگر هیچ قومی اکثریت درافغانستان نیست و معتقدیم که دیگر جوانان مرزوبومِ افغانستان ما، هیچ جوانی از هیچ ملیت، خویش را سایه ای خدا نمی دانند و در آروزوی آن نیستند که همه چیز را مطلق خویش بدانند و افغانستان را ملکیت اجدادی و آباء خویش بدانند؛ برعکس همه درک کردند و هم دیگر پذیرند؛ زیرا دیگر جوانان افغانستان دیگر می اندیشند؛ نه آنچنانکه اجداد و نیاکان شان بودند و میکردند و می اندیشیدند.
حتی جوانان دیگر حاضر نیستند که برای ملت های موجود درافغانستان کلمه ای اتباع را اطلاق نمایند زیرا که «اتباع» به معنی «فرمانبر» است. بناء باید فرمانروای موجود باشد تا گروهی دیگر از آن تعبیت نماید.
پس باید کلمه ای شهروند را برای ملت و مردم موجود در افغانستان اطلاق کرد. از این سبب فرد فرد افراد موجود در افغانستان که حامل شهروندی افغانستان باشد با حقوق و امتیازات مساوی افغانستانی اطلاق می شوند و بی درنگ اکثریت سعی بر آن میدارند که دیگر همه ملت، وظایف و مسئولیت شان را از طروق مختلف اقتصادی، علمی، فرهنگی و تکنالوژیکی برای پیشرفت و ترقی و متعالی ساختن افغانستان نوین استفاده به عمل بیاورند.
امروز رسانه ها اعم از تصویری، صوتی و نوشتاری در افغانستان توسط جوانان اعم از( دختران و پسران) مدیریت و رهبری می شوند یا مجریان برنامه های گوناگون علمی، سیاسی و فرهنگی هستند. نه تنها در بخش رسانه بلکه در بُعد اقتصادی امروزبانک های متعددی که در افغانستان فعالیت می نمایند توسط مدیران جوان مدریت می شوند، جوامعه مدنی یکی از دیگر از حرکت های است که جوانان در آن به وافر نقش دارند و همیش از کم و کاست های نهاد های حکومتی انتقاد نموده اند.
نتیجتاً، باید نگاشته شوند که نسل جدید کشورخویش را در جامعه یافته اند و می دانند و می خوانند که در فردای جامعه ای شان چی می گذرد. جداً باید دولت جدید سعی و تلاش به خرج دهد تا جوانان را در مشارکت در تمام ابعاد در دولت سهیم سازد. تا باشد دیگر از درد و رنج ملت و ویرانی و بربادی کشور شان جلوگیری نمایند تا جامعه ای افغانستان را با قافله ای جوامع توسعه یافته همتراز بسازند.