ارسالی: سونیا
تغييرات اساسي در طول تاريخ بشر كه تحت عنوان “موج ” از آنها ياد ميشود را ميتوان به 4 دوره يا موج تقسيم بندي نمود.
موج اول: عصر كشاورزي
اولين اختراع بشر آتش بوده است كه تقريباً چهار ميليون سال قبل از ميلاد حضرت مسيح شناخته شد. 2500 سال بعد بشر موفق به اختراع دوم خود كه ابزار بود شده است. فاصله بين دو اختراع نشان از بدوي بودن بشر اوليه دارد بعدها اختراعات جديدتري به تناوب رشد و تمدن بشر بوجود آمد تا اينكه زمينه تغيير اساسي يعني موج اول فراهم شد و جامعه كشاورزي شكل گرفت. جمعيت جهان در سالهاي قبل از ميلاد حضرت مسيح بسيار كم بود و حتي هزار سال بعد از ميلاد آن حضرت به 300 ميليون نفر رسيد اولين تغيير در جامعه انساني كه به موج اول يا جامعه كشاورزي و يا عصر كشاورزي لقب يافته است، قبل از ميلاد حضرت مسيح شروع شده و عمري 29500 ساله اي داشته است. هدف از ايجاد اين موج حل مشكلات معيشتي و غذايي بشر آن زمان بوده است.
موج دوم عصر صنعت:
اما بعد از ايجاد موج اول و گذشت تقريباً سه هزاره از آن، موج بعدي كه انقلاب صنعتي بود آغاز شد. هدف از موج دوم يعني عصر صنعت يا انقلاب صنعتي توليد مواد و ابزار كار بوده است. در موج اول كه نيروي كار متكي بر بازوان افراد بود، بشر از پس مشكلات بزرگ برنميآمد و نياز جديدي در جامعه بوجود آمد كه تغييرات اساسي را ميطلبيد عمر موج دوم هم كه دوران موفقي را سپري كرده است به 500 سال ميرسد و دوران آن از نظر تئوري سپري شده است. با اين وجود متاسفانه بسياري از كشورهاي جهان كه نتوانستهاند توسعه موفقي را در طول انقلاب صنعتي بگذرانند هنوز در اين عصر صنعتي بسر ميبرند و درگير رفع مشكلات خود از طريق توسعه و بكارگيري صنعت هستند. در موج دوم بشر، موفقيتهاي شگرفي بدست آورد و اختراعات مهمي در اين عصر در خدمت بشر قرار گرفت و باعث شد تا وضعيت آموزش، بهداشت، اقتصاد و فرهنگ جوامع نسبت به جامعه كشاورزي شكل بهتري بگيرد و توسعه كمي و كيفي خوبي داشته باشد. يكي از تاثيرات مهم اين موج افزايش جمعيت جهان همراه با رفاه بيشتر و جلوگيري از مرگ و مير زياد مردم بوده است كه سابقاً در اثر وبا، بيماريهاي فراگير، بلاهاي آسماني و امثال آن جان خود را از دست ميدادند. اختراعات درصدسال پاياني موج دوم و بخصوص از سال 1900 ميلادي به بعد باعث تغييرات وسيعي در مشاغل كشاورزي كه تا آن زمان تقريباً 90% كل مشاغل را شامل ميشد را چنان تغيير داد كه بعضي از كشورها مانند ايران اين تعداد مشاغل كشاورزي به 17% و در كشورهاي توسعه يافته به 4 تا 7% رسيده است.
در هر صورت اختراعات مهمي مانند ماشين بخار،راه آهن، هواپيما، تلفن، برق، راديو، تلويزيون، پلاستيك، ترانزيستور و دهها اختراع ديگر به همراه ايجاد سازمانها و تشكيلات مدني و موسسات آموزشي بستري فراهم نمود تا انسان بتواند به اهداف موج دوم كه تهيه ابزار كارر بود دست پيدا كند و مشكلات موج اول را برطرف نمايد. در موج دوم نيازهاي جديدي ديده شد كه ديگر امكان حل آن با ديدگاه قبلي امكانپذير نبود.
موج سوم؛ عصر اطلاعات:
بعد از اختراع رايانه و سرعت توسعه مخابرات و ارتباطات بشر نياز به تغيير جديدي را درك نمود و آن چيزي جز دسترسي به اطلاعات و دانش نبود. هدف از موج سوم، دسترسي به اطلاعات و دانش با استفاده از ابزار فناوري اطلاعات مانند رايانه، شبكههاي متنوع محلي و جهاني و اينترنت به همراه توسعه نرمافزارها و سختافزارهاي مورد نياز عصر اطلاعات بوده است. عمر موج سوم كه آنرا عصر دانش و بعضاً جامعه اطلاعاتي نيز ميگويند، نزديك به 50 سال ميباشد.
همانطور كه ملاحظه ميشود، نياز به تغييرات از مقطعي به مقطع بعدي و از موجي به موج بعدي با هدف بوده است و طول عمر ماندگاري آن بستگي به سرعت رسيدن به اهداف آن موج داشته است. به عنوان مثال موج سوم براي آن بوجود آمد كه با توسعه صنعت در موج دوم، نياز بود اطلاعات بيشتري از نقطهاي به نقطه ديگر منتقل شود و بشر نياز بيشتري به دانش داشت و لذا توليد، توزيع و استفاده از اطلاعات محور اين تغيير قرار گرفته و اينترنت و رايانه براي اين خدمت بكار گرفته شدند كه توسعه آنها همچنان به جلو ميرود. با توجه به اهميت و سرعت زياد توسعه موج سوم، بعضي از دانشمندان فكر ميكردند كه اين تغيير اساسي براي ساليانه درازي دوام خواهد داشت. اما رشد فوقالعاده فناوري و حضور فناوريهاي جديدي مانند اينفوتكنولوژي (فناوري اطلاعات)، نانوتكنولوژي، بيوتكنولوژي، و توانايي بشر در تسلط مطلق براتم باعث شد تا اين مرحله با شتاب بيشتري به جلو برود و انتظار جديدي در حال شكلگيري شود. البته براي گذر از موج سوم و رسيدن به موج چهارم مشكلات زيادي وجود دارد كه يكي ديگر از آنها پديده جديد فاصله ديجيتالي بين كشورهاي ميباشد. اين مشكل در جاي خود مهم ميباشد و درصورت عدم توجه به آن مشكلات بزرگي را براي جهان بوجود خواهد آورد و احتمالاً از شتاب فوقالعاده توسعه فناوري اطلاعات خواهد كاست. ورشكستگي شركتهاي عظيم رايانهاي – مخابراتي مانند دات كام (.COM) يكي از اين نشانهها ميباشد.
موج سوم با آمدن رايانه مطرح شد وبخصوص وقتي رايانههاي شخصي توانستند درخدمت مردم قرار گيرند، فضاي توليد وانتشار اطلاعات وتوليددانش توسعه يافت و شكل جديدي به خود گرفت. بكارگيري رايانه وهمراهي آن بااينترنت ، تغييرات مهمي درجهان بوجودآورد. كامپيوتردرسال 1948 ميلادي اختراع شد و اينترنت در سال 1968 مطرح و در سال 1970 ارتباط 5 نقطه را برقرار كرد. در سال 1974 پروتكل (TCP) معرفي شد و در سال 1984 هزار پايگاه در روي آن ايجاد گرديد. در سال 1989 نرمافزار وب بوجود آمد و 4 سال بعد نرمافزار (Mosaic) پا به عرصه تحولات نوين گذاشت. در سال 1995، بحث تجارت الكترونيكي مطرح شد و بعد از آن شاهد سرعت رشد فوقالعاده اين صنعت هستيم. رشد اينترنت بيشتر از تخيل بشر بوده است. زيرا به عنوان مثال در حالي كه در سال 1977 فقط 111 پايگاه در اينترنت وجود داشت در سال 1987 اين تعداد به 10 هزار پايگاه رسيد. اين افزايش بصورت نمايي ادامه پيدا كرد بطوريكه در سپتامبر سال 2002 ميلادي اين تعداد به بيش از 200 ميليون پايگاه رسيده است.
تعداد كاربران اينترنت نيز به شدت در حال افزايش ميباشد، بطوريكه از سپتامبر 2001 كه تعداد كاربران 407 ميليون بوده تا سپتامبر 2002 اين رقم به 840 ميليون نفر در 218 كشور رسيده است. پيشبيني ميشود تا سال 2005، اين رقم به حدود 2 ميليارد نفر برسد و تا سال 2020 بيش از 80% افراد روي كره زمين، دسترسي به اينترنت داشته باشند. با بررسي آمارهاي فوق نتيجه ميشود كه سرعت گذر موج سوم بسيار زياد است و تاخير در همراه شدن با اين پديده عواقب خطرناكي خواهد داشت. لذا اگر مردم كشورما قادر به تهيه رايانه نيستند و يا امكان دسترسي برايشان فراهم نيست، اين مشكل مشكلي ملي ميباشد كه بايد مسئولين به فكر چاره كار باشند. بقيه كشورهاي جهان منتظر ما نخواهند ماند و به جلو ميروند. و هر روز فاصله ديجيتالي ما با كشورهاي پيشرو بيشتر ميشود. بنابراين بايد هرچه زودتر با اطلاع رساني مناسب، براي جبران عقب ماندگي موجود، در اين زمينه گامهاي بلندي برداشت.
فاصله ديجيتالي، نمادي از بيعدالتي در جهان را به رخ خواهد كشيد وزمينه جنگهاي ناخواستهاي را ممكن است تحميل نمايد. براي تشخيص فاصله ديجيتالي، ذكر فقط اين نكته كافي است كه در حال حاضر، حجم اطلاعاتي كه بين اروپا و آمريكا جابجا ميشود ، حدوداً 162 گيگا بيت در ثانيه و مجموعه اطلاعات جابجا شده بين خاورميانه و آمريكا 7% گيگا بيت در ثانيه است. هيمن مثال به تنهايي، فاصله ديجيتالي بين اروپا و خاورميانه را از نظر دسترسي به اطلاعات 231 برابر نشان ميدهد. به عنوان مثالي ديگر، تعداد كاربران اينترنت در كشورها 7/1 ميليون نفر و در كشور كره جنوبي 27 ميليون نفر است. با احتساب جمعيت و درنظر گرفتن ضريب نفوذ اينترنت در كره جنوبي كه نزديك به 42 درصد و در كشور ما 5/2 درصد است، حداقل فاصله ديجيتالي ما با آنها حدود 30 برابر ميباشد. در چنين شرايطي، قطعاً مشخص ميشود كه براي رسيدن به جامعه مجازي ايدهال هنوز راه طولاني در پيش داريم، و معلوم ميشود كه تغيير اساسي، بدون توجه به تاخير بخشي از جهان بوجود خواهد آمد و تا دو دهه ديگر براي قسمتهايي از جهان توسعه يافته، عصر مجازي يا جامعه مجازي قابل لمس خواهد بود. مشكلات سرراه رسيدن به تغييرات اساسي، عموماً انساني هستند و اگر بدون توجه به ظرفيت تغيير در انسان اين فناوريها به جلو برود، ممكن است خسارات ناشناختهاي داشته باشد و بشريت را تهديد كند و لذا با دقت و آگاهي از فضاي موجود گام به جلو گذاشت.
موج چهارم؛ عصر مجازي:
پيشبيني ميشود كه تا 20 سال آينده بشر در “عصر مجازي” يا در چهارمين مقطع اساسي تحول تاريخ خود كه موج چهارم نيز ناميده ميشود، قرار خواهد گرفت. موج چهارم در حقيقت فرم توسعه يافته عصر اطلاعات و دانش است كه ديگر مشكل عمده بشر در زمينه تامين معاش، تهيه ابزار و دسترسي به دانش و اطلاعات حل شده است و نياز به تغيير و تحول بزرگتري در جامعه بوجود آمده است. با شروع موج چهارم، بشر جامعه جديد و عصر نويني را آغاز خواهد كرد كه اكثر امور در آن جامعه بصورت مجازي خواهند بود، اين عصر جديد بنام عصر مجازي شناخته خواهدشد.
در عصر مجازي بيشتر امور بشر بصورت غير فيزيكي قابل انجام است، مثلاً براي خريد از فروشگاهي دوردست و حتي در كشوري ديگر نياز به حضور فيزيكي خريدار و فروشنده در يك مكان ثابت نيست، براي آموختن دانش، نياز به رفتن مدارس سنتي و يا دانشگاهايي مانند دانشگاههاي فعلي نخواهد بود، يك استاد در آن واحد ميتواند در منزل دانشجو در دهها كشور و مكان ديگر آموزش مجازي دهد اين حضور بقدري طبيعي خواهد بود كه دانشجو حضور استاد را در منزلش درك ميكند و احساس تخيلي حقيقي در دانشجو بوجود ميآيد. پول فيزيكي وجود نخواهد داشت، دوربينهاي مخصوصي كه به سيستم فتومتريك مجهز هستند، از روي قرنيه چشم افراد را شناسائي ميكنند و لذا نياز به داشتن كارت شناسائي و كارت اعتباري نيز نخواهد بود و بصورت خودكار بسياري از مسائل روزمره امروزين بشر انجام ميشود. بازرگاني مجازي رونق زيادي خواهد يافت و امكان عرضه كالا در هر زمان و در هر كجا، در اولين فرصت ممكن امكانپذير خواهد شد. توليد انبوه محدود ميشود و توليد كالاهاي غيرفيزيكي افزايش چشمگيري خواهند يافت.
از جمله كالاهاي غير فيزيكي فروش اطلاعات، موسيقي و فيلم هستند كه هم اكنون بخش بزرگي از درآمد دولت آمريكا از همين كالاهاي غير فيزيكي ميباشد. در عصر مجازي، تمام اموري كه اين روزها با پيشوند (e) مطرح ميشوند داراي پيشوند مجازي (Cyber) خواهند شد. مثلاًبانكداري مجازي جايگزين بانكداري الكترونيكي، پول مجازي جايگزين پول الكترونيكي، بازرگاني مجازي جايگزين بازرگاني الكترونيكي، آموزش مجازي جايگزين آموزش الكترونيكي و نهايتاً دولت مجازي جايگزين دولت الكترونيكي كه در موج سوم مطرح شدهاند، خواهد شد. هزاران شغل جديد مجازي جايگزين شغلهاي سنتي و الكترونيكي امروزه خواهند شد و تعداد مشاغل مورد نياز بيشتر از جمعيت روي كره زمين خواهد شد. نتيجه ابتدايي اين تحول آن است كه فردگرائي و ديكتاتوري از جوامع حذف و كار گروهي و تفكر جمعي كه از طريق رسانهاي مانند وب سازماندهي خواهدشد، جايگزين ميشود. دانش محوري، اساس اداره جوامع مجازي خواهد شد. و آموزش در طول عمر به عنوان اولين نياز اوليه بشر مطرح خواهد شد و تقريباً تمام امور اداره جوامع امروزي تغيير خواهد كرد و جهان جديدي جايگزين جهان فعلي ميشود كه در آن امكان انجام عدالت و داشتن رفاه بيشتر براي همه فراهم ميباشد.
در عصر مجازي، تغييرات اساسي در رفتار بشر بوجو خواهد آمد و بعضي از صفتهاي بد مانند دروغگويي، كلاه برداري،قتل و غارت و تجاوز به حقوق ديگران و امثال آن به دليل علني بودن همه امور بشر قابل رويت و پيگيري خواهد بود. مردم در جهان مجازي، فرصت شناخت بهتري از جهان و فلسفه وجودي انسان خواهند داشت و به نحو بهتري تربيت خواهند شد و چون از نظر تئوري در عصر مجازي مشكلات معيشتي و تهيه ابزار كار و دانش و اطلاعات وجود ندارد، توجه به مسائل معنوي و مذهب افزايش خواهد يافت.
يكي از مشكلات موجود براي رسيدن به عصر مجازي، مشكل رواني بشر است كه در مقابل تغيير، عموماً واكنش منفي نشان ميدهد. اين واكنش، همين حالا هم مشكلاتي را در جهان بوجود آورده است و مربوط به يك كشور خاص هم نيست. مثلاً در كشور امريكا، فناوري بسيار جلوتر از سواد عمومي جامعه به جلو ميرود، يعني مردم آمريكا با وجودي كه ابزارهاي مناسبي در اختيار دارند، از آنها استفاده مناسب نميكنند. در حقيقت سيستم آمريكا عقبتر از تحولات تكنولوژيكي حركت ميكند. لذا، آنها برنامه آموزشهاي عمومي در معرفي حتي تكنولوژيهاي موجود را هم ندارند. براي همين در حالي كه 70 درصد مردم آمريكا امكان دسترسي به شبكههاي با پهناي باند زياد را هم اكنون دارند و تا پايان سال 2002 اين امكانات براي 90 درصد آنها فراهم است فقط 9 درصد مردم آن هم با ضريب پايينتر از اين شبكه استفاده ميكنند.
لذا، مشخص ميشود كه آموزش و ايجاد فرهنگ يكي از مسائل مهم در توسعه فناوري اطلاعات ميباشد كه بايد مشكلات مرتبط با آن شناخته و حل شود. مشكل بعدي حتي در كشورهاي توسعه يافته، مربوط به افراد سالخورده و مسوولين سابقهدار كه تجربيات سنتي را با خود دارند و تسليم فناوريهاي نوين نميشوند و در مقابل تغيير ميايستند و مراحل توسعه را با تاخير مواجه ميسازند، ميباشد. در جوامع سنتي و عقب افتاده، اين وضع به مراتب بدتر است و عدم اطلاع حاكمان دولتها از مزاياي اين پديدهها سبب تاخير در توسعه دانش و رشد اقتصادي در آن جوامع ميشود. از اينگونه اشكالات و مسايل، در طول تاريخ بشر فراوان ديده شده و اين مشكلات ادامه هم خواهد داشت. وظيفه دانشمندان و محققين است كه اينگونه مسايل را در جامعه مطرح و در حد توان از مسئولين بخواهند تا استفاده از آنها را در جامعه عملي سازند.
براي كشوري مانند ايران كه هنوز در وسطهاي موج دوم قرار دارد و موج سوم را هم جذب و درك نكرده است، اطلاع از وضعيت جهان در عصر مجازي بسيار با اهميت ميباشد. شايد مسؤلين اداره كشور با اطلاع از اتفاق عصر مجازي به بحراني بودن وضعيت كشورمان در اين زمينه پيببرند و با حركت پرشتاب، توسعه فناوري اطلاعات و انداختن انديشه موج چهارم، برنامهاي پرشي براي عبور سريع از موج سوم و رسيدن به موج چهارم را تدارك ديد. در صورت موفقيت در چنين برنامهاي، ميتوان بخشي از عقب ماندگي را جبران وحتي از بسياري از كشورهايي كه هنوز با اين مفاهيم آشنايي ندارند جلو افتاد.