نظریه یادگیری واتسون

ارسالی: نوریه

جان برودوس واتسون (Jahn Broadus Watson) روان شناس آمریکایی نخستین پژوهشگری است که روان شناسی پاولف را در آمریکا رواج داد و از نتیجه بررسی‌های او برای گسترش نظریه خود بهره گرفت. وی اعتقاد راسخ داشت که یادگیری براساس نظریه و نظام پاولف توصیف می‌شود، یعنی یادگیری ، فرآیندی است از بازتاب‌های شرطی که از طریق جانشین ساختن محرک شرطی به جای محرک اصلی حاصل می‌شود.
توجیه یادگیری از طریق شرطی سازی کلاسیک
توجیه یادگیری توسط واتسون مستقیما بر پایه مدل شرطی سازی کلاسیک پاولف قرار دارد. از نظر واتسون انسان‌ها با تعدادی بازتاب (Reflex) متولد می‌شوند. این بازتاب‌ها هم واکنش‌های حجمی غده‌ای را شامل می‌شود و هم تعداد زیادی از پاسخ‌های هیجانی. هر یک از این بازتاب‌ها را می‌توان با محرک خاصی در فرد ایجاد کرد. برای مثال احساس‌ترس از افتادن ناگهانی از بلندی ناشی می‌شود که پاسخی طبیعی است اما وجود هر محرک برجسته‌ای به هنگام وقوع پاسخ بازتابی طبیعی می‌تواند وظیفه محرک شرطی (CS) را ایفا کند و اگر این محرک بارها حضور پیدا کند سر انجام با آن پاسخ پیوند یافته ، خود منجر به پاسخ خواهد شد.
یادگیری هیجان‌ها
از نظر واتسون رفتار هیجانی نمونه دیگری از شرطی سازی کلاسیک است. و این فرض را مطرح کرد که تفاوت‌های فردی در ابتدا وجود ندارد یعنی همه افراد با بازتاب‌های هیجانی ترس ، عشق و علاقه متولد می‌شوند که در مقابل محرک خاصی (غیر شرطی) روی می‌دهند، اما سر انجام انسان‌ها به چیزهایی واکنش هیجانی نشان می‌دهند که در ابتدا هیچ اهمیت هیجانی نداشته‌اند. او اعلام داشت که همه واکنش‌های هیجانی بعدی از پیوند محرک‌هایی که در آغاز خنثی بودند یا محرک‌هایی که با پاسخ‌های هیجانی ارتباط دارند، حاصل می‌شوند. واتسون برای اثبات این فرضیه خود آزمایش مشهور و بحث برانگیز آلبرت کوچولو را نجام داد.
طرح آزمایش آلبرت کوچولو
آزمودنی این تحقیق پسر یازده ماهه به نام آلبرت بود. در آغاز تحقیق آلبرت از اشیا و افراد گوناگون ترسی (یک هیجان) نشان نمی‌داد. او به هر چیزی که در نزدیکش قرار می‌گرفت نزدیک می‌شد و آن را دستکاری می‌کرد و از جمله چیزهایی که او همیشه به سوی آن دست دراز می‌کرد موش سفیدی بود که چند هفته با آن بازی کرده بود (در واقع از موش هیچ ترسی نداشت.)
واتسون برای ایجاد ترس از موش در آلبرت یک محرک طبیعی‌ترس آور یعنی صدای بلند و شدید استفاده کرد. این کار بدین شکل بود که همزمان که آلبرت می‌خواست دستش را به سوی موش دراز کند بوسیله یک چکش و میله فلزی صدای بلند و شدیدی در پشت سر او ایجاد می‌شد. در مرحله اول آلبرت شدیدا از جا پرید و صورتش را در تشک پنهان کرد ولی او با این یک بار از موش نترسید و در چند مرحله بعدی کم آثار ترس از موش در آلبرت ایجاد شد، او به نحو چشمگیری تغییر کرده بود و زمانی که موش به تنهایی نیز ارائه می‌شد، دیگر به سمت آن دست دراز نمی‌کرد بلکه چهار دست و پا و با گریه از آن فرار می‌کرد (بعدا واتسون این ترس شرطی را در آلبرت از بین برد). این فرآیند ترس از موش را می‌توان به صورت زیر نشان داد:
(UR) بازی کردن با موش <————————————— ارائه موش (US)
(UR) ترس طبیعی از صدا <————————— ایجاد صدای بلند و شدید (US)
ایجاد ترس <———- چندین بار ———– ارائه همزمان موش و صدای شدید
(CR) ایجاد ترس در آلبرت R) بیشتری است که در نهایت منجر به عادت می‌شود.
ارزیابی نظریه واتسون
واتسون عمیقا به شرطی سازی اعتقاد داشت و چیزها و نظریه‌های غیر از آن را بشدت رد می‌کرد. او با اخذ تحقیقات پاولف و ارائه مدل انسانی آن و با دفاع از دیدگاه لوح سفید جان لاک (John Lak) فیلسوف انگلیسی (این نظر قبل از واتسون ارائه شده بود) بر توانایی ایجاد و تغییر رفتار دلخواه از طریق شرطی سازی تاکید کرد. این دیدگاه در کنار دیدگاههای دیگر نظیر محیط گرایی و عینی گرایی منجر به ارائه نظریه رفتارگرایی (Behaviorism Theory) از طرف واتسون شد که قدم اول ان در سال ۱۹۱۳ میلادی با مقاله‌ای تحت عنوان روانشناسی به گونه‌ای که رفتارگرا آن را درنظر می‌گیرد، برداشته شد. امروزه این مقاله به بیانیه رفتارگرایی مشهور است.

درباره nooria

اینرا هم چک کنید

فرصت اشتراک در رقابت مقاله نویسی مجله فانوس

به اطلاع تمامی جوانان قلم بدست که خواهان اشتراك در بزرگترین رقابت مقاله نویسی باشند …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *