دو ماراتون چين

رسالی آسیه

 

چون كشور چين در حال حاضر در ميان كشورهاى در حال توسعه موفق ترين محسوب مى شود، نگاهى به منابع موفقيت آن كشور خالى از فايده نخواهد بود. ساير كشورهاى در حال توسعه وكسانى كه به ترويج توسعه اقتصادى علاقه دارند چه چيزى بايداز موفقيت آن كشور ياد بگيرند؟ متأسفانه، به جاى سرمشق قرار دادن چين، بيشتر از آن كشور مى ترسند، زيرا به اندازه اى بزرگ است كه مهم ترين رقيب همه در جهان سوم تلقى مى شود. اگر با رهبران تجارى يا مقامات دولتى هر كشور در حال توسعه اى گفت وگو كنيد، صحبت ها به سرعت به سوى نگرانى از رقابت چينى ها و داستان هاى مربوط به جابه جايى صنايع محلى به طرف چين كشيده مى شود. چين «بزرگ ترين صداى جلب كننده» است. به عناوين حاكى از ترس از آن كشور در روزنامه ها زياد برخورد مى كنيم: «ترس ببرهاى آسيايى از آخرين شام تشكر چينى هاى حريص» و «سئول پيشروى سرمايه دارى چينى را احساس مى كند».
چين رقيبى ترسناك و پر ابهت به نظر مى رسد. آن كشور بيشتر سرمايه گذارى مستقيم خارجى را كه به دنياى در حال توسعه سرازير مى شود جلب مى كند. در سال ۲۰۰۳ مى تواند بيش از آمريكا سرمايه گذارى مستقيم خارجى جذب كند. به دليل بزرگ بودن چين، حتى اگر آن كشور بسيار سريع رشد كند، عرضه نيروى كار ارزان آن به سرعت از بين نخواهد رفت. عرضه نيروى كار تحصيلكرده آن كشور به اندازه اى زياد است كه با تزريق فناورى، مديريت، و بازارهايى كه همراه با سرمايه گذارى مستقيم خارجى مى آيند، مى تواند محصولاتى كه هم اكنون كشورهاى توسعه يافته توليد مى كنند، به سرعت توليد كند. با تشديد رشد چين، كسانى كه از آن كشور مى ترسند احساس مى كنند كه رشد بقيه كشورهاى دنيا در حال كاهش است.
ترس از تهديدهاى رقابتى آن كشور اغراق آميز به نظر مى رسد.داستان چين بايد هم با تزريق واقعيت وهم درك اين موضوع آغاز شود كه موفقيت اقتصادى چين بقيه كشورهاى دنيا را تهديد نمى كند اما وقتى كشورى به اندازه چين ( با ۲۰% جمعيت دنيا) كه به مدت سى سال خود را از بيشتر كشورهاى دنيا دور نگه داشته است ناگهان تصميم مى گيرد كه دوباره به نظام جهانى ملحق شود ـ همان طور كه بعداً خواهيم ديد ـ بازى عوض مى شود.
به نظر بعضى از تحليلگران موفقيت اقتصادى چين به تهديد نظامى منجر مى شود.
چين هم اكنون قدرت نظامى مهمى به شمار مى آيد، شايد بعد از آمريكا دومين قدرت جهان باشد، ولى مطمئناً سومين قدرت بعد از آمريكا و روسيه است. در قرن بيست ويكم چين قدرت سياسى و نظامى بزرگى خواهد بود. هيچ كس نبايد دراين موضوع ترديد كند. اگر آمريكا را كنار بگذاريم، چين در حال حاضر بزرگ ترين نيروى نظامى است. قدرت نظامى را اندازه مطلق تعيين مى كندو چين بسيار بزرگ است. اما گسترش اين تهديد با توسعه اقتصادى رابطه بسيار اندكى دارد. اشكال در توانايى هاى چين نيست بلكه در مقاصد نظامى آن كشور در مقابل همسايگانش است.
قدرت اقتصادى موضوعى بسيار متفاوت است. قدرت اقتصادى به سرانه توليد ناخالص داخلى بستگى دارد، نه به توليد ناخالص داخلى مطلق. محصولات درجه يك به مصرف كنندگان درجه يك فروخته مى شود و مصرف كنندگان درجه يك هم بايد درآمدهاى بالايى داشته باشند. در سال ۲۰۰۰ سرانه توليد ناخالص داخلى چين براساس نرخ هاى ارز براى تبديل يوان به دلار ۸۴۷ دلار بود، در حالى كه ميزان آن در آمريكا ۸۶۸ ۳۶، دلار بود. تغيير اقتصادى دقيقاً به اين دليل در آمريكا آغاز مى شود كه مصرف كنندگان آن كشور درآمد بالايى دارند. چين ممكن است در آينده به قدرت اقتصادى مهم تبديل شود، اما اين آينده در دور دست قرار دارد.
براى اثبات اين موضوع، ماشين حساب خود را برداريد وسرانه توليد ناخالص داخلى چين و آمريكا را وارد آن كنيد. سپس ميزان رشدى كه تصور مى كنيد آمريكا طى قرن جارى مى تواندداشته باشد (طى قرن گذشته سرانه توليد ناخالص داخلى آمريكا ۲‎/۱% رشد داشته است) ، و ميزان رشدى را كه انتظار داريد چين به آن برسد، وارد ماشين حساب كنيد. به ياد داشته باشيد كه سرانه هيچ كشورى در طى يك قرن سالانه به طور متوسط بيش از ۳% افزايش نيافته است. سپس حساب كنيد كه سرانه توليد ناخالص داخلى چين در سال ۲۱۰۰ در مقايسه با آمريكا چقدر خواهد بود.
در صورتى كه ارقام كاملاً غيرمحتملى براى ميزان رشد چين طى قرن جارى در نظر نگيريد، معلوم خواهد شد كه در سال ۲۱۰۰ سرانه توليد ناخالص داخلى چين هنوز هم پايين تر از آمريكاخواهد بود. چون جمعيت چين چهار برابر آمريكا است ، توليد ناخالص داخلى مطلق آن كشور در سال ۲۱۰۰ احتمالاً بالاتر از آمريكا خواهد بود، اما اين واقعيت نامربوط است. سرانه توليد ناخالص داخلى مهم تر است. ممكن است در آينده شاهد يك قرن اقتصادى متعلق به چين باشيم، اما اگر چنين چيزى تحقق پيدا كند درقرن بيست ودوم خواهد بود نه در قرن بيست ويكم.
اين محاسبات چيزى از موفقيت اقتصادى فعلى يا آتى چين كم نمى كند. فقط نشان مى دهد كه موفقيت اقتصادى نصيب دوندگان ماراتون مى شود نه دوندگان سرعت، و چين تا حالا ثابت كرده است كه دونده ماراتون است نه سرعت. حتى اگر چين دونده ماراتون باشد، بايد بدود تا برنده شود.
درك كردن نقاط قوت و ضعف جايگاه فعلى چين نيز اهميت دارد. ميزان رشد گذشته چين در گذشته به آن اندازه كه به نظر مى رسد خوب نيست و ميزان رشد فعلى آن كشور نيز به آن اندازه كه اعلام مى شود بالا نيست و ميزان رشد آتى نيز بهترازگذشته نخواهد بود.
> گذشته چين
معجزه اقتصاد چين در شهرهاى درحال شكوفايى آن كشور كه همه به ديدار آنها مى روند نيست بلكه در روستاهاى آن است. چين در سال ۱۹۷۸ اصلاحات خود را با برچيدن كمون ها واعطاى يك قطعه زمين به هرخانواده روستايى آغاز كرد. در واقع زمين هاى مذكور به مدت پانزده سال براى كشت محصولات يك ساله و به مدت پنجاه سال براى كشت محصولات درختى يا باغى به روستاييان اجاره داده مى شود و آنان حق دارند براساس نظام «مسؤوليت خانوادگى » اجاره نامه هاى زمين را به ديگران واگذار كنند (بفروشند). اما در واقع همه روستاييان مى دانند كه زمين براى هميشه به آنان تعلق دارد و دولت در نظر ندارد آن را باز پس گيرد. برچيدن كمون ها موجب بهبود ساختار تشويقى يا انگيزشى شد و بدون آن كه هيچ سرمايه گذارى در آبيارى، كودهاى شيميايى، ماشين آلات، سموم دفع آفات، يا حمل ونقل انجام شود، در بازده كشاورزى چين جهش بزرگى رخ داد. فقط طى شش سال، از ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۴ بازده كشاورزى چين دوسوم افزايش پيدا كرد.
حمل چمدان هاى ديگران در فرودگاهها از ديدگاه كمونيستى كار مجازى تلقى نمى شد. خدمات به عنوان بخشى از نظام هاى استثمار فئودالى و سرمايه دارى محسوب مى شد. بايد يادآورى كرد كه ريشه هاى زبان شناختى واژه «خدمات» در زبان لاتين واژه هاى برده و بردگى است . در نتيجه، خدمات در نظام كمونيستى ارزشمند نبود، درآمارهاى كمونيستى به عنوان بازده يا توليد محاسبه نمى شد وعرضه آن بسيار كم بود . با احتساب آنچه در هرصورت در آنجا وجود داشت، اگر به بخش خصوصى اجازه داده شود كه خدماتى را ارائه كند كه كمونيسم اجازه ارائه آنها را نمى داد، بدون تقريباً هيچ نوع سرمايه گذارى ، شكوفايى ناگهانى در عرضه خدمات رخ خواهد داد.
كمونيسم سرمايه گذاريهاى گسترده اى انجام داده بود كه به دليل نظام هاى تشويقى ضعيف جبران نمى شد. يك هتل با سابقه، اگر مديريت وخدمات خوبى داشته باشد مى تواند به هتلى سودآور تبديل شود. با اصلاح عدم كارآيى صنعتى كمونيسم از طريق نظام هاى تشويقى بهتر، اغلب مواقع مى توان سرمايه گذاريهاى گذشته را به كمك سرمايه گذاريهاى بسيار اندك به بازدهى زياد رساند. نتايج آن تاحدودى شبيه تعبير پل هاى رود راين پس از جنگ جهانى دوم است. تعمير يك پل امكان بازگشت به توليد سرمايه گذارى قبلى را كه موجود است فراهم مى كند. اما اين يك جهش يكباره غيرقابل تكرار به بازدهى است. سرانجام مقدار سرمايه گذارى ضرورى براى تداوم بخشيدن به هرنوع ميزان رشد خاصى افزايش مى يابد.
با احتساب آنچه در بخش خدمات در حال رخ دادن بود، با اضافه كردن آنچه در بخش كشاورزى رخ مى داد و با بهبود مشوق ها در صنايع موجود، ميزان رشد دو رقمى كه چين در دهه ۱۹۸۰ گزارش داده است، بسيار قابل قبول به نظر مى رسد، اما قابل تكرار نيست.
> وضع موجود در چين
اما در آمارهاى اقتصادى چين ميزان رشد بالا تكرار شد. اعلام ميزان رشد سالانه ۹‎/۷% در دهه ۱۹۹۰ موفقيت چين را به شدت اغراق آميز جلوه مى دهد. با بررسى دقيق تر آمارهاى چين و متغيرهايى كه با رشد توليد ناخالص داخلى آن كشور همبستگى نزديكى دارند، مثل مصرف برق، ميزان رشد اشاره شده به ۴ تا ۵% مى رسد. اين نتيجه عالى براى كشورى بزرگ است اما اين مزيت را دارد كه نتيجه اى باوركردنى است.
اگر چين بتواند براى مدت يك قرن ميزان رشد ۵ درصدى توليد ناخالص داخلى را همراه با ميزان رشد ۱ درصدى جمعيت حفظ كند، به بالاترين ركورد براى ميزان رشد درآمد سرانه ـ ۴% ـ در درازمدت در طول تاريخ بشر دست پيدا خواهد كرد. ژاپن ركورد دار قبلى، توانست رشد درآمد سرانه اش را طى نخستين قرن توسعه صنعتى خود فقط به حد ۳% برساند.
ارقام اغراق آميز رشد چين در دهه ۱۹۹۰ بدين معنى نيست كه همه در پكن عمداً داده ها را افزايش مى دهند. مقامات محلى چين بسته به ميزان رشد منطقه خود پاداش و ارتقا مى گيرند. همين مقامات محلى دست اندركار محاسبه و گزارش آمارهاى اقتصادى محلى هستند. مقامات محلى ارقامى را گزارش مى دهند كه تصور مى كنند مافوق هاى آنان در دولت مركزى خواهان شنيدن آن هستند. چه كسى مى خواهد نخستين فردى باشد كه داده هاى منفى ارسال مى كند؟ آدم بايد قديس باشد تا در موفقيت هاى خود اغراق نكند و مقامات محلى چينى قديس نيستند.
دولت مركزى در پكن گاه گاهى برخى از مقامات محلى را به خاطر اغراق در عملكرد اقتصادى منطقه خود تنبيه مى كند تا كل نظام را نيمه راستگو نگه دارد. در سال ۲۰۰۱ تعداد ۶۰۰۰۰ مورد تخلف در شيوه هاى گزارش اعلام شده است و رئيس آمار مركزى آن كشور اقرار كرده است كه در سال ۲۰۰۱ به جز يك استان بقيه استانها ميزان رشد بيش از ۸‎/۵% گزارش داده اند و او ميانگين آنها رابه ۷‎/۳% كاهش داد اما نگفت كه اين كار را بر چه اساسى انجام داد.
بخشهايى از اقتصاد چين آشكارا در حال شكوفايى است و بخشهاى ديگر به طور آشكار در ركود به سر مى برند.
هيچ كس منكر اين نيست كه اقتصاد مبتنى بر توليد صادراتى چين در حال شكوفايى است يا اين كه شهرهاى ساحلى بزرگ چين عملكرد بسيار خوبى دارند. صادرات چين به آمريكا طى پنج سال گذشته ۸۲% اضافه شده است و شكوفايى شهرهاى ساحلى آشكارا قابل مشاهده است. آنچه كمتر آشكار است وقايعى است كه در روستاها رخ مى دهد، جايى كه بيشتر چينى ها هنوز در آن زندگى مى كنند. وقتى ۷۳% اشتغال چينى ها در بخش كشاورزى است و ۸۰% مردم آن كشور در روستاها زندگى مى كنند، ميزان رشد ملى سريع مشكل است، مگر اين كه كشاورزى به سرعت پيشرفت كند اما پكن اقرار كرده است كه طى دهه گذشته بازده كشاورزى دچار ركود شده است. با عدم افزايش درآمدهاى ۸۰% جمعيت از لحاظ رياضى ميزان رشد ملى ۱۰ درصدى مستلزم اين است كه درآمدهاى ۲۰% باقى مانده جمعيت سالانه ۵۰% افزايش پيدا كند. چنين چيزى امكانپذير نيست.

 

درباره asia

اینرا هم چک کنید

کارگاه آموزشی وبلاگ سازی و رسانه های اجتماعی از سوی مجله فانوس در ولایت بلخ برگزار شد

مجله فانوس به سلسه برنامه ها و فعالیت های ظرفیت پروری و حمایت جوانان و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *