ارسال کننده: صفيه همدرد
ما در زندان مرکزی پلچرخی هستیم سر و صدای اطفالی که در دهلیزهای زندان پلچرخی با هم بازی میکنند از بیرون تعمیر به گوش میرسد. این کودکان فرزندان مادران زندانی هستند که به جرمی که مادر مرتکب شده در زندان به سر می برند. هرچند به اساس قوانین افغانستان هیچ فردی قبل از سپری کردن سن قانونی نباید به زندان افگنده شود و مجازات هر جرم به ارتکاب کننده آن داده شود اما این جا خواسته و یا ناخواسته به کودکان سزای جرمی را که مادران شان مرتکب شده اند داده میشود. این جا اطفال به جرمی این که مادرانشان مجرم هستند زنده گی می کنند. در این میان دختر خورد سالی که اسم خود را برایم مژده معرفی کرد از سرگذشت خود و دیگر اطفال داخل زندان چنین قصه کرد
“اینجا زندان پلچرخی است مادرم جرم قتل کرده و در اینجا ما بندی هستیم،و همراه من دو برادرک ام هم هستند شب که میشود زنها در اینجا هر قسم قصه میکنند و چیغ می زنند،خنده می کنند و سگرت هم می کشند.در این جا دیگر اطفالی که هستند آنان هم می ترسند و ما هم می ترسیم و من زیاد دلم میخواهد که مادرم از بند خلاص شود و زود ترخانه برویم. ما ازاینجا هیچ چیز را یاد نمی گیریم، از اینکه مادرم سگرت میکشد هر چیز میکند ما هم همین طور آموخته می شویم. ما که به طرف هر کدام آنان میبنیم میترسیم که سگرت می کشند، هرکدام شان خنده می کنند و چیغ می زنند و دیگر اطفال هم می ترسند و گریان می کنیم.”
شماری از زنان در محوطه مخصوصی که برای آنان اختصاص داده شده است زنده گی می کنند. در میان این زنان زندانی خانم هایی حضور دارند که هرکدام 2 یا 3 طفل از نوزاد گرفته تا کودکان بین سنین 4 و 5 ساله را با خود دارند و دور از یک فضای خانواده گی، زنده گی زندانی خویش را سپری می نمایند.
این اطفال قربانی اعمال مادران شان شده اند. هرچند آنان در ارتکاب جرم با مادران هم دست نبوده اند اما در تحمل زجر زندان با مادر یک جا اند .
خاکبازی، گشت و گذار در محدوده و داخل دهلیز های نیمه تاریک زندان جزئی از زنده گی این کودکان شده است. وقتی داخل هر یک از اطاقها ی این زندانیان می شدم با تعداد زیادی از اطفال برمی خوردم .
این اطاق هم محل بود و باش مادران مجرم با این کودکان معصوم است. در داخل اطاق چند زن دور هم نشسته اند. در حالیکه هر کدام سگرتی در دست داشتند با بی تفاوتی به من نگاه کردند. هرچند اطفال زیادی هم در این اطاق زنده گی می کنند اما فضای این محل مملو از دود سگرت است اطفال با حیرت و کنجکاوی به دور و برم ایستاده اند و به وسایل ثبت که در دستم است مبینند.
در گوشهء دیگراطاق خانمی سرش را بسته نموده و در بسترش خوابیده است میگویند 2، 3 روزی شده که طفلی بدنیا آورده است. زنان در این زندان به دلایل مختلف زندانی شده اند. قتل؛ خود فروشی، دزدی، کیسه بری و دیگرموارد. بیشتر قصه ها و گفتگوهای آنان را دشنام های رکیک، حرفهای بیهوده و حکایاتی از دستگیری و کار در دورانی که اعمال خلاف قانون را انجام میدادند تشکیل میدهد. به گفته شماری از مادران کودکان مقلد در این زندان به حکایات آنان به دقت گوش میدهند و بدون شک این اندیشه نیز در آنان جان می گیرد که آنان خود به چنین اعمالی دست بزنند. زن جوانی با علاقمندی زیاد به طرفم آمد میخواهد با من صحبت کند او که خود را شیلا معرفی کرد از وضعیت کودکان در این زندان چنین میگوید: “هر چهار طفلم همین حالا که یکی شیرخور است یکی در پهلویم است و دو تای دیگرش کمی کلانتر هستند همراهم در همین اطاق هستند و دو طفل دیگرم در خانه خواهرم اند .دو روز که تیر شود به طرف چهره هر کدام می بینند و می فهمند که اینجا کجاست .شما خود تان از اینان پرسان کنین که این جا کجاست؟ ببنید که برایتان چه می گویند.من برای شان می گویم که بچیم این جا زندان نیست این جا ما مهمان آمده ایم .مگر دوباره برایم می گویند که نی مادر، این جا بندی خانه است ما در اینجا بندی هستیم .دخترم هر روز برایم میگوید که مادر ما خلاص می شویم؟ برایش می گویم که ها بلی بچیم خلاص می شویم. چی کنم این چیز ها را یاد می گیرند، که مادرم در زندان است، ما بندی بودیم. دیگر چی را یاد بگیرند؟ اینجا کودکستان است اطفال ما را صبح می برند و از طرف دیگر یا عصر برای ما تسلیم می کنند. در اینجا جرایم اخلاقی می آید. مثلا جرایم قاچاق است، قتل است، سرقت است. این طفل من که است که برایش بگویم اینجا کجاست؟می فهمد و می گوید که این بندی خانه است. آیا او نمی فهمد؟ می فهمد. اینها مانند یک گل هستند همه این گپها در مغز شان جای می گیرد، که اینجا کجاست و چیست واینجا چی گپها میشود.حتی یک پسر 8 ساله ام که نام خدا هوشیار است، در مورد هر زن اینجا از جرایم آنان که صبح می شود سر دسترخوان برایم قصه میکند. آنان از کنج زندان چی را یاد بگیرند؟ هر زن همراه یکدیگر قصه می کنند اینان بطرف دهن هر کدام این زنان می بینند و فکر خود را می گیرند، انقدر گپها و حرکتهای آنان را به ذهن خود جای میدهند که هر صبح برایم قصه میکنند.”
گفته میشود شماری از زنان در این محبس برای چندمین بار به زندان افگنده شده و مجرم متکرر اند. اما آیا شخصیت کودکان زندانی در چنین محیطی رشد منفی نخواهد کرد؟ و این مکان جایگاه آموزش جانیان و جنایت کاران فردای جامعه نخواهد بود؟ وقتی آنان در چنین محیطی آموزش و پرورش می یابند و وقتی زنان جنایت کار به اصطلاح از شیرین کاری های خود برای آنان حکایت می کنند چه تضمینی وجود دارد که چنین نشود؟ کارشناسان روانی می گویند برای ساختن یک شخصیت سالم و خوب به محیط سالم و فضای محبت آمیز ضرورت است و اطفالی که در چنین وضعیتی در زندان به جرم ناکرده مورد سلب آزادی قرار گرفته اند اشخاص عقده مند و مایوس بار آمده که آینده آنان نگران کننده پیش بینی میشود. و آنان در آینده ها شاید به اعمالی دست بزنند که از کودکی در مغز خویش حفظ نموده اند. خانم مریم زرمتی یکتن از روانشناسان پروژه روزنه زنده گی در این مورد میگوید: “اطفالی که در آنجا زنده گی می کنند اکثرا از سن 7 ساله گی به پائین هستند و طفل انسان از سن 4 ساله گی به بعد جستجو گر می باشد و در هر عرصه میخواهد معلومات داشته باشد. بعلاوه، می بیند که مادرش حق این را ندارد تا بیرون برآید. در یک محیط بیگانه زنده گی میکند، و در یک حالتی زنده گی میکند که در آنجا کسی است که آنان را مانع می شود و برایشان می گوید که این کار را حق داری، این را حق نداری، امروز باید محکمه بروی و در پهلوی او مثلا زنی دیگر یا مادر دیگری می آید و از جرم خود قصه می کند، که بلاخره طفل تمام این موضوعات را در ذهن خود جای میدهد.
نکات مثبتی که ما در این اجتماع باید داشته باشیم و طفل را باید با یک روحیه یی بزرگ بسازیم که مردم را دوست داشته باش، مردم را احترام کن. به عوض اینکه همین ساحه را برایش وسیع بسازیم که چیز های نوی را یاد بگیرد؛ در این جا، ساحهء نکات منفی را برایش وسیع می سازیم: از جرم بشنو، از دزدی بشنو، از همه آن چیزهایی که در این اجتماع و در همه اجتماع انسانی نا خوش آیند است این فضا را برایش مساعد می سازیم پس این حالتی است که ذهن طفل اشغال می شود و ذهن طفل وقتی با نکات منفی اشغال شد، پس منتظر باید باشیم که در آینده همچو حرکتهای منفی از او سر خواهد زد.”
هر چند نهاد های مختلف حقوق بشر و حمایت از حقوق کودکان در افغانستان فعالیت دارند و مراکز خیریه بین المللی نیز در افغانستان حضور دارند اما گفته می شود کمتر به این مهم که همانا پرورش کودک در زندان است توجه صورت گرفته است. کمیسیون مستقل حقوق بشر یکی از مراجع عمده است که لازم است در این مورد توجه نماید. این در حالیست که طبق گفته های مسوولین بخش بررسی و نظارت حقوق طفل کمسیون حقوق بشر آنان بارها از این زندانها نظارت هایی داشته اند و پیشنهاداتی را هم به دیگر مسوولین در این موارد ارائه کرده اند. آقای نجیب الله ببرک زی آمر بخش حمایت از حقوق اطفال کمیسیون حقوق بشر میگوید: “”یکتعداد از مادرانی که دوره حبس خویش را در زندان بسر می برند با ایشان اطفالشان هم هست. ما نظارت هایی که داریم، بخش نظارت و بررسی کمیسیون، بخش حقوق زن و بخش حقوق اطفال، چی مفرد و چی مشترک از همچو مراکز نظارت کرده و بار بار نگرانی های خود را به مسوولین محترم که در رابطه مسوول هستند سپرده اند.”
با آنکه زنده گی کودکان در تمام افغانستان به مشکلات فراوانی مواجه میباشد اما وضعیت آنان در زندان حالت نگران کننده ای را به خود گرفته است. این کودکان به جای اینکه تحت تربیه سالم اعضای خانواده و مراکز آموزشی قرار بگیرند و یا هم اینکه محل جداگانه ای برای اموزش و تربیت آنان در داخل زندان تهیه و ایجاد شود، افکار آنان بیشتر به وضعیت و حالت مادران شان که در زیر یک سقف زنده گی زندانی را پیش می برند گره می خورد .
بررسی وضعیت و حالت کودکان در نظارت خانه ها و زندان هم جزئی از وظایف مسوولین مربوطه را در بر میگیرد و اینکه این مسوولین چه فعالیت هایی را برای تربیه و پرورش این اطفال انجام داده اند؛ برید جنرال عبدالله عزیزی مدیر عمومی دفتر ریاست عمومی محابس و توقیف خانه های وزارت داخله می گوید: “در محابس افغانستان به تعداد 151 تن از اطفال محبوسین با مادران شان زنده گی می کنند. که در اصل نگهداری اطفال محبوسین در داخل محابس و توقیف خانه ها از نقطه نظر قانون مکلفیت اداره محابس نیست فقط از روی مجبوریت و مشکلاتی که محبوسین اناث دارند یعنی اطفال آنان وقتی مادرانشان زندانی شده اند وکدام سر پرستی نداشته اند ما ناگزیر به اطفال آنان اجازه داده ایم تا همراه مادرانشان بود و باش بکنند. فقط صرف مادر طفل سلب آزادی شده است.”
به باور روانشناسان اطفالی که تقریبا تهداب عمر شان در زندان مانده شده و در سن رشد قرار دارند نباید اساس زنده گی و آغاز شخصیت سازی آنان در محیط زندان پرورش یابد. این در حالیست که تاهنوز دولت و مجامع بین المللی در این مورد توجه لازمی مبذول نداشته اند. پس برای جلوگیری رشد ناسالم آنان در همچو محیط و ماحول چه باید کرد؟ باز هم از خانم مریم زرمتی یکی از روانشناسان کشور می شنویم:”من فکر می کنم که اگر ما منتظر این باشیم که در آینده اطفال ما که حالا دوره طفلیت خود را در زندان سپری می کنند، بدبختانه شاید انسان های خوبی از آنان توقع نداشته باشیم که تا از زندان انسانهای خوبی برای ما تقدیم شوند. بخاطری که آنان با عقده ها و با مشکلات، با زجر و تکلیف و به این روحیه ها بزرگ میشوند و وقتی این روحیه نزد طفل موجود باشد و با عقده هایی که او بزرگ میشود، آیا ما فکر کرده میتوانیم که بلاخره او انسانی باشد تا به درد اجتماع و مردم بخورد؟ در حالیکه او از همین مردم زجر دیده، تکلیف دیده اگر بتوانیم با همین نوع مشکلات که آن اطفال دارند، موارد استفاده خوبتر آماده شود یعنی در حصه تعلیم و تر بیه آنان کوشش شود بخاطری که یک مجرم را که ما داریم برای ما کافیست . نباید منتظر 3، 4 و یا 5 مجرم دیگر در آینده باشیم. انسان فکر میکند که این طفل به حمایت ضرورت دارد و حمایت بزرگان را ضرورت دارد، به حمایت دولت ضرورت دارد. و اگر همین طفل از خود دفاع کرده نمیتواند، پس این دولت و مردم ما، برای کدام درد دوا هستند و ما برای آنان چی کرده میتوانیم.”