ارسالی سعدیه
دیدکلی
نظریه پردازان اظهار میدارند که اشخاص برخوردار از کارکرد سالم برای تمامی انسانها ارزش قائل میشوند بدون آنکه سن ، نژاد ، جنسیت ، ثروت ، مقام یا عقاید آنها را در نظر گرفته باشند. بسیاری از روان شناسان در واکنش به مشکلاتی چون نسل کشی ، پیشداوری و تبیعیض دوست داشتهاند با بررسی کسانی که آشکارا فاقد ارزشهای مردم سالار هستند و خارجیها یا افراد بیچیز و بیمقام را از خود میرانند به این حوزه وارد شوند. به همین خاطر پژوهشهایی در این زمینه انجام شده ، روشن ساخته است که افراد قدرت طلب به سادگی در برابر اشخاص صاحب قدرت یا عالی رتبهتر از خویش تسلیم میشوند. اما نسبت به کسانی که قدرت و مقام کمتری دارند، خصمانه رفتار میکنند.
ویژگیهای افراد قدرت طلب
نگرش درباره اقتدار
شگفت آور نیست که در چندین پژوهش معلوم شد افراد قدرت طلب در رابطه با مظاهر قدرت ، سلطه پذیرتر بوده و تمکین و تسلیم بیشتری در برابر آنها دارند. گفتههای خبرگزاران رسانههای همگانی را باور میکنند. در هیات منصفه ، این افراد بیشتر احتمال دارد که بر طبق سوداریهای قاضی اقدام کنند و یا از افرادی که سر مشق محسوب میشوند، تبعیت نمایند. و به میزان بیشتری در برابر فشار گروهی تن به همرنگی میدهند.
گرایش به تبعیض
افراد قدرت طلب یا کسانی که از مقام ، پایگاه و قدرت بالایی برخوردارند، بهتر رفتار میکنند. به قربانیان برخوردار از پایگاه اجتماعی پایین و متعلق به یک خانواده فقیر ضربههای شدیدتری میزنند. یک صورت مخصوصا ناخوشایند از آزار و اذیت یا تبعیض نسبت به افراد ناتوان تعصب نژادی است.
نگرش نسبت به دیگران
افراد قدرت طلب معمولا آدمیان را به بدترین شکل خود میبینند و دوست دارند در هنگام مواجهه با دیگران بیشتر به تنبیه تکیه کنند. والدین قدرت طلب وقتی به تنبیه و توبیخ فرزندان خود میپردازند نسبت به والدین کمتر قدرت طلب ، از تنبیه جسمانی یا تمسخر شدیدتری استفاده میکنند.
نگرش نسبت به جنسیت
افراد قدرت طلب ظاهرا نگرانی فراوانی درباره جنسیت دارند. اساسا ادبیات پژوهشی درباره افراد قدرت طلب نشان میدهد که آنها از تکانههای جنسی و پرخاشگری خود بیم دارند و از سایر مردم نیز انتظار بدتر از آن را دارند. آنها خود را با رفتارهای بسیار متداول و رایج همرنگ و همنوا میسازند. مجازات کسی را که از این هنجارها تخطی کند موجه می دانند.
خاستگاههای رشدی قدرت طلبی
یافتهها حاکی از آن است که افراد قدرت طلب گزارش کردند که والدینشان از آنها انتظار اطاعت از قواعد و مقررات را بدون هیچگونه اظهار نظر شخصی داشتهاند. بیان آزدانه احساسات مورد تایید قرار نمیگرفت. قواعد و قوانین بایستی به خاطر سپرده شده و از آن اطاعت میشد. اما لزومی به درک یا پذیرش درونی آنها نبود. مردهای قدرت طلب اظهار میدارند که پدرانی بیرحم عبوس و سرد داشتند، پدرانی که در آنها احساس ضعیف بودن و درماندگی بوجود میآورند.
تغییر نگرشهای قدرت طلبانه
در ایالات متحده احتمال قدرت طلبی افرادی که از تحصیلات چندانی برخوردار نیستند، کمتر از افرادی است که از تحصیلات چندانی برخوردار نیستند. چنین به نظر میرسد که مدارس فقط زمانی قدرت طلبی را پایین میآورند که در آنها تاکید بر یادگیری شناختی باشد نه یادگیری طوطی وار ، همچنین صرفا زمانی که از معلمان غیر قدرت طلب استفاده شده باشد.