ارسالی: مریم
موسسههایی در کشورهای مختلف وجود دارند که هر سال، با توجه به استندردهای مشخصی مانند پژوهشهای علمی انجام شده در یک دانشگاه، میزان نشر آثار و مقالات علمی توسط پژوهشگران، کیفیت آموزش، وجهه بینالمللی، تسهیلات و امکانات، سرانه عملکرد دانشگاه و معیارهای دیگر، دانشگاههای معتبر جهان را رتبهبندی میکنند. چند روز قبل موسسه تایمز نتیجهی رتبهبندی صد دانشگاه برتر دنیا را به نشر رساند که در این رتبهبندی دانشگاه «هاوارد» در رتبهی نخست و دانشگاههای امآیتی و استنفورد در رتبههای دوم و سوم قرار گرفتهاند. در میان ده دانشگاه نخست، هشت دانشگاه امریکایی و دو دانشگاه انگلیسی کمبریج و آکسفورد دیده میشود و در رتبههای بعدی دانشگاههایی از کشورهای جاپان، کانادا، سویس، کوریای جنوبی، چین، هالند، استرالیا، آلمان، فرانسه، ایتالیا، روسیه و چند کشور دیگر دیده میشود.
نشر خبرهایی از این دست، بهانهای میشود برای پرداختن به وضعیت دانشگاههای کشور ما، بهویژه در شرایطی که هرازگاهی دانشگاههای ما نه بهخاطر دستآوردهای علمی، که بهدلیل آشوبها و درگیریهای دانشجویان، خبرساز میشود.
بدون شک، دانشگاهها به مثابه اتاقهای فکر یک جامعه و مکان رشد و پرورش استعدادها در عرصههای مختلف، نقش بسیار مهمی در توسعهی جامعه و ارتقای سطح رفاه، کیفیت و مصونیت زندگی انسانها بازی میکند. امروزه پژوهشهای علمیای که در بخشهای مختلف دانش، در دانشگاههای معتبر کشورهای توسعهیافته انجام میگیرد، تاثیرات مهمی بر زندگی انسانها در کشورهای مختلف جهان، بهجا میگذارد. در مورد نقش و اهمیت دانشگاهها، در توسعهی بیشتر جوامع، بهویژه در جوامع توسعه یافته، که دیگر دانش و دادههای علمی، اساس حرکت بهسوی توسعه و ترقی بیشتر را تشکیل میدهد، نمیتوان تردید کرد.
واضح است که میان کشورهای توسعهیافته و کشورهای توسعهنیافته، تفاوتهای زیادی در عرصههای مختلف وجود دارد. از ثبات سیاسی و اقتصادی تا تفاوتهای موجود در عرصههای آموزش و فرهنگ، توسعه انسانی، خدمات صحی و میزان اشتغال، کیفیت زندگی را در این جوامع متفاوت میسازد.
در جوامع پس از جنگ و کشورهای در حال گذار مثل افغانستان، دانشگاهها بهعنوان مراکز گسترش دانش و مکانی برای ایجاد فضای تحملپذیری و فرهنگ مدارا میتواند نقش مهمی در توسعهی این جوامع ایفا کند، اما بهدلایل مختلف، دانشگاهها در افغانستان ضعیف باقی مانده و نتوانسته است، نقش واقعیشان را در توسعهی جامعه ایفا کند. در افغانستان علاوه بر مشکلات موجود در درون نظام آموزشی، نگاه نامساعدی نیز بهگونهی سنتی به دانشگاهها بهعنوان نهادهای مدرن آموزشی وجود داشته است و در بسا موارد باعث شده است، افراد و بهویژه دختران از رفتن به دانشگاهها باز داشته شوند.
در درون دانشگاه و نظام آموزشی نیز مشکلات زیادی وجود دارد. از کهنگی و فرسودگی نظام آموزشی تا استادان کمسواد و رفتارهای خلاف عرف محیط دانشگاه، از سوی استادان با دانشجویان در دانشگاههای افغانستان زیاد شنیدهایم. در طول سیزده سال گذشته که دانشگاههای افغانستان به تدریج فعال گردیده و توسعهیافته است، از نظر کمیت، تعداد زیادی از جوانان در این دانشگاهها تحصیل کردهاند و پس از فراغت در نهادهای دولتی و غیردولتی مشغول کار شدهاند و یا برای ادامهی تحصیل به خارج از کشور رفتهاند.
در داخل کشور اما توجه اساسی که باعث رشد کیفی آموزش در دانشگاهها شود، صورت نگرفته است. فرسودگی نظام آموزشی و عدم توجه جدی به وضعیت نابهسامان تدریس و آموزش، محیط دانشگاههای افغانستان را شبیه خانههای سالمندان ساخته است که در فضای آن نشان فرسودگی و عدم پویایی را به وضوح میتوان دید. دانشجویان زمانی زحمت درس خواندن و مطالعه را به خود میدهند که امتحان فرا رسیده باشد. سیستمی که دانشجو را وادار به مطالعه و تحقیق کند وجود ندارد و این مساله باعث شده است که عدهی زیادی از فارغین دانشگاهها، سواد در حد یک دانشآموز مکتب را نداشته باشند. ایجاد دانشگاههای خصوصی، با آنکه در پدید آمدن فضای رقابتی میان دانشگاهها کمک کرده است، اما در این دانشگاهها نیز بیش از آنکه به ارتقای سطح کیفی آموزش توجه صورت گیرد، بهرهبرداری تجاری مورد توجه قرار گرفته است و چه بسا اعتبار مدارک دانشگاهی را زیر سوال برده است.
از نظر کمیت، هر ساله تعداد زیادی از جوانان از دانشگاهها فارغ میشوند، اما ظرفیت برای جذب این جوانان در بازار کار وجود ندارد. از سوی دیگر کیفیت پایین آموزش در دانشگاهها باعث شده است که فارغین دانشگاه با چند سال تحصیل، مهارت و تخصص لازم را بهدست نیاورند و به آنان بهعنوان نیروی کار غیرمتخصص نگاه شود.
توجه به وضع نابهسامان دانشگاهها، اصلاح نظام آموزشی، جذب استادان متخصص و احیای اعتبار دانشگاههای دولتی که بتواند با دانشگاههای خصوصی رقابت کند، یک ضرورت جدی و اساسی برای توسعهی دانش و تربیهی نیروی متخصص در کشور است.
خلای آموزش واقعی، نبود یک سیستم آموزشی امروزی و همچنان نبود فضای اکادمیک در محیطهای دانشگاهی، زمینه را برای ورود افراطگرایی مذهبی به درون دانشگاهها مهیا ساخته است. اگر در طول چند سال گذشته سیستم آموزشی در دانشگاههای ما، پاسخ مناسب به نیازمندیهای علمی و آموزشی دانشجویان ارایه میکرد، زمینه برای نفوذ باورهای تندروانه در درون دانشگاه مساعد نمیگردید. اینکه امروز افراطگرایی در درون دانشگاه کابل رخنه کرده است و هرازگاهی باعث برخوردهای فزیکی و دامن زدن به اختلافات مذهبی میشود، به روشنی نشان میدهد که دانشگاه کابل بهعنوان مهمترین دانشگاه دولتی کشور در عرضهی دانش و پاسخ دادن به نیازهای علمی- آموزشی دانشجویان در چند سال گذشته، عملا ناتوان بوده است.
وضعیت نابهسامان موجود در دانشگاه کابل، نشان میدهد که دانشگاههای دیگری که در ولایات قرار دارد نیز وضعیت قابل قبولی ندارد.
برگزاری کنفرانسها و سمینارهای علمی در رابطه به مسایل مختلف، که از وظایف عمده نهادهای اکادمیک از جمله دانشگاهها میباشد، عملا در دانشگاههای ما وجود نداشته است. از نشر آثار علمی و انجام پژوهشهای دانشگاهی خبری نیست، پایاننامههای دانشجویان نیز چیزی جز کاپی معلومات وبسایتها و مقالاتی که در انترنت وجود دارد، نیست و معیارهای یک اثر پژوهشی در آن مراعات نمیشود. تنها تدریس آن هم بهگونهای که فقط بتوان دانشجویان را مصروف نگاه داشت، چیزی است که در دانشگاههای ما وجود دارد. این در حالی است که در بعضی دانشکدههای دانشگاه کابل دورههای تدریس ماستری و دکترا نیز آغاز شده است.
با توجه به نابهسامانیهای موجود در دانشگاههای کشور، اگر برای ایجاد آورده و تفسیر اصلاحات در دانشگاههای کشور فکری نشود، هر سال به نیروی کار غیرمتخصص اضافه خواهد شد و دانشگاهها بیش از این ارزش و اعتبار خود را از دست خواهد داد