ارسالی: نیلوفر لنگر
مجموعه شعر تازۀ من از سوی انجمن قلم افغانستان منتشر شد.
این دفتر شعر « روز بد، برادر من!» نام دارد و بیش از پنجاه غزل و یک چهارپاره در آن گنجانده شده است. بیشتر شعرها را در افغانستان و شماری را پس از اینکه پناهنده و باشندۀ اتریش شدم، نوشتم. من این دفتر را به پاس چندین سال رفاقت و حضور اندیشمندانۀ دوست و استاد عزیزم؛ «عفیف باختری» در جهان ادبیات، پیشکش کردهام. امیدوارم دوستان اهل نوشتن و نقد از دانش و اندوختۀشان بهرهمندم کنند.
از «محسن حسینی» هنرمند و رفیق عزیزم که با حوصلهمندی تمام ـ علیالرغم اینکه ماهها طول کشید تا من نامی را برگزیدم ـ طرح پشتی این کتاب را کار کرده است، قلبن سپاسگزارم و منتپذیر محبتش هستم.
از انجمن قلم افغانستان و به خصوص «وحید وارسته»؛ یار دیرینه و شاعرم که برای نشر این اثر کوشیده است، نیز با عشق و اخلاص سپاسگزاری میکنم.
از «رامین نقشبندی» عزیز که زحمت برگآرایی این مجموعه را پذیرفت و در راستای نشر شعرها کوشید، نیز سپاسگزارم و در فکر تلافی.
این هم غزلی که در اولین صفحۀ این دفتر جا خوش کرده است؛
تاکسیران
خواست سوی من بیاید کوچه تا بنبست رفت
تاکسیران خستهگیهای مرا دربست رفت
راه در پای من افتاد و به راه افتادم، آه!
دست من تا دست او را دید رفت از دست، رفت!
ما دو گرگ گشنه بودیم، او نمیدانم چه شد
گفت پشت تپههای دور چیزی هست… رفت
حسرتم آمد به هر چیزی که رفت و برنگشت
عمر من از پشت زنهای بلند و پست رفت
یک نفر مثل من از اینجا نمیدانم کجا
کولهبار کوچکش را روی دوشش بست، رفت…