پیشینه تاریخی بیعت در اسلام

ارسالی: مرجان

تاریخ اسلام، نمونه‏هاى فراوانى از بیعت مسلمانان را ثبت کرده است. برخى از بیعت‏ها براى ترک محرّمات الهى و بعضى براى فرار نکردن از میدان جنگ و جهاد در راه خدا بود و بعضى هم بیعت براى حکومت اسلامى بود. هنگامى که گروهى از مردم مدینه، در مکّه، با پیامبر بیعت کردند تا از او حمایت کرده و در شهر خویش، زمینه تحقّق دین خدا را فراهم ‏سازند، از پیامبر و خاندان او حمایت کرده و آنان را در شهر خویش بپذیرند، در شادى‏ها و دشوارى‏ها، گوش به فرمان پیامبر باشند، در سختى و آسایش، اموال خود را در اختیار ایشان قرار دهند، امر به معروف و نهى از منکر کنند، سخن، در راه خدا به زبان آورند و از ملامت ملامتگران نهراسند، در حقیقت، به تعبیر جلال الدین سیوطى، براى «حکومت و امارت رسول خدا» با او بیعت کردند. این بیعت، در تاریخ اسلام، به «بیعت عقبه ثانیه» شهرت یافت.
رسول خدا (ص) مقدارى از مشکلات و گرفتارى‏هایى که به سبب این پیمان با آنان مواجه خواهد شد، براى اهل یثرب که بیش از هفتاد تن بودند، بیان فرمودند تا مبادا بدون اطّلاع از آثار و پی آمدهاى این بیعت، با آن حضرت بیعت، و احساس غبن کنند.
کرامت و بزرگوارى رسول خدا و صداقت آن حضرت در شرایطى که پیشنهاد گروهى از مردم مدینه مى‏توانست افق‏هاى جدیدى را به روى مسلمانان در شرایط دشوار مکّه بگشاید، حاکى از اهمّیّتى است که ارزش‏هاى اخلاقى در این مکتب دارد. در اسلام، بیعت در اِعلام آمادگى براى تشکیل حکومت اسلامى، باید از روى آگاهى و اختیار کامل باشد.
پس از سخنان رسول خدا (ص) دوازده تن از نقیبان و رؤساى قبائل مختلف اوس و خزرج، بنا به درخواست رسول خدا، با حضرت (ص) بیعت کردند. اهمّیّت و حسّاسیّت این بیعت، به حدّى بود که بى‏وفایى مردم یثرب، پیامبر را با مشکلات جدّى روبه‏رو مى‏ساخت؛ لذا یکى از حاضران جلسه براى اطمینان بیشتر، بیعت‏کنندگان را از حوادث دشوار احتمالى آینده مطّلع کرد و این که اگر در عهد و پیمان خویش استوارید و در هر شرایطى حاضر به ‏حمایت از پیامبرید، بیعت کنید، ولى اگر در تصمیم خود متزلزلید و چه بسا، در آینده، پیامبر را تنها مى‏گذارید، دست از بیعت با حضرت بردارید. اما مردم مدینه، اعلام وفادارى‏کردند و عملاً نیز وفادارى خود را در دوران دَه ساله حاکمیّت پیامبر در مدینه، به اثبات رساندند.
قرآن کریم نیز بیعت های مردم با پیامبر را تأکید کرده و رضایت الهی از آن را چنین توصیف می کند:
لَقَد رَضِیَ اللهُ عَن المُؤمِنین إِذ یُبایِعُونَکَ تحتَ الشَجرَه…؛
خداوند از مؤمنانی که در زیر درخت (حدیبیه) با تو بیعت کردند به حقیقت خشنود گشت.
حضرت على (علیه السلام) نیز بنیان حکومت خویش را بر بیعت مردم پی ریزی کردند؛ حضرت انجام بیعت را از حقوق شهروندان برمی شمارند که در انجام آن کاملاً آزادند و در موارد مختلف به اصل بیعت و آزادی مردم در آن اشاره کرده اند. حضرت، در همین باره و در برابر بیعت‏شکنان و بهانه‏جویان، بیانات فراوانى دارند. در نامه‏اى به مردم کوفه، درباره بیعت مردم مدینه پس از قتل عثمان، مى‏فرمایند:
و بایعنی الناسُ غیر مستکرهین و لامُجبرین بل طائعین مخیّرین؛
مردم، با من، بدون هیچ‏گونه اکراه و اجبارى و با کمال رضایت و اختیار، بیعت کردند.
در نامه دیگرى خطاب به طلحه و زبیر فرمودند:
إنّی لمْ أرد الناس حتّى أرادونی و لمْ أُبایعهم حتّى بایعونی و إنّکما ممَّنْ أرادنی و بایعنی! و إنَّ العامّةَ لمْ‏تبایعنی لسلطانٍ غالبٍ (غاصب) و لالعَرَضٍ حاضرٍ
من، در پى مردم نبودم تا آن که آنان در پى من آمدند و با ایشان بیعت نکردم تا آن که آنان با من بیعت کردند و شما دو نفر نیز در زمره کسانى بودید که در پى من آمده و بیعت کردید! عموم مردم، نه به زور با من بیعت کردند و نه به طمع مال!
بیعت با امام مجتبى (علیه السلام) و نیز بیعت کوفیان با مسلم بن عقیل (نماینده امام حسین (علیه السلام)) نمونه‏هاى دیگرى از بیعت مردم در تاریخ اسلام است که با بى‏وفایى مردم، آثار و عواقب دردناکى به‏جا گذاشت.
نکته قابل توجه، این که درباره بیعت نباید بین «مشروعیت الهی» و «مشروعیت سیاسی» خلط کرد. بیعت، خاستگاه مشروعیت سیاسی یک حکومت است؛ به این معنا که حاکمیت و عینیت یک حکومت، حتی حکومت دینی، باید با بیعت و پذیرش مردم انجام گیرد و این منافاتی با مشروعیت الهی یک حکومت و نصب رهبر از سوی دین ندارد. انتخاب و رضایت مردم در مشروعیت الهی حکومت معصومان، شرط اِعمال حاکمیت و حکومت است؛ یعنی معصومان از سوی خداوند به مقام حکومت برگزیده شده اند؛ اما حکومت آنان به وجود زمینه و بستر مناسب (رضایت و پذیرش مردم) مشروط است؛ به عبارت دیگر، خداوند به نقش و اهمیت رضایت و پذیرش مردم در تحقق حکومت الهی معصومان عنایت داشته است. حال این سؤال مطرح می شود که اگر بیعت، نقشی در مشروعیت الهی حکومت ندارد و اطاعت مردم از پیامبر (ص)، امامان معصوم (علیه السلام) و ولی فقیه لازم است، پس بیعت چه لزومی دارد؟ جواب این است که در حکومت اسلامی، وظیفه مردم، پیروی از اوامر و نواهی الهی است و تنها تبعیت از قانون تشریعی خداوند متعال و خالق هستی لازم است یا کسانی که به دستور خداوند باید از آنان پیروی کرد، مانند پیغمبر و امام. بنابراین، مردم، در تشریع احکام، هیچ نقشی ندارند؛ بر خلاف جوامعی که منکر خداوند یا نقش دین در صحنه اجتماع هستند، ناچارند در وضع قوانینی که مقبولیت عامه داشته باشد، به آرای اکثریت تمسّک کنند و مشروعیت را ناشی از آن بدانند. لذا بیعت و رأی اکثریت در بخشیدن مشروعیت الهی به رهبر در حکومت اسلامی تأثیر ندارد و این مشروعیت از جانب خداوند ناشی می شود و بیعت مردم تنها به مشروعیت سیاسی یک حکومت عینیت می بخشد.

ج) بیعت و رأی دادن
پس از آشنایى اجمالى با ماهیّت بیعت و سابقه تاریخى آن، نکته مهمّى که تذکّرش لازم به‏نظر مى‏رسد، نقاط اشتراک و اختلاف «بیعت در فرهنگ اسلامى» با «انتخاب دولتمردان در نظام‏هاى سیاسى» امروز است.
از دیدگاه پیروان مکتب اهل بیت، جانشینان پیامبر (علیه السلام) که داراى شئون مختلفى مانند «حکومت و ولایت بر مردم» بودند، از ناحیه خداوند به این مقام نصب شدند و در عصر غیبت نیز، مشهور دانشمندان شیعى، اعتقاد دارند که فقهاى واجد شرایط، از سوى امام معصوم (علیه السلام) به ولایت نصب شده‏اند. بنابراین مبنا، بیعت مردم با امام معصوم یا فقیه واجد شرایط، صرفاً، اِعلام آمادگى براى قبول ولایت و ایجاد «زمینه حاکمیّت» آنان است.
به تعبیر دیگر، «بیعت»، به حاکم اسلامى، مشروعیّت نمى‏بخشد، بلکه جنبه مقبولیّت و کارآمدى داشته و اِعلام وفادارى به کسى است که از جانب خداوند، مستقیم یا غیرمستقیم، به این منصب برگزیده شده است.
پس از رحلت رسول خدا (ص) با آن که گروهى از اهل حلّ و عقد، با ابوبکر بیعت کردند، امام على (علیه السلام) از غصب حقّ خویش در امر حکومت و ولایت سخن مى‏گویند. این سخن، نشانه آن است که منصب ولایت و حکومت حضرت، از ناحیه بیعت ناشى نمى‏شود. با آن که با حضرت بیعت نکردند، در عین حال، حضرت، ولایت و حکومت را حقِّ الهى خود مى‏داند. روزى هم که با حضرت بیعت کردند و حضرت، بیعت آنان را دلیل و حجّتى در برابر پیمان شکنان مورد استناد قرار داد، بدین منظور بود که «اگر بیعت آنان سبب مشروعیّت خلیفه است و تخلّف از او جایز نیست، همانان، امروز، با من بیعت کردند، پس چرا پیمان شکنى مى‏کنید؟». در حقیقت، سخن حضرت، در استناد به بیعت، جنبه جدلى داشت.
بنابر دیدگاه دانشمندان اهل سنّت، هرکس را که اهل حلّ و عقد با او بیعت کردند، خلیفه مشروع اسلامى است و حقِّ اِعمال ولایت دارد؛ زیرا، خلیفه، به انتخاب مردم واگذار شده است. در عصر غیبت نیز هر چند داراى رأى واحدى نیستند، امّا نظر مشهور دانشمندان اهل سنّت این است که هرکسى را که عقلاى قوم و اهل حلّ و عقد، انتخاب کردند، خلیفه است. همان‏طور که ملاحظه مى‏شود، در این دیدگاه، بیعت مردم، به حاکم، مشروعیّت مى‏بخشد و بدون بیعت، منصبى از ناحیه خداوند براى حاکم، ثابت نیست.
همان ‏طور که ماهیّت «بیعت» بنابر دو دیدگاه متفاوت، مى‏تواند گوناگون باشد، «رأى دادن» نیز در عصر ما که نوعى بیعت است مى‏تواند بنابر مبانى گوناگون، داراى ماهیّتى متفاوت باشد.
در جوامع دموکراتیک که همه امور از ناحیه مردم، مشروعیّت پیدا مى‏کند و آنان‏اند که قانون وضع مى‏کنند و براى اجراى آن، مجریانى انتخاب مى‏کنند انتخاب حاکم و رأى دادن اکثریّت مردم به یک فرد، در حقیقت، نصب او به این مقام است و قبل از رأى مردم، شخص منتخب یا هر شخص دیگرى، هیچ‏گونه حقّى براى اِعمال حاکمیّت ندارد.
در نظام‏هاى الهى، مانند نظام جمهورى اسلامى که حاکمیّت، از آن خدا شمرده شده و بنابر رأى مشهور و نظر بنیان گذار آن، فقها، به‏طور غیرمستقیم از ناحیه خداوند، براى ولایت و حاکمیّت نصب گردیده‏اند، «انتخاب حاکم» ماهیّتى متفاوت و متغایر با انتخاب حاکم در نظام‏هاى دموکراتیک پیدا مى‏کند. در این نظام، انتخاب فقیه که از سوى نمایندگان و خبرگان ملّت، انجام مى‏گیرد، شناسایى فقیه جامع‏الشرائط و فعلیّت بخشیدن به حاکمیّت و ولایت الهى او است. در این دیدگاه که همه فقها از ناحیه امام معصوم به این مقام برگزیده شده‏اند «رأى مردم»، یکى از آنان را مبسوط الید مى‏گرداند و با بسط ید یکى از ایشان، بقیه، مُجاز به دخالت در امور حکومت نخواهند بود.
به هر حال، آن چه که ما، در صدد بیان آن هستیم، این نکته است که «رأى دادن» در جوامع امروزى، شکل دیگرى از «بیعت» در گذشته است و مى‏تواند هم به منزله «اِعلام وفادارى» به کسى باشد که از سوى خداوند، به‏طور مستقیم یا غیرمستقیم، به مقامى منصوب گشته و به اصطلاحِ امروزى، جنبه کارآمدى داشته باشد و هم مى‏تواند به مثابه «نصب فردى به حاکمیّت» بوده و به اصطلاح امروزى، جنبه مشروعیّت‏بخشى داشته باشد و بستگى به مبانى آن نظام سیاسى دارد که رأى و انتخاب در آن پیش‏بینى شده است. پس همان‏طور که در گذشته، بیعت بنابر دو مبناى متفاوت در مکتب تشیع و تسنن، دوگونه تفسیر مى‏شد، انتخاب نیز مى‏تواند بنابر دو مبناى یاد شده، دو تفسیر داشته باشد، ولى به هر حال میان بیعت و رأى دادن و انتخاب کردن از نظر ماهیت، تفاوتى به ‏نظر نمى‏رسد.
بیعت و رأى دادن بنابر مبناى نصب الهى حاکم، وظیفه مردم است و این بیعت و انتخاب مردمى، سببِ استحکام پایه‏هاى حکومت بوده و نوعى اِعلام آمادگى براى قبول حاکمیّت شخصِ منصوب است؛ زیرا، چنان‏که حاکم بتواند با همراهى و یارى گروهى از مردم، حکومت را به‏دست گیرد، چون حاکم، منصوب از ناحیه خدا است، مردم، باز هم وظیفه دارند حاکمیّتش را بپذیرند و نسبت به حکومتش وفادار باشند؛ هر چند بیعت و رأى دادن آنان، منشأ مشروعیّت او نباشد.
البته، انکارپذیر نیست که اگر حاکمِ منصوب، به‏وسیله بیعت و انتخاب مردم، زمام امور را به‏دست گیرد، پایه‏هاى حکومتش استوارتر بوده و مى‏تواند به حمایت و پشتیبانى مردم، امیدوار باشد و در مواقع لزوم، در برابر پیمان‏شکنان و بى‏وفایان، به بیعت و انتخاب‏شان استناد و به‏عنوان حجّتى، از آن استفاده کند.
بنابراین، «لزوم وفادارى»، براساس این مبنا، در درجه نخست، از آثار نصب الهى حاکم است؛ هر چند بیعت و انتخاب، سبب مى‏شود که وفادارى، از ناحیه دیگرى هم لزوم پیدا کند و آن، «لزوم وفاى به عهد و پیمان»است.
بنابر، این که میان بیعت و انتخاب، تباین قائل نباشیم و مانند برخى از اساتید معاصر آنها را بیگانه از هم ندانیم و معتقد باشیم که همان‏طورکه مسلمانان، با حاکم، بیعت مى‏کردند تا وفادارى و اطاعت خود را از او، در جهت اصلاح امورِ جامعه اِعلام کنند، در جوامع دیگر نیز مردم، با انتخابِ مثلاً رئیس جمهور، به‏ منزله امین و مسئول اِصلاحِ امورِ جامعه، آمادگى خود را در جهت همکارى با او اِعلام مى‏کنند، باید بگوییم، همان‏طورى که در بیعت، وفادارى لازم است، در انتخاب نیز وفادارى ضرورت دارد؛ چرا که انتخابِ فردى به‏عنوان نماینده ملّت براى اداره جامعه، بدون حمایت و همراهى مردم و احیاناً با بى‏وفایى و کارشکنى، راه به جایى نخواهد برد. گرچه در جوامع دموکراتیک، بر حقوق مردم تکیه فراوانى مى‏شود که دولت وظیفه دارد آنها را ادا کرده و در جهت تأمینِ حقوق و آزادى‏هاى آنان تلاش کند، اما تأمین همین حقوق نیز بدون حمایت مردم و تبعیت از قانون، مقدور نیست. در صورت تخلّف از قوانین، ‏ که نوعى بى‏وفایى و بى‏اعتنایى به حکومت است رشته امور، گسسته شده و کارى از دولت ساخته نخواهد بود.

درباره marjana

اینرا هم چک کنید

فرصت اشتراک در رقابت مقاله نویسی مجله فانوس

به اطلاع تمامی جوانان قلم بدست که خواهان اشتراك در بزرگترین رقابت مقاله نویسی باشند …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *