مالکیت (صنعت نانو) ،مسایل قانونی و حقوق آن

ارسالی آسیه

 

چکيده:

فناوري نانو مسائل قانوني جديدي را در زمينه‌حقوق و مالکيت فردي ايجاد نموده است. شايد بتوان برخي از اين مسائل را با قوانين موجود و يا با کنترل و تعديل قلمرو نانو حل و فصل نمود ولي ممکن است براي کنترل قلمرو نانو نياز به وضع قوانين جديدي داشته باشيم.
همچنين فناوري نانو در زمينه مالکيت فکري، مسائلي را در دو سطح متفاوت ايجاد مي‌کند. در سطح اختراعات خاص، اين بحث وجود دارد که آيا مي‌توان ويرايش جديد و نانومقياس (nanoversion) يک اختراع قبلي را به عنوان يک اختراع جديد ثبت کرد يا نه؟ با توجه به توسعه سياست‌هاي ثبت اختراع مربوط به فناوري زيستي، اين کار عملي خواهد بود. در سطحي بالاتر اين اختلاف نظر وجود دارد که آيا حمايت قوي از اختراعات، فناوري نانو را توسعه خواهد داد يا خير؟
ديدگاه‌هاي گوناگون عصر راديو و عصر اطلاعات، راه‌حل‌هايي براي جلوگيري از سردرگمي اختراعات نانو و همچنين تسريع رشد صنعت نانو ارائه مي‌دهد. در اين مقاله مسائلي از قبيل قوانين مالکيت فردي و سياست‌هاي مربوط به مالکيت فکري، که فناوري نانو ممکن است ايجاد نمايد معرفي خواهد شد.

مالکيت و تعدي (Property and Trespass)

قوانين مالکيت فردي و قوانين تخلفاتي با مطرح شدن موضوعاتي مانند قلمرونانو و تحولات ايجاد شده به وسيله نانوابزار و ساير دستاوردهاي فناوري نانو مورد ترديد قرار گرفته است. اصطلاح قلمرو نانو به هر فضايي که در آن بتوان به نانوابزارها دسترسي پيدا نمود اطلاق نمي‌شود. برخي از اشيائي که ممکن است نانوابزار تلقي شوند، اما در اصل جزء جامدات ميکروسکپي مي‌باشند، از قلمرو نانو خارج‌اند. به عنوان مثال، ديوار يک خانه ممکن است جامد و يکنواخت به‌نظر برسد اما هر ترک بسيار ريز در ديوار که حتي با چشم ديده نمي‌شود مي‌تواند يک قلمروي نانوي بسيار وسيع ‌باشد. با در نظر گرفتن مجموعه‌اي از اين ترک‌ها، نانوابزارها به راحتي قادرند ازميان يک ديوار عبور نمايند. در مورد يک در، هنگامي که در بسته است فاصله موجود ميان در و چارچوب آن با اينکه به چشم نمي‌آيد، متشکل از منافذ بزرگي است که هر کدام به خودي خود مي‌تواند يک قمروي نانوي بسيار وسيع باشد.
حتي بدن انسان نيز به علت وجود روزنه‌هايي درسطح پوست، که پوست را به بخش‌هايي در اندازه‌هاي 40 تا 100 نانومتري تقسيم مي‌کنند و ورودي‌هاي پروتئين، ويروس‌ها و نانوابزارها مي‌باشند، نيز همواره يک قلمرونانو محسوب مي شود.
دسترسي به قلمرو نانو مي‌تواند يک امتياز و دستاورد بسيار ويژه و با ارزش باشد، اما اين‌که چه کسي از اين امتياز برخوردار خواهد شد، خود مي تواند پيامد‌هاي بسياري را در پي داشته باشد. يک نظريه در اين مورد وجود دارد که در آن، بر لزوم پيشبرد و کنترل فناوري نانو در ادامه مسير سابق مالکيت فردي يا همان قوانين تخلفاتي تأکيد مي شود. در نظريه ديگري که مي توان آن را يک فرضيه رقابتي محسوب نمود، قلمرو نانو با قلمرو هوايي، که نامحدود و قابل دسترسي براي عموم است، مقايسه مي‌شود که بايد توسط يک نهاد دولتي کنترل گردد.

الف- قوانين مالکيت فردي

به ‌كارگيري قوانين مالکيت فردي يا قوانين تخلفاتي در مورد قلمرو نانو موجب محدود شدن آن به قلمرو اشياء ماکروسکپيک مي‌شود. مطابق تحليل قانون مالکيت فردي، نانوابزاري که قادر باشد از ميان يک ديوار عبور نموده، به درون خانه‌اي‌وارد شود، حريم‌هاي خصوصي و شخصي را نقض نموده است. تلقي نمودن نانوابزارها به عنوان تخلف نيز نتايج مشابهي را در پي دارد. دارايي يک مالک مي‌تواند توسط يک متخلف که با حقوق مالکيت فردي مخالف است، مورد تعرض و تجاوز قرار بگيرد. در اينجا موضوع قابل توجه اين‌است که نانوابزارها، مخصوصاَ براي افراد عادي، مي‌توانند کاملاَ غير قابل تشخيص باشند. به‌اين ترتيب هنگامي که نانوابزاري قابل تشخيص نباشد و هيچ اثري از خود، در جايي که بوده يا هست، بر جاي نگذارد حقوق مالکيت فردي به شدت نقض مي‌شود.
آيا اينکه نانوابزاري بدون ايجاد هيچ آسيب و نشانه‌اي، وارد بدن فردي شده و از آن خارج شود، نوعي تجاوز به حقوق آن شخص محسوب مي‌شود؟
موضوع ديگر، حقوق مالکيت صاحبان نانوابزار مي‌باشد. اگر شخصي در يک مکان عمومي نانوابزاري را استنشاق نموده و سپس به خانه‌اش برود، آيا اين شخص سارق اين نانوابزار محسوب مي‌شود؟ اگر قلمرونانو به ‌عنوان يک دارايي فردي در نظر گرفته شود، آيا باز هم دولت خواهد توانست مجري قوانين مربوط به آن باشد؟ آيا در اين صورت دولت مرکزي ملزم به اداره و کنترل فضاي نانو توسط پليس خواهد شد؟ در اين‌صورت براي اثبات تخلفات صورت گرفته، چه تجهيزاتي مورد نياز خواهد بود؟ هرچند اين سوال‌ها فرضي است اما اين نکته را آشکار مي‌سازد و آن اين كه فناوري نانو قادر است به طور جدي، قوانين مالکيت و مفاد آن ‌را تحت تأثير قرار دهد.

ب- قلمرو باز نانو

راهکار ديگر مي‌تواند تبديل قلمرو نانو به يک منبع عمومي و کاملاَ شبيه به قلمرو هوايي باشد، به طوري که هر فرد به طور قانوني، حق دسترسي به آن را داشته باشد. عمومي کردن قلمرونانو، مستلزم صدور مجوز حرکت آزادانه هر نانوابزاري، البته بدون نقض و تجاوز به حقوق فردي اشخاص، مي‌باشد. ابزارهاي کاهش آلودگي، پاک‌کننده‌هاي فاضلاب‌ها و ابزارهاي کنترل حشرات، نمونه‌هايي از اين‌گونه نانوابزار مي‌باشند که بر طبق اين قانون قادرخواهند بود بدون هيچ‌گونه محدوديتي در فضاي نانو حرکت کنند و به هر کجا که به آن‌ها نياز است بروند. به اين ترتيب افراد هم ديگر نگران تخلفات ناشي از رفت ‌و آمد نانوابزارهايشان نخواهند بود.
چنين قوانيني را مي‌توان در جهت به کارگيري مفيدتر قلمرونانو و دستيابي راحت‌تر به آن توسعه داد. قوانيني را نيز مي‌توان براي برخورد با تخلفات سازمان ‌يافته وضع نمود. اما آيا اين قوانين و مقررات قادر خواهند بود بر چالش‌هاي ناشي از عدم رديابي نانوابزارها غلبه نمايند؟ قلمرو نانو نامحدود است و نانوابزارها، اشياء ريز مقياس موجود در آن هستند. به اين ترتيب بدون استفاده از ميکروسکوپ‌‌هاي قدرتمند، كه حمل آنها تقريباً غيرممكن است، کشف تخلفات انجام گرفته مشکل خواهد بود.
مشکلي که در اينجا صرف‌نظر از نحوه مالکيت نانوابزار، مالکيت فردي، يا مدل قلمروهوايي وجود دارد، چگونگي تعيين هويت مالک نانوابزار مي‌باشد. فرض کنيد نانوابزاري در حال گذر از يک خانه توسط صاحب‌خانه و به طور ناخواسته تنفس شود و در درون ريه شخص جا بگيرد و نهايتاَ منجر به التهاب ريه و مرگ صاحب‌خانه شود. واضح است که طبق قوانين مالکيت فردي يا مقررات قلمروهوايي، امکان دارد شخصي که به طور ناخواسته در مسير حرکت نانوابزار و نهايتاَ آسيب‌هاي وارده از تنفس آن قرار گرفته مسئول تلقي شود. اين قضاوت بدون مشخص شدن هويت مالک اصلي نانوابزار يا کسي که آن‌را در محيط رها کرده است، يک قضاوت ناعادلانه خواهد بود.
با فرض اينکه بتوان قسمتي از ريه شخص را که نانوابزار در آن جاي گرفته است، تشخيص داده و سپس براي پيدا کردن نانوابزار آن را جدا نمود؛ چه امکانات و تجهيزاتي براي پيدا کردن شيئي با اندازه کمتر از 100 نانومتر از ميان بافت ريه مورد نياز است ؟ آيا يک متخصص مي‌تواند به اميد پيدا کردن يک شي‌ء ريز مقياس از درون يک حجم نسبتاَ بزرگ از بافت ريه، از يک STM (ميکروسکپ پيمايشگر تونلي) استفاده کند؟
مشخص نمودن سازنده نانوابزار مي تواند به سادگي نگاه كردن به يک نانو ابزار در زير ميکروسکوپ باشد؛ چراکه هر شرکت سازنده نانوابزار براي شناسايي توليداتش پيش‌بيني‌هايي را انجام مي‌دهد. تشکيلات عرضه‌کننده نانوابزار براي تجهيز جامعه به فناوري نانو راهکارهايي را ارائه مي‌دهند که با استفاده از آن، منشأ توليد يک نانوابزار قابل رديابي خواهد بود. اما نکته مهم اين جاست که در عين تعيين نمودن سازنده يک نانوابزار، هويت مالک و کسي که نانوابزار را در محيط رها کرده است، همچنان نامعلوم باقي مي‌ماند. به دليل متداول و عمومي بودن استفاده از نانوابزار و نيز اينکه افراد بسياري مي‌توانند صاحب نانوابزار باشند، پيدا نمودن مالک اصلي و کسي که واقعاَ آن را در محيط رها کرده است، ناممکن مي‌باشد و البته در اين صورت سازنده نانوابزار نيز مسئول حادثه پيش آمده نخواهد بود.
دشواري تعيين نمودن مالک اصلي نانوابزار که به طور تصادفي مسئول اين حادثه است، دولت ياکارخانه سازنده نانوابزار را ملزم مي‌کند که در موقع فروش نانو‌ابزار مبلغي را به‌منظور جبران خسارات احتمالي که نانوابزار ممکن است در آينده به بار آورد، از خريدار دريافت نموده و نزد خود نگه دارد تا به کساني که در آينده ممکن است توسط نانوابزار صدمه ‌ببينند، پرداخت شود. اما در صورتي که جراحات و صدمات ايجاد گرديده غير قابل جبران باشند، اين وجه ذخيره شده قادر به جبران خسارت وارده خواهد بود؟ اين قبيل پرسش‌ها با اينکه عموماَ غير قابل پاسخگويي هستند اما در نهايت اين موضوع را روشن مي‌سازند که چگونه فناوري نانو مي‌تواند سياست اجتماعي، قوانين مالکيت و حريم‌هاي شخصي را تحت تاثير قرار دهد.

حريم (Privacy)

اگرچه با در نظر گرفتن قلمرونانو به صورت قلمروهوايي، پيامدهاي ناشي از محدوديت‌هاي ايجاد شده توسط قوانين مالکيت فردي برطرف مي‌شود، اما مدل قلمروهوايي نيز نمي تواند جوابگوي اين مسئله باشد که چه‌نوع کنترلي را مي‌بايست در مورد قلمرونانو اعمال نمود. واضح است که به واسطه مثال‌ذکر شده، نانوابزارها نبايد مجاز به ايجاد خسارت در قلمرونانو باشند، اما آيا مي‌توانند مجاز به کسب خبر از شرايط يا رويدادهاي قلمرونانو و يا گزارش نمودن هر رويداد رخ داده درقلمرو نانو، به صاحبانشان باشند؟
موضوع ديگر اين‌است که دامنه قلمرونانو در مکان‌هاي عمومي مانند چهار‌راه‌ها و استاديوم‌هاي همگاني، براي نشان دادن و گزارش کردن رفتار و مکالمات مردم تا چه حد بايد باشد؟ آيا چنانچه نانوابزاري قادر به استراق سمع مکالمات ديگران، از راه دور و گزارش آن به ساير افراد باشد، يا چنانچه نانوابزاري در جايي براي مقاصد جاسوسي به کار گرفته شود، اينها نمونه‌هايي از نقض حقوق شخصي افراد نيستند؟
براي حفاظت از حريم خصوصي افراد، ممکن است بتوان مقرراتي را به منظور کنترل عملکرد نانوابزارها در قلمرونانو، وضع نمود اما آيا با وجود تعدد نانوابزارها و نيز مشکل بودن تشخيص آنها، اين مقررات قابل اجرا خواهند بود؟
چالش‌هاي به وجود آمده در مورد قوانين قلمرونانو را مي‌توان به‌طور خلاصه با اين جمله مشهور ريچارد فاينمن
(1959)، در پايين فضاي بسياري وجود دارد، به اين صورت بيان نمود که آيا مامور نيز به به تعداد کافي در پايين براي محافظت و سالم نگه داشتن اين فضاها وجود دارد؟

موضوعات قابل پتنت شدن

يک اختراع براي آنکه قابل ثبت شدن باشد بايد از دو ويژگي تازگي و غيربديهي بودن برخوردار باشد. هر اختراع فقط براي يک‌بار جديد و غيربديهي است. همچنين درخواست‌هاي ثبت اختراع بايد به‌گونه‌اي تنظيم گردند که يک شخص متخصص در صنعت مربوطه، با استفاده از آن قادر باشد آن اختراع را بدون انجام تعداد نامعقولي آزمايش، ساخته و به کار ببرد. چنين درخواستي به منزله يک مرجع و دستورساخت براي اختراع مورد نظر تلقي مي‌شود.
به دليل شباهت بيشتر نانوساختارها با نمونه‌هاي مشابه ماكروسكوپي، بررسي ويژگي‌هايي همچون تازگي و ذاتيت و قابل ساخت بودن اختراعات جديد فناوري نانو با مشکل روبه‌روست.

الف- تازگي و ذاتيت (Novelty & Inherency)

چنانچه اختراعي جديد نباشد مجوز ثبت اختراع براي آن صادر نمي‌شود. وجود هر تفاوتي، هر چقدر هم جزئي، ممکن است ابتکار نويي را ميان اختراع جديد و اختراع قبلي به‌وجود بياورد. به عنوان مثال، فرض نماييد که براي يک بيل با مشخصات يک دسته بلند و استوانه‌اي شکل که به يک انتهاي آن تيغه دايره‌اي شكل بيل متصل شده است، درخواست حق ثبت اختراع شده باشد. پس از اين هر بيل ديگري که با يک دسته بلند و استوانه‌اي با يک تيغه گرد متصل به يک انتهاي آن ساخته ‌شود، اختراع جديدي محسوب نمي‌شود. اما درصورت وجود حداقل يک تفاوت جزئي در بيل ساخته شده با بيل قبلي، دومي مي‌تواند يک اختراع جديد باشد. بنابراين بيلي با يک دسته چهاگوش و يا بيلي با تيغه چهاگوش در انتهاي دسته‌اش، هر کدام اختراعات جديدي به‌شمار مي‌روند.
موضوع تازگي در فناوري نانو ممکن است به وضوح آنچه در مورد بيل ذکر شد، نباشد. فرض کنيد مجوز ثبت اختراع براي يک لوله کربني در مقياس ميکروسکپيک که ديواره‌هاي آن متشکل از هزاران يا حتي ميليون‌ها اتم کربن متصل به هم بوده و مجراي ميان لوله که ممکن است حتي کوچک تر از يک شکاف يک اينچي باشد، صادر شده باشد. حال تصور کنيد پس از صدور اين مجوز، دانشمند ديگري يک نانولوله کربني تک‌جداره‌اي را اختراع نمايد که ديواره آن تنها از يک لايه از اتم‌هاي کربن ساخته شده و داراي مجرايي مياني با اندازه‌اي در حد نانومتري باشد؛ اين نانولوله را به دليل داشتن اجزاي متفاوتي از لوله کربني ماکروسکپيک اوليه، از جمله ديواره نازک‌تر و مجراي باريک‌تر، مي‌توان يک اختراع جديد به حساب آورد.
مفهوم تازگي به نوعي دربرگيرنده مفهوم ذاتيت نيز مي‌باشد. يک اختراع امکان دارد به‌طور ذاتي اختراع مورد ادعاي بعدي را از قبل پيش‌بيني نمايد، حتي چنانچه در امتياز‌نامه‌اش صراحتاً به اختراع دوم اشاره‌اي نشده باشد.
در مورد لوله کربني، چنانچه ضخامت جداره و قطر مجراي لوله کربني ماکروسکپيک دقيقاً تعيين و ثبت نگرديده باشد، يک مميز مي‌تواند استدلال نمايد که هنگام توليد لوله کربني ماکروسکپيک، به‌طور ذاتي توليد نانولوله‌کربني تک‌جداره از قبل پيش‌بيني شده است.
اين‌چنين تعبير گسترده‌اي از ذاتيت، مجموعه‌اي از انواع استدلالات را در بر دارد که به وسيله آنها مي توان درخواست‌هاي ثبت اختراع مربوط به هر نانوساختاري را که در اصل يک ويرايش پيشرفته‌تر از اختراع ميکروسکپيک قبلي است، رد نمود. چنين رويکردي تدريجاً به توقف روند پيشرفت فناوري نانو خواهد انجاميد؛ چرا که با توجه به اين استدلالات ‌‌فقط تعداد معدودي از اختراع‌ها قابل ثبت شدن خواهند بود.
دکتريني که دادگاه‌ها در مورد اين قضيه تصويب نمودند اين است که چنانچه جزئي از اختراع دوم توسط اختراع اوليه به‌طور ذاتي پيش‌بيني شده باشد، اما اختراع دومي تحت شرايط ويژه‌اي، آثار متفاوتي را از خود نشان دهد که اختراع اول فاقد آنهاست، پيش‌بيني انجام شده توسط اختراع اوليه دليل کافي براي جلوگيري از ثبت اختراع دومي نمي باشد.
صدور امتيازنامه شماره 5/424/054 براي نانولوله‌هاي کربني تک‌جداره و چند جداره گواه اين نکته است که سازمان اعطاي مجوز ثبت اختراعات و علائم تجاري ايالات متحده (USPTO) اين دکترين را در مورد ذاتيت پذيرفته و به کار گرفته است.
USPTO ممكن است همان تفسير ابتدايي ذاتيت را در مورد اختراعات توليد شده توسط فرايندهاي MEMS به كار برد. روش‌هاي ساخت MEMS توانايي ساخت اشيا را هم در مقياس ميکروسکپيک وهم در مقياس نانو دارا مي‌باشند. البته يک مميز باز هم مي‌تواند به‌طريق منطقي و معقولي ثابت نمايد که‌نانوساختار توليد شده به وسيله فرايند MEMS چنانچه با اختراعي مشابه که با همين روش و در مقياس ميکروسکپيک ساخته شده است، مقايسه گردد، جديد نيست.

ب- بديهي بودن (obviousness)

دومين مانع بر سر راه ثبت يک اختراع، اصل بديهي بودن است. اين عامل مهم مي‌تواند مانع از اعطاي حق ثبت به يک اختراع شود مگر اينکه اختراع جديد شامل يک تعميم و يا تغيير واضح نسبت به اختراع قبلي باشد. با توجه به مثالي که در مورد اختراع بيل بيان شد، هر شخص ماهر در فن بيل سازي بايد اين را رعايت کند که براي اختراع يک بيل جديد، تيغه بيلش نبايد گرد باشد. مثالي از يک تغيير غير بديهي در ساخت يک بيل جديد مي‌تواند شامل يک شکاف تعبيه شده در پايين تيغه براي افزايش انعطاف پذيري بيل باشد.
يک اختراع جديد مشابه اختراعات قبلي در حالي غيربديهي محسوب مي‌شود که قابليت‌هاي غير منتظره‌اي را از خود نشان دهد که اختراع قبلي فاقد آنها باشد.
در مورد اختراع بيل، چنانچه بيلي با تيغه گرد توسط فرآيند ويژه‌اي به‌گونه‌اي ساخته شود که داراي استحکامي 10 برابر بيل‌هاي معمولي باشد، احتمالاَ اين بيل به عنوان يک اختراع جديد ثبت مي‌گردد. به همين ترتيب نانولوله کربني تک‌جداره در مقايسه با يک لوله کربني که در مقياس ميکروسکپيک ساخته شده است، يک اختراع غيربديهي است، چراکه قابليت انتقال جرياني معادل يک ميليون آمپر بر سانتي‌متر مربع را داراست، در صورتي که لوله کربني ماکروسکپيک چنين قابليتي را ندارد. ظرفيت بالاي انتقال جريان توسط نانولوله يک قابليت غيرمنتظره و پيش‌بيني نشده مي‌باشد. البته اين احتمال وجود دارد که خواص کوانتومي نانوساختارها و نانومواد همواره آنها را به‌عنوان اختراعات غيربديهي مطرح کند.
لزوم افشاي توانايي‌ها و مشخصات اختراعات همچنين به نفع نانوابزارهايي خواهد بود که دقيقاَ مشابه ابزارهاي ساخته شده در مقياس ماکروسکپيک مي‌باشند. يک درخواست ثبت اختراع مربوط به يک ابزار ماکروسکپيک که قبل از کشف فناوري نانو اعلام گرديده است، به ‌هيچ وجه قادر به پيش‌بيني و توصيف نحوه ساخت همان ابزار در مقياس نانو نيست، بنابراين ابزارنانوساختار را بديهي نمي‌کند.
دادگاهي كه در مورد يك ثبت اختراع شيميايي حكم مي‌كند، غيربديهي بودن نانوساختارهايي را كه كاملاً مشابه يك ابزار ماكروسكوپي است، تبيين مي‌كند.
هنگامي که ساختار يک اختراع جديد توسط اختراع قبلي پيش‌بيني شده باشد، اختراع جديد تنها در صورتي غير بديهي است که در زمان اختراع قبلي هيچ فرايندي که با آن بتوان اختراع جديد را توليد نمود، موجود نبوده باشد.

ج- امتيازنامه‌هاي زيست‌فناوري

صدور مجوز‌هاي ثبت اختراع در مورد فناوري نانو از جهتي با صدور امتيازنامه‌هاي زيست فناوري قابل مقايسه است. با توجه به اين بحث كه نانوساختارهايي که ويرايشي جديد از ساختارهايي در مقياس ماکروسکپيک هستند، ذاتاً بديهي وغيرتازه مي‌باشند، عدم تازگي و بديهي بودن براي نانوابزارها مانع اعطاي حق اختراع به آنها خواهد شد، اما راه حلي نيز براي غلبه بر اين مشکل وجود دارد.
صنعت زيست‌فناوري نيز از اين نظر در موقعيت مشابهي قرار دارد؛ چراکه قانون اعطاي حق ثبت اختراع از صدور حق ثبت براي اختراعاتي که ماهيت طبيعي دارند با اين استدلال که اين اختراع توسط طبيعت به وجود آمده، جلوگيري مي‌نمايند.
به عنوان مثال چنانچه يک اسکي باز کشف کند که با ماليدن صمغ درختي خاص بر روي چوب اسکي، سرعت عبور آن از ميان برف 20 برابر خواهد شد به اين صمغ حق ثبت اختراع تعلق نمي‌گيرد، چراکه صمغ، يک ماده طبيعي است که توسط طبيعت به وجود آمده است.
درمثال ديگر يک ژن انساني را در نظر بگيريد و فرض کنيد كه دانشمندي موفق به جدانمودن يک ژن و کپي‌برداري از يک قسمت آن شود، و براي اين کشف درخواست حق ثبت اختراع نمايد. اگرچه در وهله اول به نظر مي‌رسد که اين اختراع به دليل اينکه از يک عامل طبيعي به دست آمده غير قابل ثبت است اما اين طور نيست، زيرا به دليل اهميت تأثيراتي که اين اختراع، از لحاظ علوم زيستي، بر جامعه خواهد گذاشت، احتمال اعطاي مجوز ثبت اختراع به آن وجود دارد.
Ananda M.Chakrabarty ميکروبيولوژيستي است که موفق شد به روش اصلاح ژني يک نوع باکتري را قادر به هضم نفت خام نمايد، اما درخواست حق ثبت اختراعش توسط مميزان به دو دليل رد شد. اول به دليل اينکه خالق اين باکتري طبيعت مي‌باشد و دوم به اين علت که در آن زمان در مورد ارگانيزم‌هاي زنده حق ثبت اختراع صادر نمي‌شد.
اما مؤسسه ثبت اختراع Appeals و Board حکم صادر شده را نقض نمود، چراکه اين باکتري‌ها به طور طبيعي چنين خصوصيتي را نداشتند و پس از اصلاح ژني توسط انسان اين قابليت را به دست آورده بودند؛ اما دليل دوم، مبني بر اينکه ارگانيزم‌هاي زنده قابل ثبت شدن نبودند باز هم به قوت خود باقي بود و باز هم درخواست ثبت اختراع Chakrabarty پذيرفته نشد.
پس از آن اين پرونده به دادگاه عالي ارجاع شد تا در مورد قابل ثبت بودن يا نبودن باکتري‌هاي زنده حکم نمايد. اين دادگاه در نهايت اعلام کرد که به دليل اينکه اين باکتري‌ها داراي ويژگي هايي غير از ويژگي‌هاي طبيعيشان هستند به آنها حق ثبت اختراع تعلق مي‌گيرد. با استفاده از اين قانون، براي عناصري که مشابه عناصر موجود طبيعي هستند اما در شکلي غير از شکل اصلي و طبيعي‌شان ارائه مي‌شوند، امکان صدور مجوز ثبت اختراع وجود دارد. به ژن‌ها و اجزاي ژني (gene fragments) نيز حق ثبت اختراع تعلق مي‌گيرد زيرا جداسازي و خالص‌سازي رشته‌هاي DNA دستاورد نبوغ بشر است و نه محصول طبيعت.
پس از اينکه دادگاه فدرال استاندارد، جداسازي و خالص‌سازي را تصويب نمود، مميزان اختراعات زيستي مؤسسه USPTO به اين نتيجه رسيدند که بايد به ارگانيزم‌هاي زنده‌اي که به‌گونه‌اي توسط نبوغ بشر اصلاح مي‌شوند حق ثبت اختراع تعلق بگيرد، چراکه بدون وجود انگيزه دريافت حق ثبت اختراع، تمايل به سرمايه‌گذاري در تحقيقات DNA به شدت کاهش مي‌يابد.
Chakrabarty ثبت اختراعش444) (U.S. No.4,259, را مديون اين سياست كلي است كه حمايت از اختراع عامل بسيار مهمي در جهت پيشرفت محصولات زيست فناوري و نهايتاً پيشرفت پزشکي مي‌باشد. مشابه چنين وضعيتي در زمينه فناوري نانو نيز ديده مي‌شود.
فناوري نانو يک فناوري جديد، داراي قابليت‌هاي بسيار عظيم است , همان طور که اعطاي حق ثبت اختراع‌ها در حوزه زيست فناوري سودمند است، مزاياي مشابهي را نيز در مورد فناوري نانو در پي دارد.

پيامدهاي سياست اجتماعي مالکيت فکري

وضعيت مطلوب حمايت از اختراع در زمينه فناوري نانو، خود بخشي از يک بحث گسترده تر مي‌باشد، به اين نحو که ادامه سياست مالکيت فکري منجر به ارتقاي قلمروي گسترده علوم و فناوري نانو خواهد شد.
با بازبيني تاريخچه عصر راديو و عصر اطلاعات تأثير عواملي مانند حمايت از اختراع و اعطاي حق ثبت اختراع بر رشد فناوري و صنعت روشن‌مي‌گردد. تجربه‌هاي به دست آمده از اين دو عصر ما را در کسب رهنمودهايي براي دستيابي به سودمند‌ترين سياست‌ها در جهت توسعه و پيشرفت هر چه بيشتر فناوري نانو ياري مي‌دهد.

الف – عصر راديو

عصر راديو در سال 1910 و در دوره حمايت قدرتمند از اختراع‌ها آغاز شد. بيشترين ميزان گسترش ثبت اختراع‌ها در زمينه راديو در اين دوره با استفاده از سرمايه‌هاي خصوصي انجام گرفت وگروه‌هاي مختلفي موفق به ثبت اختراعات شدند. فناوري راديو، مانند بيشتر فناوري‌ها، بر بستري از اختراع‌هاي بنيادي مورد نياز براي ساخت راديو، استوار بود.
انحصاري که گروه‌هاي رقيب با اختراع‌هايشان ايجاد نمودند، باعث به وجود آمدن جنگلي از اختراعات شد که هدايت و کنترل آن بسيار مشکل بود. لذا بارها گروهي که مدعي بود زودتر اختراعي را انجام داده است از گروه رقيب به علت تخلف و نقض حق ثبت اختراعش ادعاي خسارت مي‌نمود.
بيشه‌زار سردرگم اختراعات راديو، هنگامي روبه روشني رفت كه مطالعاتي توسط نيروي دريايي آمريكا در سال 1919 نشان داد كه هيچ شركت منفرد صاحب پتنت‌هاي بنيادي نمي‌تواند يك راديو يا يك گيرنده را با ناديده گرفتن حق ديگران به بازار عرضه كند.
اگرچه دادخواست‌ها و افزايش اجرت اعطاي مجوزثبت اختراع، هزينه‌هاي معاملات مربوط به توليد و توسعه راديو را افزايش داد اما هيچ دليل قاطعي مبني بر اينکه شرايط سفت و سخت ثبت اختراع موجب توقف روند پيشرفت صنعت راديو و يا کاهش کيفيت محصولات راديويي گرديد، وجود ندارد.
در سال 1920 عصر راديو وارد دوره تثبيت شد. در پي کاهش موانع در مسيرتوليد راديو، نيروي دريايي ايالات متحده به فکر ادغام کليه حق اختراع‌هاي مربوط به راديو در يک مؤسسه مستقل افتاد. به اين ترتيب يک شرکت ايالات متحده، جنرال الکتريک، شرکت راديوي آمريکا، RCA، را تشکيل داد و يکي کردن حق ثبت اختراع‌هاي مربوط به راديو را آغاز نمودند. پس از آن RCA براي مسلط شدن بر عرصه صنعت راديو و از رده خارج نمودن تمامي رقبا، شروع به واگذاري محدود حق ثبت اختراع‌ها آن‌هم به صورت انحصاري نمود. در سال 1929، دولت فدرال به اين نتيجه رسيد که متمرکز نمودن حق ثبت اختراع‌ها در يک مؤسسه منفرد که به طور محدود مجوز صادر مي‌کند، گامي در جهت ايجاد و افزايش انحصار است. بنابراين، دولت مجوزي مبني بر واگذاري کليه مالکيت فکري RCA به هر شرکت مشهور ديگري را صادر نمود و به اين ترتيب RCA منحل گرديد.
مرور تاريخچه عصر راديو اين نکته را روشن مي‌سازد که حمايت قدرتمند از اختراع‌ها مي‌تواند به ايجاد سردرگمي اختراع‌ها بينجامد که اين خود عاملي براي افزايش هزينه پيشرفت فناوري، به واسطه دعاوي قضايي، به منظور دفاع از حقوق ثبت اختراع‌هاي ثبت شده مي‌باشد.
ب- عصر اطلاعات
عصر اطلاعات در سال 1940 آغاز شد و در برخي از زمينه‌ها تا امروز ادامه يافته است. از کارهاي اساسي که در عصر اطلاعات انجام شد مي‌توان از صدور مجوز ثبت براي ترانزيستور(AT&T)، رايانه اشتراکي (IBM) و نرم‌افزار به‌عنوان اختراعات پايه نام برد. توليد ترانزيستور و رايانه اشتراکي هر دو در دوره‌اي آغاز شدند که از اختراع‌ها به شدت حمايت مي‌شد.
در سال 1956، شركت‌هاي AT&T و IBM هر دو طي احكامي از مسير صدور انحصاري حق اختراعاتشان خارج شدند. اين احكام AT&T وIBM را ملزم نمود که حق اخترع‌هايشان را در برابر دريافت حق‌الاختراع‌هاي قابل قبول و توافقي، به‌طور غير انحصاري و گسترده‌اي واگذار نمايند.
شايد اين طور به‌نظر برسد که از دست دادن انحصار کنترل شده حق اختراعات بسيار با ارزشي مانند ترانزيستور و رايانه اشتراکي، نهايتاَ منجر به نابودي و ورشکستگي شرکت واگذار کننده امتياز خواهد شد، اما در مورد اين دو شرکت عکس اين قضيه رخ داد.
صنايعي که براي توليد محصولاتشان نيازمند ترانزيستور و رايانه اشتراکي بودند به سرعت توسعه يافتند، در همين راستا، AT&T و IBM براي حفظ بقا و جايگاه خود در بازار، به موازات رشد صنايع جديد، پيشرفت و ترقي بسيار چشمگيري نمودند.
نرم‌افزار هم موضوع ديگري بود که در شرايط حمايت ضعيف از اختراعات، به رشد و ترقي صنعت کمک نمود. تا سال 1980 نرم افزارها قابل ثبت اختراع نبودند و اين خود عاملي براي تسريع روند توسعه و گسترش ساختار بازار گرديد، چرا که هر ماشيني قادر به اجراي نرم‌‌افزارها بود.
تجربه عصر اطلاعات نشان داد که کاهش حمايت از اختراعات پايه و در نتيجه، لزوم واگذاري غير انحصاري حق اختراع‌ها، منجر به رشد و پيشرفت بيشتر صنعت مي‌شود.
AT&T و IBM هر دو صاحب اختراعاتي بنيادي بودند كه مي‌توانست توسعه عرصه فعاليت آنها را دچار توقف كند. تحمل واگذاري غيرانحصاري حق اختراعات به اين دو شركت موجب توسعه فناوري اطلاعات شود.

ج- عصر فناوري نانو

عصر فناوري نانو بيشتر به عصر راديو شباهت دارد تا به عصر اطلاعات و در حال حاضر حمايت از اختراع‌ها به طور گسترده‌اي اعمال مي‌شود.
قانون (Bayh-Dole) در سال 1980 محروميت اختراع‌ها و تحقيقاتي که با سرمايه عمومي به دست ‌مي‌آيند را از دريافت حق ثبت اختراع اعلام نمود و اين درحالي است که در حوزه فناوري نانو، چه بخش عمومي و چه بخش خصوصي، هر دو، خواهان حمايت از اختراعشان هستند.
همانند عصر راديو بسياري از شرکت‌هاي رقيب، مهم‌ترين متقاضيان و دريافت کنندگان حق اختراع‌هاي پايه فناوري نانو هستند و به دليل اينکه همانند ساير فناوري‌ها، توليدات و اختراعات جديد فناوري نانو همه خاصيت بنيادي و پايه‌اي دارد، اين فناوري هم به تدريج به سمت دعاوي قضايي و افزايش چشمگير هزينه‌هاي معاملات سوق پيدا خواهد نمود. اين طور به نظر مي‌رسد که سياست عمومي نيز در حال هدايت هرچه بيشتر صنعت فناوري نانو به سمت ايجاد سردرگمي در اختراع‌ها مي‌باشد. هر چند انبوهي حق اختراع‌ها مانع از رشد صنعت فناوري نانو نخواهد شد اما کاهش زيرکانه حقوق مالکيت فکري، مي‌تواند گامي بسيار مؤثر در جهت ايجاد رشد صنعت عظيم‌تري در اين حوزه ‌باشد.
و نيز درسي را که مي‌توان از عصر اطلاعات گرفت، اين است که الزاماَ صدور غير انحصاري مجوز ثبت اختراع، موجب پيشبرد فناوري به سمت تسريع در رشد صنعت خواهد شد.
حتي با عدم حمايت از اختراع‌ها، فناوري پايه عاملي براي جذب سرمايه‌گذاري‌ها مي‌باشد. ترانزيستور نمونه‌اي از يک فناوري پايه مي‌باشد و به دليل اينکه ترانزيستور، پايه و اساس توليد محصولات بسيار زيادي است که مي‌توانند قابل دريافت حق اختراع باشند، سرمايه‌گذاران بسياري را به سمت خود جذب مي‌کند.
مثال ديگر براي فناوري پايه، نانولوله‌هاي کربني تک‌جداره است، چرا که نانولوله را مي‌توان در توليد هر اختراعي که نياز به ظرفيت‌هاي بالاي جريان، استحکام زياد و وزن ناچيز دارند، به کار برد. از آنجا كه بيشتر محصولاتي که توسط نانولوله ساخته مي‌شوند قابل دريافت حق اختراع مي‌باشند، اعطاي غير انحصاري حق اختراع اين محصول عامل مؤثري در جهت رشد صنعت و نيز جلوگيري از ايجاد سردرگمي در ثبت اختراعات مي‌باشد.
مجبور کردن يک شرکت به واگذاري غير انحصاري امتيازنامه فناوري پايه‌‌اش لزوماً زيان مالي را متوجه آن شرکت نخواهد ساخت. همان‌گونه که اعمال چنين وضعيتي در مورد شرکت‌هاي AT&T و IBM نشان داد که اين گونه واگذاري غير انحصاري حق اختراع، منجر به پيشرفت کليه ابعاد و بخش‌هاي يک صنعت خواهد گرديد. دانشگاه کلمبيا نيز به‌طور ارادي تصميم به واگذاري غير انحصاري مجوز فناوري‌اش به نام MPEG-2 گرفت و از اين راه بيش از 98 ميليون دلار به عنوان حق‌اختراع به دست آورد.
البته اين پرسش که چه کسي و بر چه مبنايي مي‌بايست تعيين کند که کدام اختراع‌ها پايه و اصلي هستند و ملزم به واگذاري غير انحصاري مي‌باشند، تاکنون بي پاسخ مانده است.
دليل ديگر بر لزوم واگذاري غير انحصاري مجوز، زمان‌بندي(timing) است. چنانچه شرکتي پيش از اينکه بتواند سرمايه مورد نياز براي توسعه فناوري اش را به دست آورد، به علت نياز مالي مجبور به واگذاري غيرانحصاري حق اختراع فناوري اصلي‌اش شود، واضح است که شرکت‌هاي ديگر براي زودتر توسعه دادن آن فناوري تحريک خواهند شد.
يک زمان مقتضي براي اعمال اجبار در مورد واگذاري غير‌انحصاري مجوز، هنگامي است که محصولات توليد شده بر اساس اختراع‌هاي پايه، وارد بازار مي‌شوند. صاحب اختراع پايه از فروش محصولات و حق اختراعي که در ازاي واگذاري قانوني حق اختراع فناوري پايه‌اش به دست مي‌آورد، صاحب سود چشمگيري مي‌شود. شرکت‌هاي ديگر نيز از فروش محصولاتي که شايد براي مالک اصلي حق اختراع شخصاً امکان توليد و وارد نمودن آنها به بازار وجود نداشته، سود خواهند برد.
همزمان با توسعه صنعت، شرکت‌هاي فناوري نانو امتياز نامه‌هاي حفظ شده فناوري‌هايشان را در مسير رواج همگاني فناوري نانو و توليد محصولات بيشتر، به کار خواهند گرفت و همزمان با به جريان افتادن سود ناشي از ارائه محصولاتشان، دعاوي قضايي، که نشانه‌اي از بروز سردرگمي در اختراع‌هاست، خود را نشان مي‌دهد. با اين همه، واگذاري غيرانحصاري حق اختراع‌هاي اصلي مي‌تواند عاملي کليدي براي توسعه عرصه فناوري باشد.

 

درباره asia

اینرا هم چک کنید

کارگاه آموزشی وبلاگ سازی و رسانه های اجتماعی از سوی مجله فانوس در ولایت بلخ برگزار شد

مجله فانوس به سلسه برنامه ها و فعالیت های ظرفیت پروری و حمایت جوانان و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *