توسعه شهرنشینی

“شار تا شهر، گریز یا گزیر؟!

 ***** این متن تخصصی و مربوط یه یکی از نظریه های شهرنشینی در ایران است ***** در بازاری که علم را برای به اصطلاح گل کردن تولید می کنند و بسیاری در اندیشه علمی هستند که امور را به هر نحوی به قبضه علمی_ عملی آنان در بیاورد نظریه «گذار از شار به شهر» را باید بررسی کرد چرا که فرا گیر شدن آن و اصولی بودن کلیتش، آن را از هیاهوی مدرسه ای باقی نظریه ها مجزا کرده است برخی از شهرسازان و نظریه پردازان « شهر را یک فرآیند خاص و انباشتی تاریخی می دانند که شکل خاص موجود خود را از طریق زنجیره ای از رویدادهای فردی،به تبع وقایع و تصادفات تاریخی و محلی و تحت نفوذ شدید فرهنگ، اقلیم و ساختار اقتصادی و اجتماعی شکل یافته است»(لینچ تئوری شکل شهر) البته این تئوری نیز مانند باقی تئوری های غیر هنجاری و عملا کاربردی برای شهر فوایدی دارد.«قدرت این ضد تئوری در توانایی آن برای بیان هویت و شخصیت خاص و پذیرش نقش اقدامات فعالانه است» نظریه گذار از شار تا شهر دکتر حبیبی را می توان در این جایگاه دسته بندی کرد چرا که وی اعتقاد دارد «هر پدیده ای ، هرگاه در اثر فرایند تاریخی خاص خود دگرگونی پذیرد، در شکل جدید و در معنای نو خود از انسجام، یکپارچگی، انتظام و اعتبار برخوردار خواهد بود. نظم جدید از دل سازمان کهن سر برون خواهد زد. قطع این فرآیند در نقطه ای و شتاب بخشیدن به فعل و انفعالات درونی پدیده برای رسیدن به شکلی تازه و دلخواه… بی گمان این شکل همانی نیست که می بایست از درون تحول تاریخی پدید می آمد » (سبد محسن حبیبی از شار تا شهر ) البته این نظر استوار بر پایه شناخت حال بر اساس گذشته و شناخت وضع مستتر( آینده) بر اساس وضع مستقر(حال) است. اما این نظریه بر خلاف گونه های فرنگی خود که نزد کسانی چون ممفورد،وارنر،هویت،راسموسن و … دیده می شود گسترش یافته تر و تا حدودی جبارانه تر است. هیچ کدام ما بر بی ریشه بودن شهرسازی در ایران و در کوته بینی مکرر طراحان و تولد شهر سازی از دل نگاهی برون زا و مبتنی بر حل مسئله شهر (که در دهه 50 به اوج خود رسید) شکی نداریم اما در مقدمات و نتایج این نظریه باید به چند سوال جواب داده شود، اول اینکه بر کدامین استدلال آینده شهر از وضع موجود قابل شناخت است؟ انقلاباتی که در زمانه رخ می دهند و فردایی متضاد با امروز می سازند هرچند به طور مطلق از امروز جدا نیستند اما به نحو حیرت انگیزی غیر قابل پبش بینی هستند. حتا در موارد ساده هم اینگونه هست مثلا کدام استاد دانسته بود بعد از شکست تیم فوتبال ایران در برخی خیابان ها جشن میگیرند؟؟ البته شناخت «دیروز» ضروریست اما تاریخ اندیشی در شهر سازی بسیار خطر ناک است اما گویی در این نظریه نسبت به تاریخ اندیشی سکوتی معنا دار شده است. دومین سوال این است که چرا طرفداران این نظریه مشکلات را در دل نظام توسعه برون زا دیده اند ؟ آیا به این دلیل که «فرآیند خاص تاریخی را مختل کرد» یا چون آینده بینی شده این نظریه را به چالش می کشد؟ برای رد این نظر می توان به نمونه های موفق اما انقلابی توسعه برون زا در جهان اشاره کرد که پاسخ اقلیمی این نظریه به این پرسش تا حدودی در تضاد با خود نظریه است چرا که طبق این نظریه تمامی شهر ها باید برای معنا دار بودن و پیشگیری از گسست فرایند ممتد خود را طی کنند. جالب اینجاست که معمولا این نظریه به شهر محوری افراطی انجامیده در این نگرش وقایع تحت قبضه شهر می بیند. بر این اساس طبیعی است که این نظریه در شهر فرنگ دانشگاه و در پشت حصار ایمن آن تدریس شود و در شعار دهی متخصصان دیده شود و به بوته آزمایش و عملی شدن نیاید. نکته پایانی توجه به مفهوم تعریف نشده توسعه درون زا و برون زا است، توسعه در معنای امروزی آن ذاتا امری مدرن است همانظور که خود علم شهرسازی هم از دل مدرنیته متولد شده است نمی توان به توسعه آن رنگ میهنی و غیر میهنی زد . امروز بسیاری از طراحان موفق حتا در مناطقی که شرایط خاصی حاکم است غیر بومی هستند اما به مدد درک بالا و گریز از مبهم گویی طرح های موفقی اجرا میکنند اما معتقدان به این نظریه طرح های توسعه چند دهه پیش ایران را به دلیل مشاوران و پیمانکاران خارجی آن طرحی برون زا می دانند و عجب اینکه خود آگاهند که طرح های بومیان گاها بسیار نا متناسب تر بوده است…. مقدمه ای بر شهر ، شهرنشینی و معضلات زندگی شهری انسان موجود یا به عبارت دیگر پدیده ای است چند بعدی Multidimentional Phenomen و یکی از مهمترین وجوه ،او بعد اجتماعی بودن اوست . حضور در اجتماعات مختلف و رفع نیازهای مشترک جسمانی و روانی از طریق زندگی جمعی ، خصلت اجتماعی منجر به تکامل انسان است

. آ نچه انسان را از سایر جانوران جمع زی جدامی سازد ، قوه ی تفکر او و کنش هدفمند ِانسانی است . آنچه نتیجه ی تفکر در راه بهسازی زندگی اجتماعی و عمل هدفمند اوست و باعث تکامل زندگی جمعی او شده است .بررسی سیر تکاملی زندگی اجتماعی انسان ،مسیری از کوچ نشینی تا حضور در شهر را نشان می دهد . اولین اجتماعات انسانی ، اجتماعات کوچ نشین و همیشه در حال حرکت بوده است این اجتماعات با اکتشاف کشاورزی یا به عبارت بهتر با به وجود آمدن زمینه های معیشت متکی بر کشاورزی و استفاده از دامهای اهلی به طور توام منجر به یکجا نشینی و ایجاد روستا به عنوان اولین اجتماعات و کانونها ی پیشرفته بشری شد . گسترش زندگی اجتماعی و گسترش و تغییر نیازهای بشری همراه با انباشت سرمایه و روی آوردن انسان به زندگی تجملاتی همچنین رشد فرهنگ و تمدن ،منجر به گسترش هر چه بیشتر روستاها و سرانجام پدید آمدن شهرها شد . دو عامل تجارت و امنیت سرآغاز ایجاد شهرها بود . بازار و دژ هسته های اولیه ی پدید آورنده ی شهرهای بزرگ گردید و سرانجام با به وقوع پیوستن انقلاب صنعتی در غرب و تمرکز عامل صنعت در شهرها ( یا گردآمدن جماعات به دور کانونهای صنعتی ) گسترش شهرها و تغییر در سیمای شهرها پدیدار گشت .اکنون عامل اصلی تعریف شهر یعنی معیشت منحصر به صنعت و خدمات آن را از روستا مجزا می ساخت . با گسترش شهرها ، معضلات و مشکلات شهری نیز گسترش یافت و به موازات کارکردهای مثبت شهرنشینی صور منفی زندگی جمعی و اجتماعات بزرگ و شهرنشینی چهره نشان داد و عامل پدیدآمدن نهادهای نو و یا تکامل نهادهای قبلی در کنترل وحل معضلات شهری شد . امروزشهرنه با گستردگی جغرافیایی ، نه با انبوهی جمعیت ، نه با تراکم زیستی ، نه با معیشت منحصربه صنعت وخدمات ، نه با کارکردهای مثبتش و نه با معضلات منحصر به فردش ، بلکه با همه ی اینها تعریف می شود . شهردرقاموس بشری مفهومی است چون خود انسان چند بعدی Multidimentional Phenomen سیر تکامل شهر در غرب یقینا” وابسته به تغییرات اقتصادی و انقلاب صنعتی است ، در شرق اما پدیدار شدن شهرها متفاوت از سیر غربی آن است . شاید مهمترین عوامل ایجاد و سپس گسترش شهرها پیش از عامل خود انگیخته امنیت و سپس تمرکز تجارت ( دژ و بازار )، تمرکز نهادهای قدرت سیاسی و اقتصادی یا دولتهای حاکم در شهر مرکزی و نهادهای وابسته به آن ( حافظان و انتقال دهندگان قدرت دولت مرکزی در دورو نزدیک سرزمینهای تابعه ) در این سرزمینها بوده است . تمرکز قوای وابسته به دولت مرکزی درمراکزو بخشهای استراتژیک برای حفظ قدرت حاکمان مرکز نشین خود عاملی برای تبدیل مراکز ژئواستراتژیک برای حفظ قدرت ،به شهرها بوده است . از آنجا که در بسیاری از سرزمینهای شرقی دسترسی به منابع قدرت سیاسی عاملی برای کسب قدرت اقتصادی بوده است ،شهر مرکزی ( آنچه پایتخت نامیده می شود ) همواره رشدی افزون بر دیگر مکانها نشان می دهد و عامل تمرکزناموزون جمعیت در مرکز را در سابقه ی تاریخی اکثر این سرزمینها می توان دید . تمرکز و رشد مرکز ( و گاهی مراکز ) به ایجاد نیروی کششی وافر و موثری تبدیل شده که سبب ایجاد شهر مرکزی به عنوان نقطه ی اصلی تمرکز ملی شده است .از سوی دیگر تمرکز سرمایه های ملی در خزانه ی مرکزی و تقسیم دلبخواه آن فارغ از هرگونه پاسخگویی به نهادهای رسمی ومردمی از سوی حاکمان سیاسی ( آنچه از نظر سیاسی می توان آن را حکومت سلطانی نامید ) و کسب درآمدهای بیشتر در شهر مرکزی ( شاید زندگی راحت تر وکسب درامد بی زحمت تر ) خود عاملی برای رشد شهرهای مرکزی ( قطب ها ) گردیده است . در ایران آنچه سبب ایجاد و رشد شهر ( شایرها ) از آغاز تا زمان ساسانیان و پس از انقراض ساسانیان شده است را باید کاملا” در دو مسیر متفاوت مورد بررسی قرار داد. بسیاری از مولفه ها ی تغییررا می توان یافت که چه از نظر ابعاد و کیفیات و چه از نظر سو جهت و کمیات در مسیر جدیدی قرار گرفته اند. تخریب بسیاری از زیرساختهای کشاورزی و تشویق زندگی قبیله نشینی و جنگجویی ( دوره ای که در آن زمان تاحدود زیادی سپری شده محسوب می شد ) سبب قرار گرفتن مسیر تکاملی اجتماعات انسانی در جهت جدیدی متفاوت از مسیر قبلی شده است . در هر حال چه در شکل تکاملی غربی و چه در شکل شرقی ؛ اکنون شهرنشینی پدیده و گرایش غالب درمسکن گزینی انسان امروز است و به این سبب حل معضلات و مشکلات حاصل از زندگی شهری نیزاز اهمیت بسزا و خاصی در جهان امروز برخوردار است؛ مسائلی که نیازمند مشارکت و تلاش همگانی در رفع آنهاست و به همین سبب نیز هر روز نهادهایی نو از دل جوامع شهرنشین برای حل معضلات زندگی شهرنشینی سربر می آورند . نهادگرایی و توجه به ایجاد و تقویت نهادها در جوامع مختلف وابسته به درجات رشد و تکامل ارکان مختلف زندگی و فرهنگ و تمدن اجتماعی است . شاید این تصویر کلی را بتوان ارائه داد که نهادها از دل نیازهای مشترک اعضای یک جامعه ایجاد می شوند تا جوامع را به سوی اهداف هدایت کنند در واقع نهادها کانالهای خاص تسهیل کننده ی حرکت افراد در راههای مجاز اجتماعی هستند که فرهنگ بر چگونگی ایجاد و عملکرد آنها اشراف دارد . نهادهای زندگی شهری نیز مستثنی از این قاعده نیستند . آنها برای دستیابی به هدفی خاص در جهت بهبودبخشی زندگی شهری یا برطرف کردن معضلات زندگی شهری بسته به اهمیت موضوع برای شهروندان پدید می آیند و میزان کارکرد آنها بسته به فرهنگ افراد حاضر در جامعه ی شهری و میزان مشارکت آنها دارد . نهادهای سیاسی و احزاب نهادهای دینی نهادهای اقتصادی و سندیکاهای صنفی قانون و نهادهای وابسته همه و همه حاصل یافتن عوامل کارکردی در جهت قاعده مند کردن و کاستن از مشکلات احتمالی زندگی جمعی در جوامع دارای حجم بالا می باشد . بخش اصلی این نهادها با توجه به علل وجودی دولت و نهادهای رسمی – حکومتی ،از سوی دولتها پدیدمی آیند و به طور رسمی به امور می پردازند . با گسترده تر شدن شهرها و اجتماعات انسانی و با عدم امکان دخالت دولتها در پاره ای از امور یا ناکارآمدی نهادهای دولتی در بسیاری از مسائل ،در دهه های پایانی قرن بیستم توجه به نهادهای مردمی و فارغ از قوانین و مقررات و بوروکراسی های دولتی فزونی گرفت و سازمانهایی را پدید آورد که با بهره گیری از مشارکتهای مردمی با هدف حل معضلات خاص جوامع بشری رفته رفته کارکرد خود در حل این مشکلات را به نمایش گذارد .انواع بیشماری از اهداف خیرخواهانه در مسائل اجتماعیمانند کمک به بیماران ،نیازمندان ،سالمندان، کودکان ، بیماران ، گرسنگان و حتی درماندگان و مقهوران قدرتهای اقتصادی و سیاسی …شامل اهداف اینگونه سازمانها می شود. سازمانهای فوق که از مشارکت مردم و در راه حل مشکلات مردم بدون هرگونه دخالت دولتها تشکیل می شوند بوروکراسی و سازمانی خودساخته داشته و فارغ از هرگونه انگیزه ی نفع بری های مادی ،قدرت از عوامل درونی خود و نه از نهادهای بالاتر و برتر همچون دولتها می گیرند، سازمانهایی هستند که در عمل سازمانهای غیردولتی خوانده می شوند . نهادهای اجتماعی « سازمانهای غیردولتی » هریک با هدف قرار دادن بخشی از مشکلات اجتماعی می توانند به تصحیح و بهینه سازی ساختارهای اجتماعی کمک وافری برسانند. این سازمانها نهادهایی موثر در جامعه ای شهری ملی و جامعه ی مدنی جهانی هستند . درواقع اتحاد این سازمانها در گستره ی فرامرزهای ملی و در قالب سازماندهی بزرگتر است که به واژه ها ونهادهایی همچون جامعه ی مدنی جهانی و شهروند جهانی معنا می بخشد . به هر حال آنچه می تواند تضمین کننده ی موفقیت در بهبود وضعیت یا حل معضلات روزافزون جامعه ی شهری باشد هماهنگی و تلاش همگون همه ی نهادهای موجود در شهر اعم از دولتی و مردمی است تمامی اعضای یک جامعه باید دارای امید انگیزه و روحیه ی تلاش و همکاری برای حل مسائل زندگی شهری باشند و نهادهای اجتماعی باید بتوانند بهترین سازماندهی ممکن را برای استفاده ی حداکثر از نیروها و پتانسیل موجود در افراد جامعه را ایجاد کنند . مسا ئلی که نیازمند به تلاش برای رفع آنها در جامعه ی شهری وجود دارد را می توان در دو دسته قرار دارد : مسائل هنجاری که با توجه به پیشرفتهای جامعه ی انسانی نیاز به بهینه سازی و تکامل دارند و ناهنجاریهاییکه نیاز به مداخله ی موثر و به موقع برای بهبود ، حذف ویا تغییر دارند . شهر و شهرنشینی : آنچه در ابتدای بررسی های جامعه شناختی شهر می تواند بسیار راهگشا باشد ارائه ی تعاریف روشن از پدیده ی شهر است . تعاریف بسیاری برای شهر ارائه شده است که عمدتا” بسته به زاویه نگاه است در واقع تعریف اصلی شهر را ی توان از تلفیق تمامی این تعاریف به دست آورد . شهر از دیدگاه علوم مختلف براساس چنین مولفه هایی تعریف می شود : تعاریف جمعیت شناختی شهررابرمبنای اندازه یاحجم جمعیت ومیزان تراکم زیستی تعریف می کنند .از این نظر کشورهای مختلف معیارهای گوناگونی را به کار می برند با گذشت زمان نیز معمولا” معیار اندازه جمعیت افزایش می یابد . در ایران تاچندی قبل ملاک و حدّ ِجمعیتی برای روستا و شهر 5000 نفر بود این حد در در امریکا 2500 در یونان 10000 نفر و در مصر 11000 نفر است . ازسوی دیگر تعداد جمعیت به عرصه ی سکونتی بر اساس کیلومتر مربع یا هکتار ( تراکم زیستی ) نیز می تواند درمحدوده ی خاصی برای شهرتعریف شده باشد . تعاریف نهادی شهر را مکانی می دانند که جامعه ای دارای نهادهای خاص را در بر می گیرد . تعاریف فرهنگی به رسیدن به سطح خاصی ازفرهنگ ووجود وجوه فرهنگی خاص تکیه می کنند . تعاریف رفتاری ( دیدگاههای روانشناسی اجتماعی ) شیوه های رفتاری خاص و معیّنی را ویژه ی شهرنشینان می دانند ( مثلا” شیوه ی کنش متقابل اجتماعی غیرعاطفی ) و وجود رفتارهای خاص متمایز در شهر نسبت به سکونتگاههای دیگر بشری مانند ده یا قبیله یکی از زمینه هایی که می تواند در تعریف شهر راهگشا باشد تعریف شهر بر مبنای مقایسه ِ آن با ده یا روستاست ( ده نشینی یا روستانشینی به عنوان مرحله ی پیشینی در سکناگزینی انسان ) از این نقطه نظر می توان به اختلافات جغرافیایی و بخشها و مکانهای موجود در شهر نسبت به روستا ، تراکم زیستی جمعیت و حجم و اندازه ی آن از نظر جامعه شناسی پیچیدگی مناسبات و روابط اجتماعی و پدیده هایی چون گمنامی و افزایش بیگانگی و تحت تاثیر بیشتر ساختهای اجتماعی بودن از نظر معماری تفاوتهای ریخت شناسی و کالبدی و … را موردتوجه قرارداد . از مهمترین ویژگیهای زندگی شهری معیشت و اشتغال است شهر جایی است که در آن معیشت اکثر مردم از راهی جز کشاورزی یعنی از طریق صنعت و خدمات تامین می گردد . یکی از معیارهای جامعه شناختی در تفاوت میان شهر و روستا پدیده ی گمنامی است پدیده ای که خود درعین موردتوجه شهرنشینان بودن می تواند از عوامل اصلی افزونی مسائل و ناهنجاریهای اجتماعی همچون جرم و جنایت ، اعتیاد ، طلاق و … در شهرها نسبت به روستاها باشد . شهر می تواند به مکانی اطلاق گردد که در آن افراد و ساکنین آن یکدیگر را به راحتی نشناسند و روابط خویشاوندی در آن کمتر نمود یابد . البته گمنامی خود تا حدودی تحت تاثیر معیار اندازه است . به طور کلی می توان از پدیده ی شهر نشینی و شهر به شرح زیر تعریف به عمل آورد : 1- شهر و شهر نشینی به عنوان تسلط امر متراکم در همه ی سازمانها ، موسسات و واحدهای مسکونی و افزایش جمعیت مکانهای ویژه 2- کانون اصلی عرصه ی خدمات به جمعیت متراکم در شهر و منطقه ی نفوذ آن . 3- شهر به عنوان تمرکز فعالیت های غیرکشاورزی در سکونتگاههای انسانی . 4- شهر به عنوان تسلط شیوه ی خاص زندگی و بیانگر سیر مدنیت و تمدن جوامع انسانی . شهر به عنوان مکان استقرار انبوهی از انسانها محدودیت ها و اجبارهای خاصی برای شهرنشینان ایجادمی کند حضور در اجتماع بزرگی همچون شهر ایجاب می کند تا هر فرد کنترل بیشتری بر رفتارهای خود اعمال کند تا بتواند در شبکه ی پیچیده ی روابط و تعاملات زندگی شهری حضور یابد و تاثیرات منفی بر آن بر جای نگذارد . بنابراین عمده ترین زاویه های تعریف شهر را می توان در دید گاههای جمعیت شناختی ، ساختاری یا اقتصادی و سرانجام رفتاری یافت . “

 

درباره asif

اینرا هم چک کنید

بیشتر از 30 زن در شهر کابل مهارت های رهبری را فرا گرفتند

مجله فانوس در ادامه ی برنامه های آموزشی خود برای جوانان، این بار به منظور …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *