معماری خاک

ارسالی مدینه

معماری خاک
زینب باران چشمه – دانشجوی کاردانی معماری
همایش ملی دانشجوئی معماری ایران – کاشان – معماری و انرژی
شهریور1387 Baran.ze@gmail.com
چکیده :
آنچه درپیش روست تاریخ معماری مدرن نیست ، بلکه نگره ای نظریه پردازانه است و تلاشی را برای توصیف اینکه معماری مدرن درباره چیست به دست می دهد . آنچه ممکن است تا حدی متظاهرانه به نظر رسد ، ولی باید اذهان داشت که کژ فهمی ها و سوء تعابیری که در کار است که این گونه روشنگری ها را به چیزی ضروری بدل می سازد . محض رعایت بی طرفی باید آنچه را که جنبش مدرن واقعا خواهان آن بود یادآوری کرد و آنچه را هم که در عمل به آن رسید خاطر نشان ساخت . امروزه برخی از نویسندگانی که به این موضوع می پردازند ، حتی مدعی اند که جنبش مدرن حکم نوعی ” کلاف سردرگم” را دارد ، آنان اظهار می دارند که معماران مدرن در عالم واقع “ایدئولوژی” مشترکی نداشتند و به طریق اولی معماری مدرن نمی توانست اصولا وجود داشته باشد . جنبش مدرن بی تردید مبنا و جهت گیری خاص خود را داشته است ، و تنها آن دم که این به درستی درک گردد ، امکان رسیدن به ارزیابی منصفانه ای از پیامدهای آن ، و از جمله کوشش های پسا مدرن اخیر ، فراهم می آید . به این طریق می توان به نقطه عزیمتی برای جست و جو و پیگیری معماری ای دموکراتیک در عصری که در آن به سر می بریم ، دست یافت .
رویکرد اتخاذ شده رویکردی است عینی و پدیدار شناختی . از طریق نوشتن “پیرامون” معماری ، و یا اولویت اصلی را به مسائل اجتماعی و سیاسی دادن ، چیزی حاصل نمی آید .معماری را باید با مناسبات خود معماری درک کرد . البته این بدین معنی نیست که معماری را رشته ای “مجزا و خود مختار” برشمریم . معماری به مثابه نوعی هنر ، به زندگی تعلق دارد . هدف آن نیز عبارت است از فراهم آوردن مکان هایی که زندگی بتواند در آن “به وقوع پیوندد” . مکان مجموعه ای از منابع یا احیانا ظرفی خنثی و بی طرف نیست ، بلکه در واقع محیطی است عینی و ملموس که نوعی نظم و منش و ویژگی در خود دارد . بدین ترتیب چنانچه در سویی راجع به زندگی سخن رانده شود ، و در سوی دیگر از مکان ، چنین چیزی بی معناست . “طراحی برای زندگی” به واقع شعاری بود که برای بیان هدف کلی جنبش مدرن به کار می رفت .
تفصیل این امر ، با توصیفی از جهان نو و نیاز انسان برای جهت گیری و تعیین هویت در آن ، آغاز می گردد . معماری به طور کلی این نیاز را از طریق سازماندهی فضایی و بیان صوری ، برآورده می سازد . اهمیت بنیادین این مفاهیم ، مدت ها پیش تشخیص داده شد لیکن تا امروز هیچ گاه بحث شایسته و درخوری در مورد آن صورت نپذیرفت .
واژه “ریشه ها” در این مقاله اشاره به ساختارهای ماندگار ( و نه زود گذر ) و الگویی ، و همچنین تجارب و یافته های دوره های تاریخی مربوط به آنها دارد . در برهه کنونی که ابعاد تاریخی معماری مجددا نقشی عمده یافته اند ، مشخصا مباحثی از این دست اهمیت می یابند . برای ممکن ساختن طرح این گونه مباحث ، در هر فصل بخش هایی نظری با ماهیتی کلی گنجانده شده است . شیوه عرضه این گونه مباحث ، گاهشمارانه یا زمانبندی شده نیست بلکه بر حسب مسائلی که جنبش مدرن را متاثر می ساخت ، سازماندهی شده است و به دنبال آن ، مسیر تکوینی که گیدیون آن را “سنت جدید” می نامید درج گردیده است . با این حال نوعی گاهشماری و یا زمانبندی نیز تلویحا به چشم می خورد که با عناوینی همچون “پیش از مدرن “،”مدرن”و”پسامدرن” نشان داده شده است .
کالبد طبیعی انسان از خاک است و طبیعت و سرشت وی برخواسته از خاک است و دوباره به خاک برمی گردد. کالبد معماری خاک نیز مانند کالبد انسان از خاک برخواسته و دوباره به خاک برمی گردد. این تجانس باعث سازگاری معماری خاک با سرشت آدمی شده است. کالبدها محل پرورش و اسباب پرورش نفس است و نفوس انسان ها نیز در کالبد طبیعی خود رشد یافته و متعالی می شوند.
طبیعت رحم پرورش برای انسان است و معماری نیز به عنوان بخشی از این طبیعت به هم وابسته و پیوسته ، به تناسب خود محل رشد و تعالی و پرورش انسان است. سازگاری بین سرشت آدمی و طبیعت بکر دستمایه تهیه این مقاله است . در این مقاله سعی در تبیین این موضوع از دیدگاه سنتی است .
تاثیر نامناسب بر طبیعت سابقه چندانی ندارد و این اخلالگری یک پدیده نسبتا تازه است که به دو عامل مهم مربوط می شود، یکی افزایش جمعیت انسان و دیگری تسلط جمعیت انسان بر طبیعت.
در مجادله زیست محیطی جاری در جهان هیچ چیز خطرناکتر از نگاه صرفا علمی به انسان نیست، نگاهی که ارتباط بشر را با ریشه های معنوی وی قطع می کند و وجود یک طبیعت تقدس زدایی شده را مسلم می کند.
باید زمینه ای فراهم ساخت تا انسان بتواند در یک محیط پاک و منزه به تلاشی معنوی مادی خود برای استمرار زندگی و بقای طبیعت حرکت کند چرا که بدون امنیت زیست محیطی جهانی، نمی توان امنیت ملی و حتی اجتماعی را تضمین نمود.
بیش از سه دهه است که رابطه انسان با جهان طبیعی به دلیل رخ دادن طیف وسیعی از بحران های محیطی، در مقوله های خاص و گاه تخریب محیط زیست را در زمین فراهم می سازد. انسان معنوی، همیشه طبیعت را چون وسیله بهتر شناختن آفریدگار کاویده است، شکل ها و فضاهای طبیعت از آنجا که آفریده ها و نمادهایی خدایی هستند، از هر آنچه آدمی خلق می کند ازلی تر و جامع ترند.
دنیای امروز، جهان سکولار ، جهانی غیر دینی و بی معناست که پدیدآمدن دوگانگی در شخصیت انسان معنوی را باعث می شود، معمار با رمز و نه هرگز به کلامی صریح سه چیز اصلی را به یکدیگر پیوند می دهد. ( آدمی – فضای معنوی – فضای کالبدی ) مهمترین مفهوم برای معماران این است که محیط مصنوع را با توجه به افزایش کیفیت زندگی و مرتفع ساختن نیازهای آیندگان بسازیم.
در این مقاله و پروژه سعی شده است علاوه بر نگاه علمی ، از منظر دین و معنویت نیز به انسان و طبیعت پرداخته و راهگشای رجعت دوباره انسان به خود و خدای خود باشد.
و در پایان :
حقیقتاُ تفکر درباره جامعه معماری حتی برای خودش هم کمی ناشناخته است چه برسدبه دیگران. درست است که از یک دوره به بعد معماری ما تاثیر گرفته از معماری غرب شد و دچار یک نوع عدم هویت‌؛ اما واژه معمار همواره و در طول تاریخ به انسانها اطلاق می شده و نه جمادات بی روحی که حتی کوچکترین نشانه هایی از عکس العمل در وجودشان به چشم نمی خورد…اما انگار معمار و معماری -هر دو -در جامعه ما تبدیل به الفاظی بی هویت شده اند که تنها از دریچه ترجمه دیگران معنا دار میشوند.این ماجرا آنقدر آگاهانه به سخره گرفته شده که خودمان هم باور کرده ایم معمار یک هنرمند با افکاری مبهم است که تراوشات پرمعنایش از فرط انباشتگی هنری برای دیگران بی معنا به نظر می رسد و اصولا رسالت یک هنرمند معمار نمونه ترجمه محض است از آنچه تاکنون به آن نیاندیشیده و هر آنچه از دنیای دیگران بی هنر دورتر باشد .
معماری دیروز ایران ارزشمند بود و سربلند، خاک را شرافت می بخشید و انسان را کرامت. “کارایی” و “پایایی” و “زیبایی” را پشت سر گذاشته بود و به “والایی” می اندیشید.
ترجمان آیات الهی بود و وحدت و عزت و معرفت و حکمت را در آجر و خشت و سنگ تجلی می داد.
معماری دیروز ایران “معماری” بود.
معماری امروز ایران چند است و چون است؟
معماری امروز ایران خاک را قیمت می بخشد و انسان را ثروت.
معماری امروز ایران را در رابطه با چهار مولفه کارائی، پایایی، زیبایی و والایی تحلیل و نقد می نماییم:
1.کارایی:
معماری امروز ایران کارایی را در آن می بیند که بیشترین بهره را از کمترین فضا بگیرد و نه آنکه شایسته ترین فضا را جهت زیستن و بودن انسان فراهم آورد.
حاکمیت اقتصاد بیمار و سوار شدن بر موج تورم، معماری – وبه ویژمسکن- را تبدیل به کالایی جهت احتکار وکسب درآمد نموده و “متراژ” وکمیت فضا را بر ارزش و کیفیت آن سیطره داده است.
رابطه معماری امروز ایران با انسان دیگر آن رابطه ارج نهادن و تکریم نیست، بلکه به نوعی کنار آمدن و گاه تحمل فضا توسط انسان بدل شده است.خانه هایی با کمترین نور، بدترین دید، بیشترین اشراف و سخت ترین روابط، محصول نگاه صرفا اقتصادی معماری امروز ما به “معماری” است.
2.پایایی:
معماری امروز ایران پایایی را در آن می بیند که بنا از زمین برخیزد و فرونریزد، و نه آنکه هندسه ای باشد و حکمتی که سازه و فضا را همساز و همراز کند؛ و معماری را خلوت و جلوتی بخشد که چون نستعلیق میرعماد و رضای عباسی در قلب انسان جایی بیابد و به روح انسان آرامش و اطمینانی بخشد.
هرچند که پیدایش شیوه های نوین ساختمان سازی، معماری را از حاکمیت جرزهای قطور و سقفهای سنگین و تقارنهای اجباری رها ساخته و امروز- بنا بر نظریه “پلان آزاد” لکوربوزیه و به پشت گرمی فن آوری پیشرفته – هر شکلی از معماری را میتوان بر پا کرد ولی این آزادی به اعتلای معماری نینجامیده، بلکه موجب ساده اندیشی، سهل انگاری و رهایی طراحان از اندیشیدن به سازه بنا شده است.
معماری امروز، به پشت گرمی تکنولوژی، به نیارش نمی اندیشد و معماری تبدیل به “علم تقسیم و تفکیک فضا ” شده و همسازی سازه و فضا از میان رفته است.

3.زیبایی:
معماری امروز زیبایی را در شگفت آوری و ایجاد اعجاب – و گاه ارعاب – می بیند و نه در آن زیبندگی که حکایت از نجابت و متانت و کفایت روح ایرانی داشت.
هنر تقدس زدایی شده امروز که چشم از آسمان برداشته و زیبایی را در زمین می جوید “طالب حیرانی خلقان” است و از آنجا که هیچ شگفتی پایدار نیست و با گذشت زمان و تکرار، عادی وکسالت آور می گردد، ناچار از خلق پی در پی گونه ها و اشکال نو است و در این میان آنچه که فراموش و فدا می گردد، روح و فطرت انسان است.
معماری “شگفتی های ناپایدار” در ایران به ظهور طبقه ای از “معمار-روشنفکرها” انجامیده که پیام آور شگفتی سازان غرب شده اند و آثاری را ارایه می کنند که گاه پیش از آنکه ساخته شوند از دور خارج شده و از “مد” افتاده اند.
4.والایی:
بارزترین ویژگی معماری امروز ایران فقدان والایی است.
تکیه معماری گذشته ما بر “کرامت انسان” بود و معماری “کارایی” و “پایایی” و “زیبایی” را برای تکریم مقام انسان که خلیفه خداوند بر روی زمین بود می خواست و معماری بریده از تقدس و معنویت را، هرچند کارا و پایا و زیبا، “علم بنای آخور” می دانست:
ریزه کاریهای علم هندسه
یا نجوم و علم طب و فلسفه
که تعلق با همین دنییستش
ره به هفتم آسمان برنیستش
این همه علم بنای آخور است
که عماد بود گاو و اشتر است
معماری امروز ما، بریده از آسمان و درمانده بر زمین، دوران سرگشتگی و واژگونی خود را می گذراند. علت این سرگشتگی نبودن “معنی” در معماری و سبب واژگونی، جایگرین شدن “خود” به جای “خدا” است.
معمار بزرگترین پیشین خویشتن را حقیر و فقیر می خواند و با کمترین امکانات و ابتدایی ترین مصالح والاترین عمارتها را برپا می کرد و معمار سرکش امروز، خود را بزرگ و برجسته می بیند و با برخورداری از امکاناتی به مراتب پیشرفته تر به اقتباس و تولید آثاری اعجاب برانگیز و یا صرفا عملکردی بسنده می کند.
معماری برای معمار پیشین “تکلیفی” بود از برای خدمت به خدا و خلق خدا و معماری برای معمار امروز “تکلفی” است از برای معروفیت و خودنمایی.
نتیجه آنکه امروز تعریف و تلقی یکه و والایی از “معماری” که مقبول عام و معیار و محک اهل فن باشد و بتوان آن را آموزش داد وجود ندارد و این خلاء فرهنگی، وظیفه ای سخت و سنگین را برای مدرسه معماری در پی دارد.

درباره madina

اینرا هم چک کنید

کارگاه آموزشی وبلاگ سازی و رسانه های اجتماعی از سوی مجله فانوس در ولایت بلخ برگزار شد

مجله فانوس به سلسه برنامه ها و فعالیت های ظرفیت پروری و حمایت جوانان و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *