ارسالی: نیلوفر لنگر
هیزم افروخته جنگ افغانستان، عموماً افراد بیسواد بودهاند. معمولاً جنایت در جاهایی بیشتر شده که در آن سطح علمی و فرهنگی مردم پایینتر بوده است. هیزم افروخته جنگ افغانستان، عموماً افراد بیسواد بودهاند. معمولاً جنایت در جاهایی بیشتر شده که در آن سطح علمی و فرهنگی مردم پایینتر بوده است. از احساسات پاک مردمی استفاده شده که آنها توانایی تشخیص خوب و بد را نداشته و با پیامهای وارداتی و فریبنده؛ سلاح به دست، اولتر از همه مکاتب و مساجد خویش را به آتش کشیدهاند.
به باور بسیاری، نسل بیسواد و یا کمسواد در چندین دههٔ جنگ، ابزاری برای تداوم تمامیتخواهان، زورمندان محلی و استخبارات منطقه شده اند.
همین حالا هم وقتی نگاه میکنیم، هیزم همهٔ تنشهای سیاسی و جنگهای داخلی کشور، قربانیان بیسواد و کمسواد محکوم به مرگیِاند که پیام آوران وحشت و دهشت میباشند. در صفوف جنگی طالبان، قوماندانهای مسلح مخالف دولت و ابزارهای سیاسیون کشوری، همه جوانهای از این دست مورد استفادهاند که توانایی تفکیک خوب و بد را ندارند، یکی به خاطر بهشت، دیگری بخاطر رسیدن به قدرت و سومی به خاطر زبان، قوم و مذهب مورد استفاده ابزاری قرار میگیرند. البته اینجا افاده از بی سواد و کم سواد به معنی بی علم آمده است.
مردم انتظار این راداشتند که در جریان نزدیک به سیزده سال، وزارتهای معارف و تحصیلاتعالی کشور به سطحی کارکنند که باشندگان قریهها و ولسوالیها، خوبی و بدی جنگ را درک کنند. این میتوانست مردم را قانع بسازد که برای رسیدن به دیدگاههای مردمی خویش، نیاز به یک دورهٔ کامل آرامش و صلح است. این دیدگاه باعث میگردید تا مردم از همکاری با مخالفین مسلح دست کشیده و سربازگیری طالبان محدود میشد.
انکشاف نامتوازن و کیفیت پایین ارائهٔ خدمات، از مشکلات اصلی وزارتهای معارف و تحصیلاتعالی افغانستان در سیزده سال گذشته میباشد. این دو باعث شده که کیفیت ارائهٔ خدمات مسلکی در ادارههای دولتی و غیر دولتی به شدت کاهش یابد و زمینه فساد گسترده و بیعدالتیهای اجتماعی را در پی داشته باشد.
اکثریت پروژههای انکشافی معارف در سطح بزرگشهرها و ولسوالیهای نزدیک به مرکز تطبیق شده است. مردم ولسوالیهای دور دست و یا ولسوالیهای ناامن، از نعمت این انکشافها بیبهره بودهاند. مکاتب این لسوالیها هنوز تعمیر ندارند، نه کتابی و نه کتابچهای دارند و نه معلم چیز فهم. عده ی معلمان این مناطق را کسانی تشکیل میدهند که حتی از نعمت خواندن و نوشتن محرومند.
در حالی که در هر ولایت برای ریاست معارف، چندین مشاور با معاش بلند استخدام شده ولی موثریت خاص آن معلوم نیست ندارند. بعضا فساد گستردهٔ باعث شده که از اجرای پروژههای بزرگ جلوگیری شود.
از کیفیت حتی در شهرها هم خبری نیست؛ معلمان بر اساس روابط به پستهای معلمی رسیده و جوانان تحصیل کرده با دانش لازم و تواناییهای نوین دنبال میرزایی در یک شرکت تجاری میگردند. امتحانهای رتب معاش وزارت نیز که داد و فریاد جامعهیمدنی و رسانهها را بلند کرده، اصلاحاتی را نتوانسته ایجاد کند.
شاگردان بیچاره مجبور اند به خاطر موفقیت در امتحان کانکور به کورسهای خصوصی مراجعه وبا پرداخت پول زیاد به آموزش بپردازد؛ در این میان، بیبضاعتها قربانیان این بیعدالتی ها می شوند.
مکاتب خصوصی هم جایی برای گرفتن پول شده و به جای توجه به کیفیت روی کمیت فشار آورده و نتایج نامیمون آن را در سالهای اخیر بارها و بارها شاهد بودهایم. کیفیت پایین درسی، نتیجه سیستم غلط انتخاب استادان و رابطههای شخصی بوده است.
انتظار ما از حکومت جدید این است که با در نظر گرفتن اهمیت معارف کشور، با گزینش کدر رهبری متخصص، صادق و مدیر، دین ملی خویش را در قبال مردم ادا نمایند. از برخورد گزینشی و سلیقهای خودداری نموده و آیندهٔ فرزندان این کشور را قربانی زد و بندهای سیاسی نکنند، اگر به راستی دنبال اصلاحات هستند، باید از همین نقطه آن را شروع نمایند.
این انتظار جدی وجود دارد که معارف از فساد گسترده نجات داده شود و زمینه های رشد متوازن در این عرصه مهم حیاتی فراهم گردد. به کیفیت معارف توجه تمام عیار صورت گیرد و معارف از ورطه خطر آفرین جذب افراد اتفاقی، واسطه دار، غیر مسوولِ واجب الاحترام، غیر مسلکی و… نجات داده شود. اگر در مرحله اول و در گام نخست به گزینش کادرها در این عرصه توجه و دقت مبذول شود، نیاز نخواهد بود که هزینه های هنگفت دیگری برای دوباره کادر سازی منسوبین این بخش به خرج رَوَد.