نویسنده:نیلوفرلنگر
ازدواج و آغاز زندگی مشترک یکی از غیر قابل انکار ترین قوانین طبیعت است و در هر شرایطی برای حفظ بقای بشریت و جلوگیری از فاسد شدن انسانها، صورت گرفته است. این رسم در تمامی نقاط دنیا معمولا طبق قوانین خاصی انجام میشود. در افغانستان از آنجاییکه همه چیز در همه جا بطرف افراطی شدن رفته و مردم این کشور با افراط در هر مسئلهیی، به جستجوی کسب قهرمانی هستند، موضوع ازدواج نیز در این کشور در اوج مراحل افراطیت قرار دارد.وضع کردن مهریهیی توان فرسا بالای خانوادهی پسر بنام (قلین)، سبب شده است تا اکثریت جوانانی که از وضعیت مالی خوب برخوردار نیستند از داشتن همسر و شروع زندگی مشترک محروم بمانند و بدتر ازین، وضع کردن مبلغ هنگفت مهریه (قلین) زنان را به مهرهها و اموال تجاری مشابه ساخته و سبب شده تا از زنان به عنوان اسباب خوب برای ثروتمند شدن خانوادههای دختردار استفاده شود.مصداق این ادعا در ولایات شمالی افغانستان به وضاحت قابل مشاهده است، در این ولایات زنان به گونهیی شرمآوری قیمت گذاری میشوند، چنانکه در بعضی مناطق مهریه زن در تناسب با قابلیتهای او بیشتر و بیشتر میگردد.
بطور مثال: زنانیکه توانایی بافتن قالین را دارند قیمت بیشتر دارند، زنانیکه میتوانند گلدوزی کنند کمی ارزانتر از قالین بافها، و زنانی که حرفه خیاطی بلد هستند در مرتبه سوم و آنانی که دانشجو و باسواد هستند به مراتب قیمت تر… هرچند این یک مسالهی کلی و سراسری است در کشور، اما در ولایت بلخ، به طور وحشتناکی این وضعیت رو به گسترده شدن است.بر اساس گزارشها در مرکز و ولسوالیهای ولایت بلخ، درین اواخر قیمت یک دختر حتی به 20000 بیست هزار دالر آمریکایی معادل “ده لک” افغانی رسیده است و این مسئله ضمن اینکه اکثر پسران جوان را از داشتن همسر نا امید ساخته و راهی ناکجا آباد بدبختی ساخته است – که تعداد زیاد آنها به فرار از وطن، اعتیاد به مواد مخدر، ابتلا به امراض گوناگون جسمی و روانی وحتی خودکشی مواجه گردیده اند – زندگی دختران جوان را نیز منحیث آلههای دست برای کسب پول به خطر جدی مواجه ساخته است، زیرا اکثر خانوادهها بدون در نظرداشت سن ، اخلاق، خانواده، حالت مدنی، و دیگر معیارهای انسانی، تنها در برابر پول هنگفت دخترانشان را به ثروتمند ترین خواستگارش میفروشند. و با این کارشان ضربهیی عظیمی به پیکر انسانیت و اخلاق اجتماع وارد میکنند.
در کنار این معاملات شرم آور، مسلهی دیگری نیز هست که اکثرا برای آنهایی که بی جهت و بیمعرفت، داد از اسلام و قرآن میزنند، لکهی ننگینی یست که خود بر جبین خود زده اند. زیرا اکثر خانوادههای که خودشان را از جمله مومن ترین خانوادهها میشمارند از تلفیق با اهل مذاهب دیگر ابا میورزند و نهایت شرم آور و ننگین میدانند که دختر شیعه مذهب را به عقد پسر سنی مذهب درآورند و یا دختر غیر سادات را به همسری پسر سادات دهند.
همچنان در میان اقوام مختلف افغانستان اکثرا عیب شمرده میشود اگر بطور مثال پسری از ملیت پشتون بخواهد با دختری از ملیت هزاره یا تاجیک یا ازبک ازدواج کند و برعکس…
این خانوادهها هیچگاهی تعمق نکرده اند که در هیچ آیتی از قرآن مجید منع ازدواج و تلفیق اهل تسنن و اهل تشیع یا سادات و غیر سادات ذکر نگردید است و هیچ دستور دینی و مذهبی در این رابطه وجود ندارد و آنها به ناحق مانع تولد یک صمیمیت و برادری و باهمی میگردند که ممکن است با ازدواج دوجوان، بین دو قوم مختلف رخ دهد.