نویسنده: حسین انوش
ازبدوِ پا نهادن بشر در کره ای خاکی در هر بعدِ از ابعادِ زندگی متداولاً در تطوراتِ تاریخ تطرف و افراط محسوس بوده است که نمیتوان از ان چشم پوشی کرد ویا آن را مردود شمرد. پرستش یا معبود قرار دادن خدایان گوناگون، فروختن و به مزایده گذاشتن بهشت و دوزخ توسط کشیش ها و پاپ های کلیسا در میان مذاهب پروتستان و کاتولیک، به برده کشاندن انسان های فقیر و دادو ستد آنها به عنوان یک مال یا کالا توسط فئودالها یا شاه های زمان، زنده به گور کردن دختران در میان اعراب در عصر جاهلیت، از دواج با زنان به حد وافر، فحش و فحاشی توسط چندین مرد به یک زن، و…همه از تطرفهای است که در تطورات رشد بشریت در زمین صورت گرفته است و هنوز هم در نقاط مختلف، درمیان پیروان ادیان مختلف مستمر است. افراطیت در سایر ادیان مورد نظر نه بلکه در این نوشته سعی برآن است که در نخست به ریشه ها و عوامل تطرف دینی در میان مسلمانان بپردازد وثانیاً؛ به راه حل های آن بصورت کوتاه و مختصر اشاره شود.
گفتار اول: عوامل افراطیت در دین
بدون شک و تردید تطرف از منظر دین اسلام مردود است، و دین مقدس اسلام برای محوو نابودی افراط در زندگی بشر ایجاد و تعمیم داده شده است. از آوانیکه دوختران توسط اعراب در عصر جاهلیت زنده بگور می شدند، خداوند خطاب به آنان فرمود: ترجمه« چرا بیگناهان را به قتل می رسانید»، و همچنان در آیت دیگری از قرآن شریف خداوند می فرماید: قتل یک فرد بی گناه بدون موجب، به مثابه ای قتل تمان انسانهای روی زمین، ونجات دادن یک فرد به مثابه ای نجات دادن تمام بشریت است» و….قرآن کریم مملو ازآیاتِ است که تمام ابعاد انسانها اعم از بعد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اعتقادی و… و در هیچ یک از این ابعاد انسان ها را به افراطیت و زیاده روی امر ننموده، بلکه نهی فرموده است.
درصورتِ که خداوند انسانها را از افراط و تفریط منع قرار داده است پس علتِ تطرف که در میان مسلمانان صورت می گیرد در چیست؟ قتل های گروهی، انتحاریهای وحشت بار و متحجرانه، سربریدن ها بنام دین، به آتش کشانیدن مکان های مقدس و کتب دینی، تیرباران نمودن عابرین بی عاصی در عراق و شام توسط متحجران به اسم دولت اسلامی عراق و شام«داعش» جنگ های متعددِ میان پیروان مذهب تسنن و تشیع در طول تاریخ و….نشئت گرفته از چی امریست؟
عوامل زیر از جمله ای عواملیست که در بعضی از جهات دین تطرف صورت گرفته که نگارنده ای این مقاله در تحقیق و کنکاش در این زمینه نموده است.
بی تردید که عوامل آتی الذکرهمه ای از عوامل بوده نمیتوانند و شاید عوامل متعددی دیگری نیز در این امر مدخل باشند.
الف: جهالت
یکی از عاملی که باعث می شود عملکردهای افراطی از اعتقادات مسلمانان صورت گیرد جهل و نادانی امت اسلامی است، یعنی این جهل و نادانی از اهداف و اصول دین اسلام، تفسیرهای نا عاقلانه و نا خردمندانه از متون قرآن و احادیث، و تعمیم دادن آنها برای اهداف سیاسی و گروهی از طرف موضیع گران سیاسی در مجامع اسلامی، سوء استفاده از اطفال مسلمانان و شستشو دادن افکار و انگیزه های آنها، و…باعث آن گردیده است که در طول تاریخ اسلام افراط از سوی خود مسلمانان علیه دین و مقدسات شان تیشه به ریشه های اصول دین وارد گردد.
ب: تهاجم سیاسی و فرهنگی
تهاجم سیاسی که از سوی کشور های امپریالیست بر کشورهای ضعیف در طول تاریخ صورت گرفته و هنوز هم در حال جریان است را میتوان یکی دیگر از عاملی دانست که باعث می شود شهروندان کشورهای تحت مستعمره برعلیه دولتهای استعمارگرو امپریالیست و حکومت تحت قیادت آن، عملکردهای افراطی و تروریستی را انجام دهند. تهاجم فرهنگی و تغییر ایده ها و پوشش ظاهری اتباع مجامع اسلامی و کج روی های از سوی اتباع بیرونی و درونی با تبعیت از آنها را میتوان دیگر عاملی دانست که بعضی از تند روان دینی بدون اینکه به آن عملکردها و فرهنگهای مهاجم واکنش عقلانی و با درایت و آگاهی دهی اتباع شان را رهنمون و مقابله کنند؛ به علمکردهای افراطی و تروریستی چون انتحاری، ماین گذاریها، ترورهای گروهی که نه تنها هیچ راهی برای حل مشکل نمیشود بلکه باعث از بین رفتن و به فنا دادن جان و اموال انسانهای بیگناه سرزمین خود شان می شود.
مورد سوء استفاده قرار دادن اتباع مسلمان توسط رهبران Opportunist تند رو با استفاده از فتوی های غیر انسانی وغیراعتقادی نیز از جمله عاملی بشمار میرود که در اواخر در مرزها و قبایل پاکستان و افغانستان برعلیه نظام پاکستان و افغانستان انجام میشود.
ج: فقرو بیکاری
هرچند دریک نگاه فقرباعث نا امنی و بی ثباتی درنخست در خانواده در ثانی در قبیله وناحیه و درکل در جامعه می شود ولی میتوان فقر و بیکاری را نیز عاملی برای عملکردهای افراطی در مجامع دانست، چون: فقروبیکاری باعث میشود که تا از احساسات و اعتقادات دینی باپرداخت پولهای هنگفت از سوی رهبران قائل به ایجاد تروریستی افراد و خانواده های بی بضاعت را به تباح و مصیبتِ از عملکردهای تروریستی و افراطی از هربعد آن بکشانند.
فقروبیکاری در افغانستان در دوران نظام و حکومت قبلی «حکومت حامدکرزی» باعث آن شد که بسیاری از شهروندان تن به همکاری با طالبان داده و باپرداخت پول جانهای شان را به هلاکت دهند. این امر ناشی از تغییراذهان و انگیزه ای گرم اعتقادات شهروندان می باشد که آنها را با کلید های درب جنت وعده و وعیدهای کاذب میدهند، تابه اهداف شوم سیاسی شان دست یابند. و…
گفتار دوم: راه حلهای افراطیت در دین
محو و مبارزه برای ازمیان برداشتن افراطیت در دین باید در خصوص مسائیلی کهه در گفتار اول تذکرداده شد میتوانند روزنه ای باشد برای رفع تطرف دینی، اما باید نکات ذیل را نیز باید برجسته گردد.
الف: کسب علم و دانش
آنچه تنها انسان را به قله های بلند عقلانیت سوق میدهد علم ودانش است؛ چی بهتر که آموزش دینی و آگاه ساختن سایرین از آن باشد. بناء کسب علم و دانش یگانه امری شاید بشمار رود که آموزش و کسب آن میتواند از هرنوع افراط و تفریط در مسائلی اعتقادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و…جلوگیری نماید. علمای دین، رهبران و روشنفکران مکلف اند تا اتباع و یا توده ها را برای آموزش علم و دانش تشویق و ترغیب نمایند. برعلاوه؛ زمینه های خوب آموزش و پرورش را برای شان مساعد سازند، تا با حصول و آموزش علم بتوان از افراطیت و ترور که خلاف شرع و خلاف انسانیت است جلوگیری نماییند، چنانکه دانشمند عالیمرتبه اسلامی فارابی می فرماید: ترور و وحشت ناشی از جوامی بدوی و جاهل است. محوجهل گسترش دانش، گشترش دانش پهن کردن دامن صلح خواهد بود.
ب: نزدیک سازی فرقه های مذهبی میان مسلمانان
آنچه که بیشتر افراطیت و عملکردهای تروریستی یک فرقه ای مذهبی را علیه دیگر تبارز میدهد خلاء و شکافهای موجود درمیان مذاهب اسلامی است. مذاهب تسنن و تشیع دو مذهبی که پیروان بیشتر نسبت به سایر مذاهب در میان کشورهای اسلامی دارند باید الزاماً از سوی علمای هردو مذهب، راهکارها و راه حلهای سنجیده شود تا از ایجاد شکاف میان این دو فرقه نه تنها در درون یک قلمرو بلکه فراتر از آن بکاهد و اصل؛ انماالمومنون اخوه را نهادینه سازند؛ چرا؟ چون همین شکافها و خلاء های که توسط رهبرانِ که بیشتر خواستند اسلام را سیاسی بسازند و از سیاست اسلامی کار نگرفته، بلکه برعکس اسلام را سیاسی ساختند و برای اهداف خود از هروسیله ای برای رسیدن به هدف استفاده جسته اند که همین امر باعث شده در میان مجامع اسلامی ضدیت پیروان دو مذهب را علیه همدیگر به انگیزش بیاورند و تا از خلاء آن کشور های امپریالیست به قول معروف؛ تفرقه بی اندازند و حکومت کنند که کردند و این امر هم ناشی از سیاست مبهم میان مجامع اسلامی در خصوص مبارزه با استعمار بوده و از سوی دیگر گردن نهادن و سرسپردگی رهبران اسلامی به دولت های امپریالیست باعث انگیزش احساسات اتباع و شهروندان می شوند که الزاماً به افراطیت و حرکت های تطرف میزنند. که باید جلو این عملکردها و علل های معلولی رهبران کشورهای جهان سوم باشند و درکک کنند که منافع مشترک دارند و و همیشه در جستجوی منافع مشترک شان باشند و بدانند کهه دشمن افعی بنام امپریالیست امریکا و هم پیمانانش در صدد ایجاد هرچه خلاء و نا آگاه نگاه داشتن شان از درک منافع مشترک شان هستند چرا چون درک منافع مشترک میان کشورهای منطقه ای اسلامی خطرو خط قرمیزی بر علیه مار افعی امپریالیست امریکا خواهد بود.