ارسالی نعمت
من خیلی خجالتی هستم و نمیـدانـم باید از کجا سر صحبت را باز کنم.
مشاور عزیز: من یک مرد ۳۵ ساله خیلی خجالتی هستم که هیچ وقت یاد نگرفته چگونه می تواند سر صحبت با یک خـانم را باز کند؟ اصلا نمی دانم که در چنین شرایطی باید در مــورد چه چیزهایی حرف بزنم؛ بهمین دلیل هم معمولا حـرفی بـرای گـفتن ندارم. رفته رفته تمام دوستانم در حال قـطــع کردن رابطه شان با من هستند و مرا به مهمانیهایخود دعوت نمی کنند. البته من خودم هم به آنها حق می دهـم و ســرزنششان نمی کنم. به همین دلیل خودم هم دیـگر تــمایلی به شرکت در جشن ها و مهمانی ها ندارم. من آدم بد قیافه ای نیستم؛ چون چه در محل کار و چه در خارج از آن، خانم هایی که در نگاه اول مرا می بینند، به من لبخند می زنند و رفتار خوبی از خود نسبت به من نشان می دهند. مشکل من اینجاست که نمی دانم باید چه چیزی به آنها بگویم و چه عکس العملی از خود نشان دهم. هیچ گاه نمی توانم جمله ای را که شروع می کنم به درستی به پایان برسانم و این کار مرا واقعا عصبانی می کند و باعث می شود که احساس بدی نسبت به خودم پیدا کنم و خونسردی ام را از دست بدهم. سوال من این است که بعد از “سلام” چه چیز دیگری باید بگویم؟- هومن-
هومن عزیز: برای حل مشکل خود می توانی از شیوه یکی از چهره های موفق تلویزیونی بهره بگیری. هدف اولیه این است که تا جاییکه می توانیم باید در مورد طرف مقابل خود اطلاعات بدست آوریم. شاید به تو یاد داده باشند که در اولین برخورد باید در خانم ها تاثیر بگذاری، ولی ما به تو می گوییم که این حرف ها را فراموش کن؛ تو باید به دنبال این باشی که خصوصیات بارز و منحصر به فرد مخاطب را برای خودش آشکار کنی. بیشتر افراد دوست دارند با کسی صحبت کنند که آنها را مورد توجه خود قرار دهد. اگر این توانایی را پیدا کنی که دیگران در هنگام صحبت کردن با تو احساس کنند جالب توجه، استثنایی و بی نظیر هستند، این تصور در آنها ایجاد می شود که تو خودت نیز به شخصه انسان فوق العاده و بی همتایی هستی. من به تمام خانم ها و آقایونی که برای مشاوره نزد من مراجعه می کنند، توصیه می کنم که همه ما دوست داریم با افرادی ارتباط داشته باشیم که سبب شوند در مورد خودمان احساس بهتری پیدا کنیم. آسان ترین راه این است که وانمود کنید شما همان مجری موفق هستید؛ همانطور که می دانید آنها با مطرح ساختن سوالاتی که نیاز به تشریح و تفصیل دارند، توانسته اند شهرت جهانی برای خود برهم زنند. سعی کنید از شخص مقابل سوالاتی بپرسید که پاسخ آنها چیزی بیشتر از یک “بله” و یا “نه” ساده هستند. برای مثال، اگر قصد دارید تا با کسی در محل کار سر صحبت را باز کنید، می توانید از او سوال کنید: “تو چه جوری اینجا استخدام شدی؟” اگر در مهمانی به کسی برخوردید و جذب او شدید می توانید بپرسید: “چی شد که تصمیم گرفتی امشب بیای اینجا و در این مهمانی شرکت کنی؟” نمونه های دیگر برای شروع یک مکالمه اثر بخش از این قرار است: “بجز کار، علاقه به انجام چه امور دیگری داری؟ در چند سال اخیر چه اتفاقات شایان ذکری در زندگی ات رخ داده؟ فکر می کنی در چند سال آتی چه تغییراتی در زندگی ات ایجاد شود؟ با چه تکنیک هایی قصد فائق آمدن بر مشکلات را داری؟ و … ” دقت داشته باشید که پرسش های شما نباید جزء سوالاتی باشند که طرف مقابل بتواند با یک “بله” یا “خیر” خشک و خالی به آنها پاسخ دهد و سر و ته قضیه را هم بیاورد. باید سوالاتی مطرح کنید که دامنه پاسخ دادن به آنها کاملا باز باشد. به عنوان نمونه سوالی نظیر ” خوش می گذره؟” چیزی بیش از یک پاسخ کوتاه در بر ندارد و شما را به هیچ کجا نمی برد و چیزی دستگیرتان نخواهد شد. اما اگر مشاهده کردید که فردی به تنهایی در گوشه ای ایستاده می توانید جلو بروید و از او بپرسید: “تو خیلی جدی – یا خوشحال – به نظر می رسی ( بسته به شرایط)، می تونم بپرسم به چی فکر می کنی؟” این سوال باعث می شود که آنها به صورت ناخودآگاه اطلاعاتی هم در مورد خودشان و هم در مورد شرایط موجود، در اختیارتان قرار دهند.
در اکثر موارد انسان های خجالتی خودشان را بیش از اندازه تحت فشار قرار می دهند و تصور می کنند که باید به طور پیوسته برای مطرح کردن موضوعات جالب و سرگرم کننده، در تلاش باشند. هیچ الزامی به انجام چنین کاری وجود ندارد. بیشتر مردم صرفاً در پی مشاهده توجه و علاقه دیگری نسبت به خود هستند. بنابراین پس از اینکه شما سوال را مطرح و پاسخ خود را دریافت نمودید، چیزی را که چند لحظه پیش به عنوان جواب دریافت کردید، مجدداً تکرار کنید. شاید این کار در نظر اول امری طوطی وار به نظر رسد، اما رفته رفته به آن عادت پیدا خواهید کرد. خوب مثلا فرض کنید که می پرسید: “هی، تو خیلی جدی به نظر می رسی، تو ذهنت به چی فکر می کنی؟” و در جواب می شنوید که: “اخیراً شرکت تصمیم دارد افراد بسیار زیادی را به طور موقت از کار معلق نماید و من دچار دلهره شده ام که مبادا اسم من هم جزء این لیست باشد. “با پاسخ های قدیمی که در ذهنتان نقش می بندد، بجنگید؛ و سعی کنید حتی الامکان از آنها استفاده نکنید: “اگر مثبت فکر کنی هیچ گاه این اتفاق رخ نخواهد داد.” و یا “چرا؟! هنوز که چیزی اتفاق نیفتاده پس بهتره نگران نباشی.” به جای آن می توانید از جمله های روشنفکرانه ای نظیر: “منظورت این است که شرکت در حال نقل و انتقال است و تو باید به فکر کار دیگری باشی؟” استفاده کنید. نمونه ای دیگر: “دوستم قرار بوده با من تماس بگیرد و خیلی دیر کرده، اطلاع ندارم کجا است و نگرانم که اتفاقی برایش نیفتاده باشد” می توانید در جواب بگویید: “قرار بوده دوستت سر یک ساعت مشخصی به تو تلفن بزند و هنوز این کار را انجام نداده؟ به خاطر همین نگران شده ای؟” اگر او احساس کند که بالاخره کسی را پیدا کرده که از توانایی درک بالایی برخوردار است، تمایل پیدا می کند که به صحبت هایش با شما ادامه دهد.
نکته مهم دیگری که باید همیشه به یاد داشته باشید این است که مردم عاشق این هستند که احساس کنند چیزی که در مورد آن صحبت می کنند از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بنابراین در این قسمت می توانید جمله های اینچنینی بگویید، “خیلی جالب است، من جداً از دیدگاه شما خوشم آمده، به نظر می رسد که در مدرسه تکالیفت را خوب انجام می دادی که الان اینقدر باهوش و با مزه شده ای، و ….” تمامی این حرف ها صرفاً به این خاطر گفته می شوند که فرد احساس خوبی نسبت به خودش پیدا کند .