صلح از مسیر موسیقی

ارسالی: فوزیه محمدی
در اولین روزهای ماه فبروری ۲۰۱۳ و برای نخستین بار در تاریخ افغانستان، نوازندگان جوان افغان از انجمن ملی موسیقی افغانستان به ایالات متحده آمده و کنسرت‌های فراموش‌ناشدنی را در مرکز فرهنگی کِنِدی در واشنگتن دی.سی، و در تالار کارنِگی در نیویارک، اجرا کردند.
داکتر احمد سرمست این انجمن را در سال ۲۰۰۹ بنیان‌گذاری کرد، و سپس انجمن در ۲۰۱۰ رسماً افتتاح شد. هدف انجمن بیشتر تمرکز بر آسیب‌پذیرترین و محروم‌ترین قشر اجتماع افغان، یعنی کودکان یتیم و خیابانی و پشتیبانی از آن‌هاست. با فرصتی که برای آموزش موسیقی برای این قشر فراهم می‌شود، کودکان و نوجوانان افغان می‌توانند به مهارت و پیشۀ دست یابند که ظرفیت‌های درونی شان را به طور موثری به واقعیت و عمل پیوند می‌زند.
پژوهش‌ها از دیر زمان بدین‌سو تأثیر مثبت آموزش موسیقی بر سلامتی را نشان داده‌اند. معروض شدن به موسیقی از نخستین سال‌های زندگی اثر دوام‌دار و مثبت در حوزه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی و صحت روانی به‌جا می‌گذارد. جای شگفتی نیست که دو کمک‌کنندۀ اصلی انجمن موسیقی، بانک جهانی و یونسکو اند. هر دو سازمان، آموزش موسیقی را در کاهش فقر در کشورهای در حال توسعه مفید می‌دانند. آیندۀ امیدوارکننده‌تر و باثبات‌تر زمانی بیش‌تر قابل‌ دسترسی می‌نماید که کودکان یتیم افغان فقط با کار در خیابان‌ها، تنها نان‌آور خانواده نباشند، بلکه به آموزش دسترسی داشته باشند، به ویژه آموزش حرفه و پیشه.
به عنوان روانشناس و متخصص صحت روانی، اجرای نوازندگان جوان افغان را بسیار انگیزه‌دهنده یافتم، اجرایی که می‌تواند گامی بزرگ برای ترمیم زخم‌های روانیِ باشد که حاصل جنگ‌های طولانی و ویران‌گر بوده‌اند. بیش از سی سال جنگ و کشمکش سیاسی، کودکان افغان را با وضعیت مخرّبی مواجه کرده است، تا جایی که افغانستان در پایین‌ترین ردۀ رشد بشری قرار گرفته است. فاجعۀ برخاسته از جنگ، اثرات ویران‌گری بر سلامتی کودکان افغان، به ویژه صحت عاطفی و روانی شان، وارد کرده است.
اطلاعات جمع‌آوری شده در سال ۲۰۱۰ در کشور نشان می‌دهد که از میان ۱۰۰۰ کودک افغان، ۱۵۰ تن پیش از رسیدن به سن پنج‌سالگی، جان خود را از دست می‌دهند. این نرخ بالای مرگ و میر در افغانستان یعنی این که کشور ما از این نظر مقام دوم را داراست. ۵۴ در صد کودکان، از سوءتغذی رنج می‌برند و ۴۰ در صد آن‌ها کاهش وزن دارند. این‌ها اثر بشدت مخرّبی بر رشد کودکان دارند، از جمله انکشاف ناقص مغز که سبب کاهش رشد عقلی و ذهنی می‌شود؛ و چون ۴۲ در صد نفوس کشور را کودکان چهارده‌سال و زیر چهارده‌سال تشکیل می‌دهند، این موضوع واضحاً نگران‌کننده است!

به مثل بسیاری از کودکانی که در مناطق جنگی گیر مانده‌اند، کودکان افغان آسیب‌پذیرترین قشری اند که در عین زمان شاید کم‌ترین سهم از توجه را نیز در میان جامعۀ افغان با خود داشته باشند. این ناشی از چندین عامل است، از آن میان نداشتن موقعیت اجتماعی، قرار داشتن در محیط قویاً مردسالار، و بی‌سوادی شدید. این بی‌سوادی هم‌چنان بدین معناست که در بارۀ رشد کودکان درک بسیار محدود و ناقص وجود دارد.
با آن‌که اطلاعات دقیق در بارۀ عواقب روانی جنگ‌های درازمدت روی کودکان افغان در دسترس نیست، واقعیت این است که میلیون‌ها انسان یا شاهد آسیب روانی بوده اند یا این که خود، چنین صدماتی را تجربه کرده‌اند. از جملۀ این صدمات روانی می‌توان به این موارد اشاره کرد: خشونت و پرخاشگری مستقیم، کشته شدن و از دست دادن اعضای خانواده، و یا قصه‌ها و روایت‌های که در بارۀ همچو رویدادها برای این کودکان گفته شده است. در تمام این موارد، امکان این که صحت روانی این کودکان معروض به خطر باشد، بالاست. نشانه‌ها یا علایم از یک اندوه و پریشانی و اضطراب گرفته تا اختلالات شدیدِ ناشی از صدمات روانی مزمن و مختلط باشند.
از سوی دیگر، خانواده‌های زیادی درهم شکسته اند و این برای برخی خانواده‌ها بارها و بارها اتفاق افتاده، و در نتیجه شبکۀ حمایت اجتماعی را درهم گسیخته است، سبب سلب اعتماد بر اجتماعات خُرد و بزرگ، و از دست دادن یک یا چند عضو خانواده گردیده است. صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل تخمین می‌زند که تقریباً یک سوم کودکانی که باید مکتب بروند هر روز مصروف کارهای شاقه اند، چون تنها نان‌آور خانوادۀ خود می‌باشند. این برای کشوری که گریبان‌گیر جنگ، فقر، و نبودِ ثبات اقتصادی و اجتماعی و در عین حال امنیت شکننده بوده، جای شگفتی ندارد. در نتیجۀ این بی‌ثباتی اقتصادی، بسیاری از کودکان افغان در خطر قاچاق شدن نیز قرار داشته‌اند.
در پژوهشی راجع به صحت روانی-اجتماعی کودکان افغان که توسط سازمان نجات کودکان یونیسف در سال ۲۰۰۳ انجام شد، کودکانی که در کابل زندگی می‌کردند از نگرانی خود در بارۀ فقر، خشونت خانگی، و روابط خانوادگی گزارش دادند. تعداد زیادی از کودکان افغان در پرورشگاه‌ها به سر می‌برند، چون یک یا هر دو والد خود را در نتیجۀ جنگ یا فقر از دست داده‌اند. در بسیاری از موارد، کودکانی که فقط پنج‌سال سن دارند، با دست فروشی در خیابان‌ها برای خانواده‌های خود نان تهیه می‌کنند. این خود، با مواجه کردن آن‌ها با امنیت کمتر، قربانی شدن، و عدم دسترسی به آموزش، آسیب‌پذیری و شکنندگی شان را بیش‌تر می‌کند.
با وجود آمار نگران‌کننده در بارۀ صحت روانی کودکان افغان، تا به امروز هیچ‌گونه کار و برنامۀ جدّی و مشخصی برای رسیدگی به این نیازها پَی‌ریزی نشده‌است. لیکن تاسیس انجمن ملی موسیقی افغانستان می‌تواند گام دلگرم‌کننده‌ی در راستای بهبود صحت عاطفی و رشد اجتماعی نوجوانان و جوانان افغان از طریق آموزش موسیقی باشد. حدود ۱۴۰ کودک و نوجوان افغان در این انجمن برای یادگیری موسیقی و نواختن یک یا چند آلت موسیقی ثبت نام کرده اند. دختران، یک سوم این دانشجویان را تشکیل می‌دهند. علم روانشناسی از مدت‌ها بدین‌سو تأثیر مثبت موسیقی بر صحت عاطفی و کارکرد بهتر اجتماعی کودکان را مورد مطالعه قرار داده و واضح ساخته است. زمانی که به این نوجوانان حین اجرای موسیقی بنگریم، آن‌چه آشکارا به نظر می‌رسد اعتماد به نفس شان، آرامش درونی شان، توازن عاطفی شان، و سرافرازیِ شان است. موسیقی در ترمیم آسیب‌های روانی و مصیبت و مشقّت‌های مرتبط به آن در میان بازماندگان این صدمات، قدرت شگفت‌آوری دارد.
پرسشی که مطرح می‌شود این است: موسیقی چگونه می‌تواند چنین اثرگذار باشد؟
زمانی که برای کودک فرصتی مساعد می‌شود تا نواختن یک آلت یا سازِ موسیقی را فراگیرد، یک سلسله روابط در این میان پا می‌گیرند. کودک نه تنها با آلۀ موسیقی رابطه برقرار می‌کند، بلکه با خودِ موسیقی این ارتباط را پُل می‌زند. بعلاوه، او یک رابطۀ استوار بر اعتماد را با کودکان دیگر آغاز می‌کند، بالاخص با آموزگار خود. نواختن و تولیدِ موسیقی، خود یک فعالیت چند بُعدی است که تمامیت کودک – تمامیت شخصیت کودک – را درگیر می‌کند، هم از نظر جسمی، هم اجتماعی، هم ذهنی، و هم عاطفی.

از سوی دیگر، موسیقی به کودکان کمک می‌کند تا مهارت‌های اجتماعی خود را رشد دهند. چون نواختن معمولاً برای افراد دیگر و در برابر حضار اجرا می‌شود، در نتیجه می‌تواند در رشد و بهبود روابط میان‌فردی نقش مهم داشته باشد. این مهارت‌ها شامل توانایی در کمک و هم‌نوایی با هم‌قطاران دیگر (در صورتی که موسیقی توسط یک گروه تولید شود)، مسوولیت‌پذیری، ایجاد ارتباط کلامی و غیرکلامی، و نگهداری توجه و تمرکز است. زمانی که به این گروه در حین اجرای موسیقی در تالار هنری کِنِدی در واشنگتن دی سی نگاه می‌کردم، این مهارت‌ها قابل مشاهده بودند. این دختران و پسران نوجوان افغان هوش و شعور هم‌کاری، احترام متقابل، و رابطۀ میان‌فردی مثبت را به نمایش گذاشتند. این‌ها عناصر عمدۀ رابطۀ میان‌فردی سالم و رشد اجتماعی اند که در نهایت اساس عزت نفس و اعتماد به نفس شان را پی می‌ریزند.
به این باورم که نه تنها این انجمن از طریق موسیقی، نوجوانان بااستعداد افغان را آموزش داده و آیندۀ بهتری را برای شان رقم می‌زند، بلکه زمینۀ این را فراهم می‌کند تا به آرامش درونی برسند، هم آرامش و صلح با خود و هم با دیگران. این به نوبۀ خود زمینه را فراهم می‌کند تا این نوجوانان روابط سازنده و مثبت اجتماعی داشته باشند، رفتارهای سازنده را جزیی از عادات و رفتار شخصی خود گردانند، و در نهایت برای سلامت عاطفی و اجتماعی خود توازن ایجاد کنند.
من قویاً به این باورم که اگر برای کودکان و نوجوانان افغان، که ۴۲ در صد نفوس کشور را تشکیل می‌دهند، این فرصت فراهم شود تا از طریق موسیقی و دیگر رشته‌ها و اجراهای هنری، احساس خود را بیان کرده و زخم‌های روانی خود را شِفا بخشند، ما به زودی شاهد نسل سالم‌تری خواهیم بود که برای ادارۀ کشور توانایی و ظرفیت خواهد داشت و ثبات اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی را در درازمدت به دوش خواهد گرفت.
نویسنده: داکتر ناهید عزیز، استاد روانشناسی بالینی در دانشگاه آرگوسی، واشنگتن دی.سی

درباره mukhtar wafayee

My name is mukhatr wafayee. i am 22 years old. i am a Journalist and writer. I work with Faanoos Magazine and Howayda weekly.

اینرا هم چک کنید

کارگاه آموزشی فن سخنرانی از طرف مجله فانوس در شهر کابل برگزار شد

مجله فانوس در ادامه  برنامه های آموزشی خود، کارگاه آموزشی یک روزه پیرامون فن سخن …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *