ارسالی:آسیه
منشأ راک اوليه را بايد در سرودهاي انجيلي سياهان، سبک ريتم بلوز و همچنين موسيقي جاز (Jazz) جستجو کرد. در دهه 1950 نواي ساکسوفون و گيتار الکتريک با ضرباهنگ قوي به اين موسيقي اضافه شد و سبکي را به وجود آورد که در ابتدا «راک اند رول» و سپس به اختصار «راک» نام گرفت.
اين موسيقي در ظرف نوزده سال چنان محبوبيتي کسب کرد که در سال 1969 در همايشي سه روزه به نام «ووداستاک» توانست بيش از سيصد هزار بيننده را در فضاي باز به خود جلب کند. در اواخر دهه 1970 کم کم راک جاي خود را به «هوي متال» داد و بعد هم در دهه 1990 موسيقي «رپ» باب ميل جوانان غربي قرار گرفت.
در موسيقي راک از همان ابتدا ما با دو مسئلهي اصلي روبرو هستيم، يکي فرم اين موسيقي از لحاظ علمي و اصول هارموني و دوم ترانه و مضمون اشعاري که اين موسيقي را همراهي ميکند.
ترانه در موسيقي راک ميتواند بهمراتب پراهميتتر از فرم موسيقي از لحاظ ساختار هارمونيک باشد.
چرا که موسيقي راک خود زائيدهي شرايط اجتماعي خاص در دهههاي 1950 تا 1990 است و نمود اوليهي اين شرايط در ترانههاي اين چند دهه متجلي شده. آوازهاي راک که اغلب سراينده و خوانندهي آن يکي است، در حقيقت بازتاب شيوهي زندگي آمريکائي، مانند بي بند و باري فزايندهي جنسي بود.
شعر اين آوازها بيش از آنکه همانند آوازهاي دهه 1930 و 1940 عاشقانه و احساساتي باشد، گرايش به بيان صريح و بيپردهي مضامين جنسي داشت. اجراکنندگان راک در دهه 1960 اغلب به مخالفت و تمسخر جنگ فرسايشي ويتنام ميپرداختند.
آوازخوانان علاوه بر اين در آوازهاشان به بيان تجربههاي حاصل از استفاده مواد مخدر و تقلا براي کسب حقوق اجتماعي و همچنين مبارزه با تبعيض نژادي مبادرت ميورزيدند.
آوازخوان و ترانهسراي مشهور «باب ديلن» بخش عمدهي شهرتش را مرهون خواندن ترانهايست به نام «Blowin in the wind»، مضمون اين ترانه اعتراض به تبعيض نژادي است.
به طور کلي مهمترين مسئله در موسيقي راک لحن اعتراضآميز و تهاجمي و همچنين خشونتي است که در ترانههاي آن نهفته. اين نارضايتي از شرايط موجود است که اعتراض و خشونت را سبب شده و سپس در ريتمهاي درام (drum) که مارشهاي نظامي را تداعي ميکند متجلي ميشود. همچنين روح همين اعتراض است که در لگام افسار گسيختهي گيتار الکتريک حلول کرده.
ميبينيم که نقش اصلي در موسيقي راک را ترانه بر عهده دارد و در حقيقت روح ترانه است که در فرم و ساختار هارمونيک اين موسيقي جريان پيدا ميکند.
حال اگر شعر و آواز را هم از اين موسيقي برداريم و به موسيقي بدون کلام بينديشيم باز هم اعتراض و خلق و خوي تهاجمي در ملوديهاي گيتار و ريتمهاي درام باقي ميماند. ميتوان پا را فراتر گذاشت و به جوهرهي راک حتي به دور از موسيقي انديشيد. راک يعني انزجار از سقوط انسان و درحقيقت همين انزجار است که اعتراض را به همراه دارد. حال، ساز و آواز و ترانه تنها وسيلهايست براي فرياد. فريادي که بسترش گاه حنجره است و گاه سيمهاي گيتار.
از طرف ديگر با نگاهي به تاريخ موسيقي راک در مييابيم که راديو و تلويزيون و سينما به عنوان بستري بسيار مناسب در رشد و حرکت اين سبک از موسيقي نقشي بسيار مهم و اساسي را ايفا کردهاند. براي مثال قطعهي معروف «Rock around the clock» ساخته «بيل هالي» که از اولين آثار راک به شمار ميرود بخش عمدهي موفقيتش را مديون فيلمي است به نام «جنگل تخته سياه» که در سال 1955 به نمايش درآمد. و يا ميتوان به شبکه تلويزيوني MTV اشاره کرد که در دهه 1980 بازار راک را تسخير کرده بود.
در سال 1955، باب ديلن چهارده ساله با شنيدن موسيقي «Rock around the clock» فرياد زد «هي! اين موسيقي ماست، براي ما ساختنش!» به راستي چه تفاوتي در اين اثر وجود داشته که نه تنها باب ديلن بلکه ميليونها جوان ديگر نيز همصدا با او چنين فرياد زده بودند؟ اين روح آزاديخواهانه، خشونت و اعتراض نهفته در اين موسيقي بوده که باب ميل جوانان قرار گرفته بود. جواناني که در زير آتش توپخانههاي جنگ جهاني دوم متولد شده بودند و فاجعهي مرگبار و تلخ ويتنام را در پيش رو داشتند.