ارسالی: محب الله سلام
تاثیر زیست شناسی بر آگاهی انسان مدرن سال ۲۰۰۹ سال «چارلز داروین» است. ۲۰۰ سال از تولد و ۱۵۰ سال از انتشار کتاب دوران ساز «اصل انواع» وی می گذرد. با این وجود هنوز از «داروین» به عنوان بانفوذترین زیست شناس جهان یاد می شود. نظریه تکامل وی انقلابی در زیست شناسی به حساب می آید. ● اهمیت برجسته داروین «داروین» از نادر دانشمندانی است که تاثیری این چنین نیرومند، طولانی و گسترده بر آگاهی انسان مدرن برجای گذاشته است. نظریه تکامل وی نیز همچون نظرات سیاسی پرکشش، همیشه حضوری زنده و بحث انگیز در میان مردم عادی و کارشناسان داشته است. «داروین» از جمله نخستین کسانی بود که در دوران جدید منشاء طبیعی انسان را مطرح ساخت و آینده یی نسبتاً طولانی را برای بشر پیش بینی کرد. داروین رشد و تکامل انسان را همچون کارکردی پیوسته در طول تاریخ می دید. برخلاف دانشمندان بزرگی همچون «نیوتن»، «اینشتین» و «هایزنبرگ» سرنوشت نظریات داروین با شکل گیری مکتبی به نام داروینیسم نیز گره خورده است. ● داروین و نظریه اجتماعی گرچه به کار گیری نظرات «داروین» در عرصه اجتماعی پس از مرگ وی رواج یافت، اما این پرسش همچنان مطرح است که تا چه اندازه جوامع انسانی از قوانین پایه یی زیست شناسی تبعیت می کنند؟ سهم «داروین» در شکل گیری داروینیسم اجتماعی چگونه قابل تبیین است؟ اهمیت تاریخی نظرات «داروین» تقریباً امری آشکار و بلامنازع است. او نخستین کسی است که نظریه یی فراگیر و جهانشمول پیرامون زندگی را مطرح ساخت. نظرات او درباره نیروی خلاق و موثر مرگ منحصر به فرد است. بدون توصیف و توضیحات «داروین» از اهمیت نیروی مرگ، تکاملی برای بشر قابل تصور نیست. به اعتقاد «داروین»، هستی انسانی برای نخستین بار به گونه یی جامع و مرتبط بر پایه امور طبیعی و مادی بنا نهاده شد. ● دستاورد زیست شناختی داروین بنا به تئوری منشأ و خاستگاه همه موجودات زنده از سرچشمه مشترک و یکسانی برمی خیزد. به نظر «داروین»، خلقت در اساس روندی بی برنامه و منطبق بر اصل انتخاب طبیعی موجب شکل گیری موجودات مختلف است. انتخاب طبیعی نیز به نوبه خود متکی بر تصادف و ضرورت است. ● انتخاب طبیعی و مشکلات آن «داروین» با بررسی ، طبقه بندی و مقایسه فسیل ها با انواع موجودات زنده در دوران جدید، به تغییرات روی داده از طریق تکامل پی برد. او روند تکاملی در طبیعت را مشابه تحول حیوانات از طریق پرورش و تغییر گیاهان از طریق کشت می دانست. این گونه تعینات هدایت شده از طرق پرورش و کشت در واقع تکاملی با شتاب یا تکامل در زمانی کوتاه است. همکاران «داروین» در همان زمان مطرح ساختند که انتخاب از طریق «پرورش و کشت» مصنوعی و انسان خواسته، متفاوت از پدیده انتخاب در طبیعت است. در حالی که در انتخاب مصنوعی، اراده و آگاهی انسان، هدف را تعیین و هدایت می کند، در انتخاب طبیعی حضور ناظمی آگاه موضوعیت نداشته و هدف مقرری هم وجود ندارد. در انتخاب مصنوعی و هدفمند، در هر نسلی از گیاهان و جانوران به طور میانگین نمونه هایی ناقص و نامناسب از روند تولید مثل کنار گذاشته می شود و تنها نمونه های مثبت امکان بازتولید می یابند. اما در طبیعت عکس این امر اتفاق می افتد و بیشتر نمونه های منفی امکان گسترش می یابند. به طور نمونه انواع متفاوت حیوانات (گاو، اسب، ماهیان و غیره) و گیاهان (گندم، سیب زمینی، ذرت و غیره) پرورشی نمی توانستند در روند طبیعی و طبق تکامل زیست شناسی به وجود آیند. ● تحلیل سرمایه داری مدلی برای نظریه تکامل در گام دیگر «داروین» از تئوری اقتصاددان برجسته انگلیسی در پایان قرن هجدهم یعنی «توماس مالتوس» بهره می گیرد. آمیزش انتخاب اصلح با نظریه «مالتوس» یکی از نوآوری های دیگر داروین است. به نظر «مالتوس» رشد (رشد هندسی) جمعیت انسانی سریع تر از تولید مواد غذایی (افزایش حسابی یا خطی) است. در نهایت زمانی مواد خوراکی کافی برای همگان وجود نخواهد نداشت. «مالتوس» نه تنها فاجعه گرسنگی و قحطی را در ابعاد گسترده پیش بینی کرده بود، بلکه عوارض مخرب آن مانند بیماری و جنگ را عنوان کرده بود. بنا به گفته «توماس هابز» فیلسوف ، انسان همچون گرگ در گله یی زندگی می کند و جنگ هر کس علیه همه به طور مداوم در جریان است. «داروین» تئوری اجتماعی مالتوس مبنی بر «تنازع بقا» را به حیطه طبیعت منتقل می کند. بدین نحو تحلیل از سرمایه داری در انگلستان در سده های ۱۸ و ۱۹ (سرمایه داری منچستر) به عنوان مدلی برای نظریه تکامل در زیست شناسی به خدمت گرفته می شود. رقابت و نبرد میان سرمایه داران، مکانیسم های انتخاب بازار و حتی ایجاد محصولات و عرصه های جدید در جامعه سرمایه داری به حوزه طبیعت کشانده می شود. موجودات زنده همچون کالاهای گوناگون به موضوع نظریه تکامل بدل می شوند و همچون کنترل کیفیت کالاها در بازار موجودات زنده نیز در رده بندی طبیعی جای مشخصی می یابند. ● اولویت خصوصیات فطری بر اکتسابی داروینیسم اجتماعی در دوران مدرن روشی مشابه را برگزیده است. مکتب داروینیسم با استفاده از نظرات علمی «داروین» آن را برای تحلیل جامعه به کار می گیرد و آن را همچون بسط قوانین طبیعی در اجتماع قلمداد می کند. نباید فراموش کرد که نظریه علمی «داروین» به نوبه خود، ایدئولوژی اقتصادی متکی بر سرمایه د اری آغازین را به عنوان مدلی برای روندهای طبیعی به خدمت گرفته بود. انسان ابزارساز همچون «موجودی هنوز نامتعین» (نیچه) تحت سیطره قوانین طبیعت و نظریه تکامل قرار دارد. هر عمل انسانی از میان سنگ های آسیاب انتخاب طبیعی گذر می کند. به نظر «داروین» و به زبان امروزی، تفاوت های فرهنگی و تمدنی بشر به صورت ژنتیک مشخص شده اند. ژن ها رفتار انسان ها را هدایت می کنند و برعکس رفتار انسان ها بر ژن ها تاثیر می گذارد. «داروین» در پایان عمر خود می نویسد؛ «مایلم همانند فرانسیس گالتون (پسرعموی داروین و نظریه پرداز اصلاح نژادی) این نظر را تایید کنم که تربیت و شرایط پیرامونی، تنها تاثیر اندکی بر ذهن آدمی دارد. بیشتر خصوصیات بشر، فطری (مادرزاد) هستند.»