نویسنده: حسین انوش
افغانستان، شاید یگانه کشوری است که چندین رژیم را با ایدیولوژیهای متفاوت در خود دیده است، و در هر یک از رژیمها همواره با دانش و علم مدرن تضادها و تصادم های صورت گرفته است. یعنی مردم افغانستان در کل و رهبران و حاکمان که فرمانروایی جامعه را در دست داشتند در خصوص همیش با علم جدید، دانش مدرن، سیستم های حقوقی، اجتماعی و سیاسی مدرن، با آن راه گشایی که دارند واکنش تند نشان داده اند. بطور مثال به واکنش ملای لنگ در زمان حکمرانی امان الله خان می توان اشاره کرد، که در یک دست قرآن را داشت و به دست دیگر «نظام نامهای» امانی را ؛ و به مردم آن عصر جامعه افغانستان خطاب کرده گفته بود: قانون اساسی را میخواهید یا قرآن را. سوال ایجاد می شود که چرا در سایر جوامع اسلامی شعار( قرآن و قانون اساسی) وجود ندارد برعکس در آن جوامع، درعین حالی که دین دار، مُسلم و موحد اند؛ همزمان با آن خود را با دانش و علم مدرن نیز تطابق داده اند و از مزیت ها و مفیدیت های آن استفاده می نمایند، یعنی هم سیستم حقوقی منظم در مطابقت با نظام جدید دارند و هم سیستم اجتماعی مدرن و هم سیستم سیاسی مدرن که بطور مشخص کشور ترکیه را می توان به این امر تطابق داد.
در دهه های اخیر، حتی در همین شب و روز نیز از جوانب مختلف با دانش و علم مدرن در اکثر از نقاط افغانستان واکنش های جدی و تندی محسوس است، به آتش کشیدن مکاتب، تیزآب پاشیدن به صورتِ دختران و زنان در هنگام ایفای وظیفه و جریان تعلیم و تربیت، به آتش کشانیدن کتب علمی و دینی، و… مسایل از جمله تضادها و تصادم هایی ا ست که با علم مدرن و عقلانیت مدرن صورت می گیرد.
راز این تضادها و تقابل ها در چیست؟ چرا ما در افغانستان نتوانیسته ایم خود را با محیط اجتماعی همطراز با پدیده های مدرن وسعت و حرکت ببخشیم؟ چرا در قرن 21 عصری که به عصر تکنالوژی یا عصر جهانی شدن اطلاق می شود ما هنوز در منجلاب های از «جهل و نادانی» دست و پنچه نرم می کنیم؟
پاسخِ این سوال در لای رازهای زیادی نهفته است، که یکی از آن راز ها را می توان در این مقاله ای کوتاه اشاره کرد و آن این است که این تضاد ها و تقابل ها با دانش و پدیده های مدرن در درون جامعه ناشی از ناسازگاری با محیط اجتماعی و محیط طبیعی است. یعنی این ناهنجاری ها، نابسامانی ها و در تضاد و تقابل قرار گرفتن با پدیدهای جدید، نظام حقوقی جدید، نظام های فرهنگی و سیاسی جدید؛ در درون جامعه از تضاد منافع ناشی می شود.
بعضی از گروه ها و افراد خواست ها و نیازهایی دارند که ممکن در تضادی با نیاز ها و منافع سایرین قرار بگیرد. ثانیاً منحصر بودن قدرت در ادوار تاریخ افغانستان در درون یک گروه خاص و در درون آن گروه به یک قبلیه ای خاص، در درون آن قبیله به یک خانواده ای خاص و در درون آن خانواده به یک فرد خاص تعلق داشته است. آن فرد همواره سعی برآن داشته که از دو طریق قدرت را احراز کند یا از طریق جبر وا کراه و زور؛ ویا هم از طریق سر سپردگی به بیگانه و همچون شیوه ای احراز قدرت سلسلتاً به حیات خود ادامه داده و حتی گاهی باعث این نیز شده است که فردی حاضر شود که قسمت از خاک کشور را به بیگانگان تعلق بداند تا قدرتش حفظ شود، نه اینکه قدرت برای متعالی ساختن کشور و مردم احراز و حقظ نماید بلکه بخاطر آسودگی فرد و خانوادگی که همواره در همه ابعاد آن آفراد مطلق گرا و مستبد نیز از هر نوع اقدامات بخاطر حقظ قدرت و جلوگیری مردم از دانش و علم جدید جلوگیری نموده اند و با همان حقظ قدرت و ایجاد فضایی اختناق جامعه را با بدبختی و گمراهی قرار داده اند و هم از طریق بعضی از گروه خاص آنانی که دین را برای شان ملعبه کردند همیشه سعی بر تضاد و تقابل میان عقلانیت مدرن و علم مدرن نشان داده اند که مثال آن را در فوق و درذیل اشاره خواهم کرد.
عوامل فوق الذکر این امر را هویدا می سازد که رهبران و مجریان قدرت در افغانستان وهمچنان ملت افغانستان نخواسته اند که خویش را با محیط اجتماعی سازگار نمایند . حتی در جریان حکومت حامد کرزی، با آنکه افغانستان در حال گذار از ناهنجاری ها و ناملایمات گذشته ای تاریخ بود، و امیدواری های بسیاری را برای ملت افغانستان ایجاد کرده بود از سوی دیگر در جریان آن نظام نیز ما شاهد تضاد و تقابل با عقلانیت و علم و دانش مدرن بوده ایم. بازهم به آتش کشیدن مکاتب، بستن درب های مکاتب در ولایات و ولسوالی های کشور، محروم نمودن قشر اناث ازتعلیم وتربیت، واکنش های تند و تحجرانه ای گروه های به اسم طالب بر ضد نظام و حکومت جدید و…. ظاهر ساخت که متاسفانه در قرن تکنالووژی و در عصری که جهان از برکت علم و دانش مدرن که دارد به یک دهکده تبدیل می شود، ما هنوز با آن علم ودانش واکنش منفی نشان می دهیم. که بدون تامل علم و دانش مدرن، نظام های سیاسی و حقوقی مدرن و همچنان نظام های فرهنگی جدید با حفظ اصول اساسی و با تطابق و سنخ با اعتقادات راستین جامعه و در خور عصر علم و دانش می توانند جامعه و نظام ما را به سوی عقلانی شدن سوق دهد و از همین مجرایی علم و دانش جدید و پدیده های مدرن میتوانیم از به آتش کشانیدن مکاتب، از واکنش های تند روانه علیه نظام های سیاسی معاصر و از همه بهتر که جلو فقر و بیچارگی را نیز در جامعه بگیریم که بدون شک و تردید با کسب علم و دانش و آنهم کسب علم با معیار های جهانی و عقلانی معاصر، می توان جامعه و مردم خویش را از فقرو هلاکت، خشونت قشری علیه قشردیگر، گروهی علیه گروهی دیگر، نجات دهیم.
ما زمانی می توانم که ازگریز از عقلانیت مدرن جلوگیری نماییم که جامعه و مردم خود را با دو محیط{ محیط طبیعی و اجتماعی} وفق دهیم، به این معنی که از دارای های محیطی، از زراعت ها و منابع زراعتی محیطی که در دل کوه ها و منابع طبعی کشور ما دارد استفاده احسن نماییم، از سوی دیگر با محیط اجتماعی خویش را نیز سازگار نماییم.
خو ب؛ محیط اجتماعی چیست؟ محیط اجتماعی به این معنی که ما در جامعه بتوانیم خویش را با نظام های حقوقی مدرن، نظام های سیاسی مدرن، نظام های اقتصادی مدرن وفق دهیم. یعنی در جوامعی که در آن قانون غلبه داشته باشد یعنی منافع و امتیازات ، حق و تکلیف و جرم جزا مبتنی با نظام های حقوقی، سیاسی، اقتصادی مدونی مدرن باشد و بر مبنای همان قوانین حکم و عمل شود، می توان به آن نظام و جامعه حاکمیت قاون را حاکم قلمداد کرد، دیگر هیچ گریز و هیچ تضاد و تقابل و نه هم هیچ واکنش های تند روانه و تحجر گری علیه انسانیت و عقلانیت صورت نخواهد گرفت. از سوی دیگر می توانیم با حاکمیت و عملی قوانین، ایجاد مسئولیت پذیری، همدیگر پذیری، علم دوستی، انسان دوستی را میتوان نهادینه داشت و برمبنای همان علم ودانش که ملت جامعه ای ما از طریق فضایی ایجاد شده با علم و دانش مدرن شایسته سلالاری پیدا خواهد شد و این مقوله ای {ضوابط بر روابط} به عمل پیاده ونهادینه خواهد شد.
بدون شک که، نظام نو تشکیل{ حکومت وحدت ملی} باید در نخست سعی و تلاش آن را نماید که به هر نحوه لازم مشروعیت حاصل نماید، به این منظور که کاستی ها و تنش های انتخاباتی را از اذهان عامه پاک نماید. چون انتخابات و طولانی شدن آن نیز مردم را کاملا از نظام گریزان ساختند که، این ناراضی خود می توانند در بعضی از موضوعات باعث گریز مردم از جامعه و هم دست شدن شان با گروه های تند که همواره با دانش و علم مدرن واکنش نشان داده اند، خواهد شد.
ثانیا؛ سعی بر آن بدارد که به هر قیمت از تضادها و تلاش های در برابر عقلانیت و علم و دانش مدرن جلوگیری نماید زیرا این عملکردهای تند روانه با دانش جدید، سیاست جدید، اقتصاد جدید به هیچ وجه به نفع مردم نبوده و نیست. این گواهی را وضع از خود بیگانگی ملت حاضر و تاریخ تار گذشته به خوبی نمایان می سازد.
هر قلمی و حرکتِ که برای پیشرفت علم و دانش با همتراز با عصر حاضر در جامعه ای افغانستان می شود یک قدم به جلو و مرحمی برای زخمهای مقابله های گذشته با رشد علم و دانش مدرن و درکل علم؛ است.
به عنوان یک جوان نو و نسل نو، خطاب من هم بطور اعم به مردم افغانستان خصوصاً علمای دین، که گاهی نیز از سوی بعضی از آنانی که نیز سعی کردند که بنام دین تیشه به ریشه دین زنند و بطور اخص برای جوانان و نسل نو این است که همیشه سعی برآن بدارند که مطالعه نمایند و علم بیاموزند که از طریق همین علم و مطالعه است که می توانیم مدرنیت و تجدد را در جامعه نهادینه بسازیم. و علمای دین نیز در منابر و تکایا سعی برآن بدارند که جوانان را به علم و کسب دانش مدرن تشویق و ترغیب نمایند و علم را خلاف با دین اسلام ندانند که نمی دانند؛ به استثناء تعدادی؛ تا حد اقل بتوانیم دیگر از جهل و خرافات و سنت های نا پسندیده که نه تنها دین را تضعیف ساخته بلکه مردم را دین گریز ساخته جلو گیری نماییم.
تخم دیگر بیابیم و بیکاریم زنو _ آنچه کاشتیم زخجلت نتوان کرد دَرو