ارسالی: نوریه
در تاریخ ، رفتارهای افراد برجسته زیادی توصیف شده است که در پرتو اطلاعاتی که امروزه درباره اختلالات روانی وجود دارد، آنها را با عنوان افرادی که از اختلالات روانی در رنج بودهاند، میشناسیم. اما همین افراد در زمان خودشان (به احتمال زیاد) کاملا بهنجار و طبیعی بنظر میرسیدند. و این دیگران بودند که عجیب و غریب و نابهنجار قلمداد میشدند. از جمله این افراد میتوان به کمبوجیه در ایران ، جورج سوم پادشاه انگلستان و ….اشاره کرد. در صحبت از نمونههای تاریخی هدف این نیست که بگوییم افراد برجسته و یا نابغه ، احتمال داشتن بیماری روانی برایشان زیاد است. بلکه هدف آگاهی به این موضوع است که هر فردی (فقیر یا غنی) ممکن است به بیماریهای روانی همانند بیماریهای جسمی مبتلا شوند.
کمبوجیه پادشاه هخامنشی
کمبوجیه پادشاه ایران در قبل از قرن ششم پیش از میلاد ، یکی از اولین کسانی است که نامش در تاریخ به عنوان شخص الکلی و می باده ( دچار سو مصرف الکل) ثبت شده است. در میان افراط وی نوشیدن الکل با دورههایی از خشم غیر قابل کنترل همراه شده بود. بطوری که در حین آن شبیه دیوانهای که حواس خود را از دست داده باشد، رفتار میکردند. او بصورت غیر قانونی با یکی از خواهرانش ازدواج کرد و یکی از خواهران خود را در موقع حاملگی با لگد کشت. در موقعیتی دیگر برای آنکه نشان دهد افراط در نوشیدن الکل بر مهارتهای او اثر نمیگذارد، پسر دوست خود را هدف قرار داد و کشت.
پادشاه سامانی
در دوران حکومت سامانیان پادشاه سامانی به بیماری روانی دچار شد. او تصور میکرد که گاو شده است و بدین جهت صدای گاو از خود در میآورد. پیوسته تقاضای قصاب برای ذبح کردنش را میکرد. بیماری او بگونهای شدت یافته بود که دیگر امور حکومتی را رها کرده بود. این در حالی بود که پزشکان درباری و دیگران از مداوای او عاجز شده بودند. اما وقتی از ابوعلی سینا که هم دوره او بود، برای مداوای او دعوت شد. وی مشکل پادشاه سامانی را مالیخولیا (Maloncholia) که نوعی افسردگی است، تشخیص داد و نسبت به درمان آن اقدام کرد.
سائول پادشاه یهودیان
سائول (Saul) در قرن یازده قبل از میلاد زندگی میکرد و توصیفهایی که از رفتار او شده است، نشان میدهد. وی از بیماری شیدایی – افسردگی (Manie – Depressive) در رنج بوده است. او در یک حمله مانی (برانگیختگی) در مکان عمومی تمام لباسهای خود را در آورد و در موقعیتی دیگر که پسر خود جاناتان (Janathan) را کشت.
جورج سوم پادشاه انگلستان
جورج سوم (Gorge III) به عنوان پادشاه دیوانه مشهور بود. او از دورهای مانیک (برانگیختگی) در رنج بود. درخلال این دورهها از موضوعی به موضوع دیگر میپرید. سوالهای شتاب زده میپرسید و منتظر پاسخ نمیماند. غذای خود را چنان با سرعت میخورد که درباریان مجبور بودند غذای خود را نجویده قورت دهند یا میز غذا را گرسنه ترک کنند. او سوار بر اسب مسابقه بالا و پایین رفتن از پلهها را اجرا میکرد و اسب را تا دم مرگ میدوانید و … .
ژان ژاک روسو فیلسوف فرانسوی
این فیلسوف مشهور در اواخر عمر خویش به پارانوئید (Paranoid) یعنی به سوء ظن شدید نسبت به دیگران دچار شده بود. او معتقد بود دشمنان پنهانی موجب ناراحتی او شده و درپی این هستند که با غنی و پولدار کردن وی او را شکنجه نمایند. او حتی به این باور رسید که دشمنانش برای شکنجه وی به سبزی فروشها پول دادهاند تا به او سبزیها را ارزانتر بفروشند. این کار آنها برای اثبات فرومایگی او و بخشندگی خودشان بوده است.
روسو درخلال یک سفر به لندن دچار وحشت شد و تمام پولها و چمدانهای خود را در هتل گذاشت و فرار کرد. در بازگشت به فرانسه او معتقد شد که دشمنانش پنهانی تعقیب و آزار او را افزایش دادهاند. او میگفت به آرایشگر ، قایقبان ، کفاش و… پول دادهاند تا او را تحقیر کنند. او قادر نبود به مردم اعتماد کند. بنابراین نامه بسیار محبت آمیز به خدا نوشت و آن را شخصا به کلیسای نوتردام (Notre D0me) برد. ولی وقتی که نردههای آن را بسته دید، معتقد شد که آسمان نیز علیه وی توطئه کرده است. سرانجام روسو حتی به سگش هم نمیتوانست اعتماد کند.
بعضی نقاشان و موسیقی دانان
اسامی نقاشان و موسیقی دانان مشهور فهرست بلندی را شامل میشود. موزارت ( Mozart) دچار این هذیان (Delusion) بود که به او زهر خوراندهاند. روبرت شومن (موسیقی دان آلمانی) در اواخر زندگی اعتقاد داشت که بوسیله میزهای گردان (که همه چیز را میدانند) تعقیب میشود. وان گوگ (Van Gogh) نقاش مشهور در یک موقعیت ، یکی از گوشهای خود را برید و برای یک فاحشه فرستاد که آشکارا ناشی از مشکلات روحی او بود.