سيرتحول تهيه طرحهاي توسعه شهري در جهان و ايران

ارسالی مدینه

چكيده

     تهيه و تدوين برنامه هاي توسعه شهري در جهان و ايران با مفهوم امروزي از قدمت زيادي برخودار نيست ولي تلاش هاي انجام گرفته در اين خصوص به زمان هاي گذشته باز مي گردد، نخستين تلاش هايي كه به نوعي در راستاي نظم دهي به سكونتگاه انساني بوده است كه اولين سرچشمه هاي تدوين برنامه توسعه را فراهم نموده است.

در يك تقسيم بندي عمده مي توان 4 مرحله زير را براي سير تحول طرح هاي توسعه شهري در جهان برشمرد.

مرحله نخست (سال هاي 1800 تا 1900 ميلادي) شكل گيري ايده آرمان شهري براي رفع مشكلات شهروندان ارائه مي شود.

مرحله دوم (سال هاي 1900 لغايت 1950 ميلادي) با تهيه طرح توسعه براي شهرهاي اروپايي همچون آمستردام، پاريس و لندن، نخستين تفكرات مبتني بر برنامه ريزي به وجود مي آيد.

مرحله سوم (سال هاي 1950 تا 1970) شكل گيري و تدوين منشور آتن وتوجه به استانداردهاي كمي زندگي شهري.

مرحله چهارم (1970 به بعد) توجه به جنبه هاي غير كالبدي شهرها و ايجاد نگرش هاي جديد در برنامه ريزي توسعه شهري.

 بررسي سيرتحول مطالعات طرح هاي توسعه شهري در ايران در يك طبقه بندي كلي 3 مقطع تاريخي زير را بيان مي كند:

مرحله اول: قبل از اسلام و دوران باستان با شكل گيري مجموعه هاي باشكوه و عظيم همچون چغازنبيل ـ تخت جمشيد ـ جندي شاپور  و ….

مرحله دوم: بعد از اسلام تا مشروطيت رونق شهرنشيني با گسترش هنر دوران اسلامي و معماري باشكوه در مساجد بازارها و ايجاد شهرهاي پررونق مثل سمرقند، بخارا، اصفهان و…

مرحله سوم: دوران معاصر، با ورود اتومبيل به شهرهاي گور و تغيير ساختار قضايي شهرها با شكل گيري خيابان  هاي عريض و تهيه اولين طرح هاي توسعه شهري از دهه 1340 شمسي به بعد.

واژگان كليدي

توسعه شهري در جهان، سكونتگاه انساني، تغيير ساختار فضايي شهرها،

مقدمه

     تفكر در خصوص تهيه طرح براي شهر و بررسي ابعاد مختلف توسعه آتي آن از قدمت زيادي برخوردار نيست و واقعيت آن است كه با هريك از تقسيم بندي هاي انجام گرفته در اين خصوص مقايسه شود،[2] مشخص مي گردد[3] كه مدت زمان قابل تصور براي تفكر و تهيه طرح شهري حداكثر دو قرن است كه از اوايل قرن نوزدهم به بعد را شامل مي شود. بنابراين شهرسازي نسبت به برخي علوم ديگر از عمر كوتاهي برخوردار است و خصوصاً در جريان تحولات انجام گرفته در طول دو سده اخير نيز با نوساناتي مواجه بوده است كه بعضاً دگرگون كننده برخي بنيانهاي اساسي اين علم شده است. بنا به همين سابقه، شهرسازي از نظريه پردازي صرف در باب مباحث اجتماعي، اقتصادي و يا ايده آل گرايي و تخيل پردازي شروع و قريب يك قرن با اين شيوه تفكر تداوم مي يابد. (اوايل قرن نوزدهم با نظريات رابرت اوئن، شارل فوريه، ژول ورن، ژان باتيست گودن و ديگران)[4]

     با شروع قرن بيستم و رواج تفكرات عملي مبني بر پوزتيويسم و اثبات گرايي تجربي حاكم بر علوم، تفكرات طرح شهري و توسعه آن نيز از قاعده كلي تبعيت مي كند و به همين دليل شيوههاي تفكر مباحث شهري يكباره از مسائل انتزاعي و كلي به موارد عيني و جزيي تبديل مي گردد و توجه به مسائل عمومي و روزمره همچون بهداشت، حمل و نقل، ميدان و  فرم شهري جاي خود را به مسائل كلي همچون طبقه بندي نظام مسكن (نظريه رابرت اوئن 1771-1858)[5] جامعه اشتراكي فالانستر (نظريه شارل فوريه 1838-1772)[6] و طرح قصر اجتماعي (نظريه ژان باتيست گودن 1819-1888) [7] مي دهد.

     وارد شدن عرضه مهندسي عمدتاً با مفهوم Civil در شهرسازي كه عموماً با ماهيت عمران و ساختمان سازي قابل بيان است، تغيير عميقي در انديشه و شيوه عمل شهرسازي به جـــاي مــي گـذارد و باعث مي شود كه ماهيتاً جايگاهي زميني پيدا كند و از تخيلات به واقعيات روزمره تغيير يابد. به همين دليل توجه به جنبه هاي كالبدي شهر هم در نقشه شهري (طرح   خيابان بندي شطرنجي Grid Iron) و هم عناصر شهري (ميدان هاي بزرگ توسط بارن اوسمان)[8] نمود مي يابد از اين مقطع اصول نظري شهرسازي مدرن پايه ريزي مي شود و توجه شديد به كميات معماري و جدايي فعاليت هاي شهري به عنوان يك اصل اجتناب ناپذير معرفي   مي گردد (تفكرات لكر بوزيه 1965-1887).

از طرف ديگر وقوع جنگ جهاني دوم و تبعات ناشي از تخريب همه جانبه شهرها در اثر جنگ، باعث شد كه توسعه شهري از نگاه تك بعدي به چند وجهي تغيير يابد و به همين دليل توجه به مشكلات شهري از نگاه جامع ديدن به همه مسائل شهري مطرح مي گردد. به اين اميد كه جامع بيني بتواند همه پيچيدگي هاي نظام شهري را حل كند و محققان مختلف هريك از فراخور علم مكتسب خود به شناخت و تحليل برسند. نتيجه نهايي اين تحول، اين بود كه امر شهرسازي جامعيت مي يابد و متخصصان اقتصاد، جامعه شناسي، جغرافيا، حقوق و … علاوه بر معمار و مهندس قبلي براي تدوين طرح شهري فرا خوانده مي شوند و همين امر مقدمه اي بر تولد دانش شهرسازي در مفهوم آكادميك آن مي شود، شايد بتوان گفت كه ويژگي هاي اين دوره رجعت به دوران نخست شهرسازي است كه در آن تخصص هاي غيرفني در عرصه هاي نظري و خصوصاً با گرايش هاي اقتصادي، اجتماعي و مالي به ارائه ايده پرداختند. اما در عين حال به دليل تلفيق تخصص هاي گوناگون، نقش محوريت يك حرفه (اعم از معمار يا جامعه شناسي و اقتصاد) از بين رفته و تفكر جامع نگري در طرح هاي توسعه شهري گسترش مي يابد.

     از اوايل دهه 1970 ميلادي، ضرورت كاربرد روش هاي جايگزين مطالعات جامع در طرح هاي شهري مطرح مي گردد و تأكيد بر نظريات جايگزين، خصوصاً نظريه عمومي سيستمها  عنوان مي شود. به عبارتي رابطه انسان با محيط (شهروند با شهر) و عناصر تشكيل دهنده سيستم شهري در شيوه جديد مطرح مي شود. از اين نظر نگاه به شهر همچون سيستمي پيچيده، احتمالي و در حال تكامل ديده مي شود كه استفاده از مباني نظري و روش هاي عملي آن در مطالعات شهري، اجتناب ناپذير است. توجه به شهر بايد همچون مجموعه اي از عناصر باشد كه با هم چنان در رابطه اي متقابل قرار مي گيرند كه تغيير در هر عنصر تشكيل دهنده مجموعه، موجـــب تغيير ساير عناصر و در نتيجه كل مجموعه مي شود. عناصر سيستمي كه در يك شهرقابل بررسي است شامل، انسان، فعاليت ها، مكان اختصاص يافته به آنها و ارتباطات مادي و غيرمادي است.

مراحل تهيه طرح هاي توسعه شهري

     سيرتحول ديدگاه ها و روش هاي عملي حاكم بر طرح هاي توسعه شهري در كشورهاي مختلف (خصوصاً اروپاي غربي) طي دو قرن كه از آغاز پيدايش شهرسازي سپري شده است به 4 مرحله متفاوت به شرح زير قابل تقسيم است.[9]

مرحله اول (از 1800 تا 1900 ميلادي)

     در اين دوره، هنوز شهرسازي به عنوان حرفه اي مستقل به وجود نيامده است. عمده كساني كه در باره چگونگي توسعه شهرها نظر مي دهند. نظريه پردازان مسائل اجتماعي براي رفع مشكلات طبقات اجتماعي هستند كه با ذكر خصوصياتي در خصوص شهر مطلوب يا ايده آل خود نظر مي دهند و عموم ايده هاي مطرح شده كه به صورت اتويپا مطرح مي شود شهر مناسب را خارج از شهرهاي موجود مي داند و به همين دليل به شرايطي اصطلاحاً آزمايشگاهي مي انديشند كه براي تحقق شهر مورد نظر بايد هرگونه محدوديت و مانع به عنوان پيش فرض اوليه برداشته شده تا شهر ايده آل به صحنه ظهور برسد. بنا به همين دليل است كه بهترين نظريات مطرح شده اين دوره همچون شهر خيالي رابرت آوئن (1858-1771) و فالانستر شال فوريه      (1838-1772) هيچگاه جنبه اجرايي پيدا نمي كند. زيرا بسياري از اين نظرات با پيش فرض تغيير شرايط وضع موجود و ساختارهاي حاكم بر نظامي است كه براساس ساختار سياسي ـ اقتصادي ناشي از تحولات انقلاب صنعتي به وجود آمده است و قاعدتاً تغيير آن از عهده يك شهر ساز صرف برنمي آيد. زيرا نقد آوئن از ليبراليسم اقتصادي حاكم بر جامعه آن روز و دفاع از طبقه كارگر و پيشنهادهايش در مورد اصلاحات، او را قبل از هرچيز در راس اتحاديه كارگري و نظريه پرداز سوسياليسم دولتي قرار مي دهد كه براي تحقق اين ايده به 12 هزار هكتار (معادل 30 هزار ايكر).

 نياز داشت تا در آن نقشه اي شطرنجي را ارائه كند و هركدام از خانه هاي شطرنج، پذيراي 1100 نفر در 400 تا 600 هكتار باشد، در عين حال نيز براي تحول اساسي شرايط و رفتار محرومان بايد آنان را از محيطي كه هم اكنون تأثير شومي بر آنها دارد بيرون كشيد و آنان را در شرايط مناسب براي سرشت طبيعي انسان قرار داد. شرايطي كه برازنده انسان و به نفع تمامي طبقات باشد.[10]

     تأثير عميق انقلاب صنعتي كه با اختراع ماشين بخار جيمزوات شروع مي شود، به تدريج همه ساختارهاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي را تحت الشعاع قرار مي دهد و نظام شهري نيز از اين قاعده مستثني نمي شود زيرا شهرهاي اروپايي در اين دوره به سبب تأثيرات انقلاب صنعتي به گونه اي بي سابقه گسترش مي يابند. اين توسعه عمدتاً به طور بي رويه و بي ضابطه در حاشيه بافت منسجم شهري (ميراث قرون وسطي) در اطراف صنايع و خطوط آهن و توسط صاحبــان زمين حومه هاي نوساز شهري صورت مي گيرد، مقابله با اين شرايط نابسامان يكي از اهداف دولت هاي بورژوازي اين دوره قرار مي گيرد كه عموماً به ايجاد تسهيلات بهداشتي محدود مي شود.

     در عين حال در اواخر اين مقطع كه به نوعي نوزايي علم شهرسازي را پديده مي آورد. برخلاف آنچه كه در حومه هاي شهري بدون ضابطه و برنامه روي مي دهد، بازسازي مركز شهري در چارچوب هاي طرح هاي مدون صورت مي گيرد، اهداف و محتواي اين طرح ها از طرف هيأت حاكمه با توجه به نيازهاي جوامع و دولت هاي جديد تعيين مي شود و طي آن پيش بيني هايي براي ايجاد مراكز جديد اداري و خدماتي ، ميدان ها و شاهراه هاي جديد ارتباطي، پل ها، خطوط مترو راه آهن و تأسيسات زيربنايي آب و فاضلاب مي شود. عمده اين طرح ها با كمك تكنسين هاي جديدي به نام مهندس تهيه و اجرا مي شود و معماران اين قرن كه بيشتر سرگرم ساختن ابنيه تشريفاتي هستند با اين فعاليت ها بيگانه مي مانند. حومه هاي نوساز شهري نيز كه خيلي زود بخش اعظم ساختار شهر مدرن اروپايي را تشكيل دادند، خود به خود و بدون دخالت معماران توسعه مي يابند. به عبارتي زماني كه عواقب منفي اين حومه جزء لاينفك ساختار شهري مي شود، لزوم تدوين طرح براي آنها احساس مي شود.

  در بين نمونه هاي مطرح اين دوره بايد به طرح بارن اوسمان براي مركز شهر پاريس اشاره كرد كه الگويي براي بازسازي مراكز شهري در سايه كشورهاي اروپايي و به تدريج ساير كشورها   مي شود.

مرحله دوم (1950-1900)

     شروع قرن بيستم با تحولات زيادي در عرصه علوم همراه مي گردد، نظريات مبتني بر استدلال استقرايي و گسترش شيوه هاي تجربي در همه علوم باب مي شود و تدوين قواعد استدلالي براساس فلسفه علمي، اساس روش شناسي را تشكيل مي دهد. به طوري كه قواعد منطقي مبناي شناخت در فلسفه طبيعي برشمرده مي شوند.[11]

           قاعده يكم: براي تعليل اشياء طبيعي، فقط بايد به عللي تمسك ورزيد كه هم صادق و هم براي تبيين ظواهر كافي باشند.

           قاعده دوم: بايد به معلول هاي مشابه، تا جايي كه ممكنست علل مشابه را نسبت داد.

 قاعده سوم: آن دسته از اوصاف كه در همه اجسام موجود در دسترس آزمايش يافت مي شوند و شدت و ضعف هم برنمي دارند مي بايد اوصاف همگاني جميع اجسام شمرده شوند.

 قاعده چهارم: احكامي كه از طريق استقراء عمومي و بر اثر كندو كاو در پديده ها به دست مي آيد درست است ونبايد به فرضيات مخالف اعتنايي شود.

     به تبع تدوين قواعد منطقي و احكام استدلال در همه علوم، در اين دوره اصول نظري شهرسازي مدرن شكل مي گيرد و همه صاحبنظران سعي در بيان تجارب استقرايي مبتني بر مصاديق علمي دارند. بنا به همين دليل است كه در اين دوره نظريات متعددي در باره شهرسازي مطرح مي شود كه برخي از آنان عبارتند از:

  • نظريه شهر خطي توسط آرتور سوريا.
  • نظريه شهر صنعتي توسط توني گارينه[12] (1948-1869)
  • نظريه باغ شهر توسط ابنزر هاوارد[13] (1928-1850)
  • نظريه شهر درخشان توسط لوكور برزيه[14] (1965-1887)

نيمه اول قرن بيستم علاوه بر ايجاد تأكيد انديشه هاي پوزيتويسمي و بروز دو جنگ جهاني، زمينه بيشتري را براي تفكر بيشتر و منطقي تر به مفهوم توسعه شهري ايجاد مي نمايد. به همين دليل كنگره چهارم معماري مدرن (سيام) كلاً به موضوع شهرسازي اختصاص مي يابد و طي آن يك الگوي نمونه براي تهيه نقشه هاي شهري ارائه مي گردد كه برطبق آن براي هر شهر بايد 3 نقشه تهيه شود. يكي براي نشان دادن شيوه استفاده از زمين، دومي براي نشان دادن وضعيت معابر و سومين نقشه براي تكميل موقعيت شهر با توجه به محيط اطراف آن.

الگوي فوق الذكر مبناي تهيه طرح هاي توسعه شهري براي 33 شهر از جمله لندن، پاريس، برلين، ديترويت، مادريد مي گردد ولي اين الگو تنها نقشه هاي وضع موجود را نشان مي دهد، علاوه بر اين در فاصله دو جنگ جهاني، روش هايي كه براي سامان دادن شهرهاي بزرگ به كار گرفته مي شود، عمدتاً پراكنده و نامنسجم هستند و طرح هاي كلي شهري از محدوده مراكز شهري فراتر نمي روند. تنها تجربه 3 پايتخت اروپايي (آمستردام، پاريس و لندن) از اين قاعده مستثني است و طرح در محدوده اي فراتر از مركز شهري و به عبارتي منطقه پيرامون شهري مورد بررسي و پيشنهاد قرار مي گيرد. نكته مهم مرتبط با اين مقطع اين است كه شروع تجربه تهيه طرح توسعه شهري به صورت جامع و توجه به تخصص هاي مرتبط با مسائل شهري ولي جدا از آن همچون جمعيت شناسي، اقتصاد، حقوق و…. از اين زمان به بعد آغاز مي شود و حرفه شهرسازي برمبنـاي عام ديدن همه مسائل شهري از اين زمان شروع مي شود و متعاقباً نيز گسترش سريعي را در كشورهاي مختلف پيدا مي كند. از آنجايي كه اين روش مطالعه به عنوان نقطه عطفي در تاريخ مطالعات تهيه طرحهاي توسعه شهري شناخته مي شود، ضروري است كه به 3 طرح مهم كه با اين شيوه بررسي شده اند اشاره شود.

طرح آمستردام (1939-1934)

     در سال 1934 براي پايتخت هلند به استناد قانوني كه براساس آن همه شهرهاي بيش از 10 هزار نـفـر موظف به تهيه برنامه هاي توسعه آتي شده بودند طرحي تهيه مي شود كه ويژگي كامل يك طرح جامع شهري را داراست. به اين ترتيب كه با پيش بيني رشد آتي جمعيت شهر، خصوصيات تاريخي و فيزيكي و موقعيت آمستردام به عنوان پايتخت هلند جهت توسعه شهر، ميزان افزايش سطوح مسكوني، خدماتي، فضاي سبز و پارك ها، مراكز كار و فعاليت، چگونگي تقويت شبكه حمل و نقل زميني، زيرزميني و هوايي و تأسيسات زيربنايي و همچنين ضوابطي براي محله بندي شهر، ارتفاع ساختمان ها، تعداد طبقات و فاصله بلوك ها از يكديگر تعيين مي شود.

     اين طرح به سبب آغاز جنگ جهاني دوم اجرا نمي شود و پس از اتمام جنگ نيز، طرح ديگري براي شهر تهيه مي شود كه در برخي بخش ها با طرح پيشين مغاير است.[15]

طرح پاريس (1939-1934)

     در سال 1934 كميسيون ويژه اي براي تهيه طرح پاريس و تعيين محدوده منطقه شهري آن تشكيل مي شود، براساس اين طرح نتردام، مركز منطقه و اراضي و شهرهاي كوچكي كه تا فاصله 30 كيلومتري آن واقع شده اند جزو منطقه شهري پاريس قرار مي گيرند. تدوين كنندگان اين طرح كه براي تهيه و تصويب آن 5 سال زمان را صرف نموده اند. شكل توسعه چند مركزي طرح اوسمان را الگوي مناسب براي توسعه پاريس بزرگ تلقي نمودند. علاوه بر اين تعيين ضوابطي براي چگونگي استفاده از زمين و ضوابط ساختماني مناطق گوناگون، ضوابط تصميم گيري در باره مناطقي كه اهميت تاريخي و هنري دارند (كاخ ورساي و سن ژرمن) مجموعاً محتواي طرح پاريس بزرگ را تشكيل مي دهند.  اين طرح نيز همچون طرح جامع آمستردام به علت شروع جنگ اجرا نمي شود و درسال 1956 طرح ديگري براي اين شهر تهيه مي شود كه درآن برخي سياست هاي طرح قبل از جنگ دنبال مي شود.

طرح لندن بزرگ (1944)

        طرح لندن به خلاف دو طرح جامع پاريس و آمستردام بلافاصله بعد از جنگ جهاني دوم تهيه مـــــي شود، ايـــــن طـرح براساس شناخت دقيق شهر و اصولي كه كميسيون بارلو براي   برنامه ريزي و طرح ريزي محـــدوده لندن و اراضي مجاور آن تدوين مي كند، تهيه مي گردد. در طرح لندن بزرگ كه توسط سرپاتريك ايبر كرامبي [16]تهيه مي شود شكل فيزيكي توسعه متحدالمركز و استخوان بندي تاريخي آن در قرن سيزدهم حفظ مي شود و سياست اصلي طرح، تقويت شبكه حمل و نقل سريع از طريق شاهراه حلقوي براي جابجايي سريع، پيرامون حلقه سوم شهر لندن است. علاوه بر اين، تقويت خطوط راه آهن و مترو، احداث 8 فرودگاه دركنار شهرهاي اقماري و همچنين سياست هاي زير مدنظر قرار مي گيرد:

  • كاهش صنايع و اشتغال صنعتي در محدوده لندن واراضي مجاور آن.
  • كاهش جمعيت در لندن بزرگ
  • ايجاد مراكز جديد جمعيتي در نزديكي لندن
  • حفظ اهميت بندر لندن و كنترل قيمت زمين و نوسانات آن توسط طرح
  • ايجاد شهرهاي اقماري در محدوده هاي پيراموني شهر

مرحله سوم (1970- 1950)

     مرحله سوم مطالعات توسعه شهري به زمان پس از جنگ جهاني دوم و نتيجه آن يعني  تخريب وسيع بسياري از شهرهاي درگير جنگ بر مي گردد. آنچه كه از ويراني هاي به جاي مانده جنگ براي همگان عيان است، بازسازي و نوسازي سريع شهرها و استفاده از اصول نظري شهرسازي مدرن براي تهيه طرح هاي توسعه شهري است. ضرورت هاي ناشي از    برنامه هاي بازسازي و كوشش براي رفع عدم تعادل هاي موجود در چگونگي استقرار و توزيع جمعيت، تأسيسات توليدي و خدماتي زيرساختي باعث توجه به برنامه ريزي و طرح ريزي كالبدي در سطوح منطقه اي و شهري نيز مي شود.

     در اين دوره مهمترين مشخصه هاي برنامه ريزي و طرح ريزي كالبدي در 2 عرصه مختلف به منصه ظهور مي رسد:

  1. طرح هاي توسعه شهري در قالب طرحهاي جامع، حاوي برنامه اي كلي و بلند مدت توسعه شهري براي دوره اي بلند مدت (عموماً 20 ساله)
  2. طرح هاي تفصيلي به عنوان ابزار اجرايي طرح هاي جامع و به عمل رساندن پيشنهادهاي طرح اهداف اصلي طرح هاي جامع شهري و متعاقب آن طرح هاي تفصيلي الهام گرفته از اصول شهرســـازي كاركردي كه در چهارمين كنگره بين المللي معماري مدرن در سال 1933 تدوين شده است بر مي گردد. دو اصل عمده اين دوره عبارتست از به نظم در آوردن    فعاليت هاي عمده شهري (مسكن، كار، تفريح، ارتباطات) و استاندارد نمودن نيازهاي كمي و كيفي زندگي شهري با توجه به دو هدف فوق الذكر. بنابراين شهرسازي صرفاً موضوعي زيبايي شناختي و تك عملكردي نيست بلكه بايد ابعاد مختلف زندگي شهرنشينان رابراي رسيدن به رفاه بيشتر شامل شود.

برمبناي اهداف و مباني نظري فوق الذكر، در نيمه اول قرن بيستم، نظريات متعددي شكل مي گيرد كه هركدام به گونه اي اصول سازماندهي كاركردي و فيزيكي شهر منظم و متعادل را ارائه مي كنند. از اين ميان نظريات منطقه بندي شهري (Zoning) و نظام سلسله مراتب تصميمات شهري در تحقق اصول شهرسازي كاركردي بيشتر مورد استفاده قرار مي گيرند. و شهرهاي بسياري براساس اصول اين دو نظريه طرح ريزي مي شوند.

از آنجايي كه دو عامل عمده اين مقطع زماني، طرح هاي جامع و تفصيلي هستند، در فصل بعدي به تشريح اهداف، مراحل و شيوه تهيه هريك به طور مفصل پرداخته مي شود.

مرحله چهارم (1970- به بعد )

از اواخردهه1960 ناكامي طرح هاي جامع سنتي درتحقق اهداف و آرما نهاي طرح توسعه شهري از يك  سو و رواج  و گسترش ديدگاه هاي جديد برنامه ريزي و شناخت در علوم از سوي ديگر باعث مي شود كه ضرورت تغيير در شيوه مطالعه طرحهاي توسعه شهري به وجود آيد. به همين دليل، نخست برنامه ريزان شهري انگلستان با تأكيد بر نظريه عمومي   سيستم ها، ضرورت كاربرد روش هاي سيستمي را در برنامه ريزي و طرح ريزي شهري مطرح مي نمايند و به دنبال آن تغيير در شيوه نگرش طرح هاي جامع سنتي كه به رابطه يك سويه عناصر مي پرداخت (مجرد ديدن اجزاي شهري و بررسي آنها بدون ارتباط با يكديگر) به متقابل ديدن عناصر تشكيل دهنده مجموعه تبديل مي شود.

 در نگاه جديد و با برداشت سيستمي، شهر همچون پديده اي پيچيده، احتمالي و در حال تكامـل مشخص مي گردد كه همواره پويا بوده و براي بررسي تحولات آن بايد پيش بيني را در قالب يك سيستم پويا جستجو نمود. براساس روش سيستمي، مراحل روند طرح ريزي چرخه پيوسته اي ازمراحل تحليل و جمع بندي است كه جايگزين روند استنتاجي مي شود. اگر در شيوه هاي سنــتي، مرحلــه شناخت و تحليل وضع موجود، مقدم بر جمع بندي قرار مي گرفت، در روش  سيستمي تدوين اهداف براي محدوده مطالعه و گردآوري و مدل سازي اطلاعات و ارزيابي و اجراي راه حل جايگزين آن مي شود. به عبارتي فرآيند برنامه ريزي كه از هدف گذاري تا نظارت بر اجرا را شامل مي شود، در طرح هاي توسعه شهري جايگزين جامع بيني فاقد هدف مي گردد و شايد بتوان به جرأت اذعان كرد كه براي نخستين بار، طرح توسعه شهري از نقشه كالبدي به برنامه توسعه شهري تغيير مي يابد. ويژگي خاص شهرسازي اين مقطع زماني با  توجه به جنبه هاي اتفاقي شهر و نگرش مبتني بر شرايط عدم قطعيت، محدوديت دانش بشري و نهايتاً نيز محدوديت اختيارات و كنترل انساني است. به همين دليل در ديدگاه جديد تعريف انسان و برنامه ريزي براي او بدين گونه بيان مي شود:

     “انسان در شرايطي كه دانش وي كامل نيست عمل مي نمايد. به علاوه انسان اغلب از لحاظ اولويت ها دچار كشمكش بوده و در مقابل آنها غيرمنطقي است، لذا قدرت انسان در محاسبه و كنترل خيلي محدود است و بي شك در شرايط عقلانيت محدود و عدم كمال اين رويه ادامه خواهد يافت.[17]

     اگر تجربه طرح جامع و نظريات مرتبط با آن دركشورهاي مختلف از جمله فرانسه، انگلستان و هلند، نقطه شروعي در شيوه عملكرد شهرسازي در دنياي مدرن تلقي مي شود، اما تحولات ايجاد شده در شيوه هاي علمي برنامه ريزي از دهه 60 به بعد كه شهرسازي را نيز با تغيير در رويكرد مواجه مي نمايد، نقطه عطف جديدي محسوب مي شود. به همين دليل در نظريات ارائه شده اين مقطع كه از سوي افرادي همچون پل ديويدوف، توماس راينر، آلت شولر و ديگران مطرح مي شود، مقوله توسعه شهري را با نگاه جديدي مطرح مي نمايد. در اين راستا تجربه بـــــرنامه ريزي سـنتي از نگاه جامع و فاقد هدف به انواع جديد برنامه ريزي كه مبتني بر درك شرايط موجود نظام شهري است تغيير مي يابد و اصطلاحاتي چون برنامه ريزي تصميم گير،[18]  برنامه ريزي روندي،[19] برنامه ريزي جزء به جزء،[20] برنامه ريزي اجرايي و سياستگزاري،

درباره madina

اینرا هم چک کنید

کارگاه آموزشی وبلاگ سازی و رسانه های اجتماعی از سوی مجله فانوس در ولایت بلخ برگزار شد

مجله فانوس به سلسه برنامه ها و فعالیت های ظرفیت پروری و حمایت جوانان و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *