بررسی علل فرار دختران از خانه

ارسالی نعمت

بررسى فرار دختران از خانه

گل زیبا در باتلاق نمى روید

عاطفه آزاد

دخترک فقط ?? سال داشت نه بیشتر. جثه نحیف و کوچکش را مانتوى تیره، گشاد و بلندى پوشانده بود. روسرى مشکى به سر کرده بود و از بقیه هم سن و سال هایش کوچک تر به نظر مى رسید. در حالى که دستبند به دست داشت و افسر پلیس در کنارش او را همراهى مى کرد، مقابل میز قاضى ایستاد. قاضى گفت: اگر الان آزادت کنم دیگر از خانه فرار نمى کنى؟ دخترک جواب داد: قول نمى دهم.
دختر نحیف همین دیروز در حالى توسط پلیس بازداشت شد که به همراه پسر جوانى بود. پدر و مادرش فرار او را از خانه خبر داده بودند.
افسر پلیس از تاسف سر تکان داد و گفت: ما به سن اینها بودیم، جرات نمى کردیم با بزرگتر این طور صحبت کنیم و…
قاضى گفت: تو به ارتباط نامشروع با پسرى متهم هستى. تو با او صحبت کرده بودى و پسر غریبه هم نامحرم است و نباید با او صحبت مى کردى. مجازات اتهام ارتباط نامشروع هم شلاق است.
دخترک سرش را پایین انداخت و با لحنى که به نظر مى رسید هنوز در حال تامل است، جواب داد: قول نمى دهم با او فرار نکنم. دوستش دارم و مى خواهیم با هم ازدواج کنیم.
قاضى گفت: تو ?? ساله اى و باید براى ازدواج از پدرت اجازه بگیرى و دلیلى براى فرار ندارى. دخترک حاضر نبود مرد رویاهایش را رها کند اما بین انتخاب مجازات شلاق و بازگشت به خانه مرتب دور باطل مى زد.
•••
دو دختر روى نیمکت یکى از راهروهاى شلوغ دادگاه اطفال نشسته بودند. هر دو دستبند به دست منتظر بودند تا قاضى آنها را صدا کند. یکى از آنها شال کوتاهى به سر داشت که موهایش از پشت آن بیرون بود. شلوارش به زیرزانو مى رسید و ادامه آن را جوراب بلند و ساق بلند کفش اش جبران مى کرد. دختر دیگر هم ظاهرى معمولى داشت و نقابى از رنگ ها چهره واقعى شان را پنهان کرده بود.
دو دختر نزد قاضى رفتند و قاضى از آنها پرسید: چرا از کانون (کانون اصلاح و تربیت) فرار کردید؟ شما قبلاً براى فرار از خانه به اینجا آمده بودید و حالا هم از کانون فرار کردید، چرا؟ یکى از دختران گفت: مریض بودیم، فقط رفتیم قرض بخریم که تصمیم گرفتیم گردش کنیم و بعد به کانون برگردیم. پرونده دو دختر ?? و ??ساله پر بود از ناکامى هاى کودکانه؛ ناکامى هایى که خودشان تقصیرى نداشتند اما حالا مقصر بودند. براى کار دیگرى که ناکامى ها به زندگى شان تحمیل کرده بود.
یکى فرزند طلاق بود و با پدرى زندگى مى کرد که حالا ازدواج کرده بود و دختر ناگزیر فرزند یک نامادرى شده بود. دیگرى هم پس از آنکه پدرش را از دست داده و مادرش هم به دلیل جوانى و نیاز به سرپناه شاید هم سایه اى بالاى سر ازدواج کرده بود. دختر نزد مادربزرگ ماند اما او کجا و مادربزرگى کجا که قدمتش به دو نسل پیش بازمى گردد. دو دختر بعد از آنکه به خاطر فرار از خانه به کانون منتقل شدند، از آنجا هم گریختند و پلیس بعد از مشکوک شدن به ظاهرشان آن دو را در حالى بازداشت کرد که با پسرى در حال گفت وگو بودند.
یکى از سختگیرى هاى پدر و نامهربانى هاى نامادرى خانه را ترک گفته بود و دیگرى هم از بى توجهى هاى زنى که به دو نسل پیش تعلق داشت.
•خاستگاه اجتماعى عاملى براى فرار دختران
اغلب دخترانى که از خانه گریزان شده اند به نوعى با نارسایى و کمبودهایى در داخل خانواده روبه رو بوده اند چنانچه دکتر ناصر قاسم زاد متخصص علوم رفتارى مهم ترین عامل در فرار دختران از منزل را در خاستگاه اجتماعى و طبقه فرهنگى آنها مى داند.
او مى گوید: «در این گونه موارد با طبقه اى سروکار داریم که با فقر فرهنگى روبه رو هستند و روابط عاطفى ناپایدار بین والدین و فرزندان، آن عوارض را به همراه مى آورد. با اضافه شدن مشکلات اقتصادى به این مسائل زمینه اى مهیا مى شود تا این گروه از افراد دچار تضاد و دوگانگى در برخورد با واقعیت هاى محیطى اطراف خود شوند.
این نوجوانان با توجه به سن وسال شان آرزوها و خواسته ها و نیازهایى دارند که در آن سنین براى این قشر داراى جذابیت هاى زیادى است. این احساس تضاد او را وادار مى کند که از طریق راه هاى صحیح به خواسته هایش برسد اما مى بیند که راه درستى هم براى رسیدن به آرزوها پیش پایش نیست بنابراین در نهایت زمینه هاى قوى رسیدن به خواست ها بر نوجوان غلبه مى کند تا او از راه هاى دیگر به نیازهایش جواب دهد.»
این روانشناس به گروه هایى در جامعه اشاره مى کند که مى توانند جوانان و نوجوانانى را که در این نوع تضادها گرفتار شده اند، جذب کرده و از آنها سوءاستفاده کنند. از یک سو آمادگى محیطى براى جذب این افراد وجود دارد و از سوى دیگر همیشه گروه هایى مشوق این افرادند.
•فرار در سنین پایین
قاسم زاد معتقد است پدیده فرار دختران در سنین پایین و اوایل نوجوانى از حدود سن ،?? ??سالگى شروع مى شود و زمانى است که دختران به بلوغ عاطفى رسیده اند اما بلوغ اجتماعى در آنها شکل نگرفته.
این موضوع زمانى بغرنج تر مى شود که منصور یاورزاده که تا پارسال یکى از قضات دادگاه کیفرى استان بود و به پرونده هاى قتل بسیار زیادى رسیدگى کرده و پیش از آن هم در دادگاه هاى مختلف پرونده هاى متفاوتى را بررسى کرده است، از سن پایین فرار دختران از خانه مى گوید که ?? درصد آنها در نهایت به فحشا کشیده مى شوند. فرار پسران از خانه البته آنقدرها به چشم نمى آید چون پسران معمولاً پس از چند روز دوباره به خانه بازمى گردند اما دخترى که از خانه فرار کرده معمولاً دیگر جاى بازگشت ندارد.
•••
در چشمان معصوم دختر ??ساله برق جوانى نیست، انگار نه انگار که باید به فکر آینده اى روشن براى خود باشد. از اول راهنمایى یعنى همان زمانى که پدرش را از دست داده ترک تحصیل کرده بود و در خانه برادرش زندگى مى کرد. اخلاق برادرش بعد از ازدواج آنقدر تغییر کرد که دیگر از کتک هاى او درامان نبود. قاضى پرسید: آدرس خانه تان را بده تا به برادرت خبر بدهیم، بیاید ببردت. جواب دخترک فقط سکوت بود و سکوت…
قاضى گفت: مگه مى خواهى به کانون بفرستم ات.
معصومه شب پیش وقتى با برادر و زن برادرش دعوا کرد از خانه خارج شد. آنقدر مى ترسید که به حسینیه محل پناه برد اما جا براى شب ماندن نبود و وقتى مسئولان حسینیه متوجه حضور شبانه او در حسینیه شدند به پلیس اطلاع دادند. دخترک که گویى سراسیمه از خانه گریخته بود بلوز و دامن بلند مشکى به تن داشت و روسرى مشکى به سر.
بعد از ازدواج برادرش خانواده سه نفره آنها در یک اتاق دوازده مترى زندگى را ادامه دادند و معصومه که مى دانست از کودکى محکوم شده تا اینگونه زندگى کند انجام کارهاى خانه را ناخواسته پذیرفته بود اما با آمدن کودک به خانه اوضاع بدتر هم شد.
چشمان معصوم او آنقدر منصف بود که وقتى بداخلاقى هاى برادرش را به خاطر مى آورد، فشار کار و مشکلات مالى را از نظر دور نمى کرد.
پس از بازداشت توسط پلیس، با دو دختر که از کانون فرار کرده بودند در یک خودرو نشسته بود و رفتارهاى آنها برایش تحمل ناپذیر مى نمود. حالا او در دوراهى انتخابى سخت نگاهى به پشت سر مى انداخت و نگاهى به پیش رو. اگر باز مى گشت برادرى بدخلق انتظارش را مى کشید و اگر جلو مى رفت نمى دانست چه مى شود.
زندگى هیچ وقت برایش خوبى نخواسته بود اما قصد نداشت بیش از این قربانى باشد…
•نوجوانان معلول خانواده متشنج
قطعاً بیش از یک یا دو عامل در فرار دختران از منزل نقش دارد. یاورزاده از نقش بالاى عوامل اقتصادى و سطح دانش و سواد مى گوید. به گفته او سطح تحصیلى این دختران دوران به پایان نرسیده دبیرستان و یا مرحله راهنمایى در سنین پایین است. این دختران به مرحله اى از علم و دانش نرسیده اند که بتوانند بین خود، خانواده و دوستانشان تفاهم برقرار کنند.
آنها در سنین کم و با تحصیلات کم در حالى که مردود شده اند آینده اى را در مقابل نمى بینند. این دختران محیط هاى آموزشى تربیتى و خانوادگى سالمى نداشته و اکثر در خانواده هایى متشنج زندگى مى کنند که یا پدر و مادر از هم جدا شده اند و یا پدر شغل ثابتى ندارد.
•ردپاى پررنگ مسائل اقتصادى درفرار از خانه
مرد کارگر مى دانست چطور دخترش لباس هاى گران خریدارى مى کند، مى دانست کفش گران او از چه راهى خریدارى شده و مى دانست که باید خرج خانواده پنج نفرى اش را از راه کارگرى درآورد. دختر جوان از خانه فرار کرده بود و حالا بعد از بازداشت، پدرش به دادسرا آمده بود تا شاید راهى براى رهایى دختر بیابد. دخترى که اعمالش مولود فقر خانواده بود و به راحتى جرات نمى کرد مانع او شود. اگر مانع مى شد آن وقت باید تمام آن نیازهاى گران قیمت را پاسخ مى داد، آن هم با دست خالى… یاورزاده مى گوید: تعادل مالى و امکانات در تربیت فرزندان نقش مهمى دارد و افراد را از بسیارى از مسائل بازمى دارد. در خانواده هاى فقیر، اقتدار پدر در مقابل فرزندان کم مى شود و این فقر تبعات منفى زیادى را به دنبال مى آورد.
سایر عوامل مانند عوامل فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى و مهاجرت از شهرى به شهر دیگر هم در این مورد بى تاثیر نیست. مهاجرت افرادى با فرهنگ خاص به شهرى مانند تهران ممکن است آنهایى را که نمى توانند خود را با این شلوغى و زرق و برق تطبیق دهند از مسیر راست منحرف کند.
به اعتقاد یاورزاده دختران فرارى اکثراً مسکن مناسبى ندارند و براى رهایى از این شرایط فکر مى کنند خارج از خانه خبرهاى دیگرى است و این مسئله مى تواند یک شهر را تبدیل به بهشتى براى مردان پولدار و هوسران کند.
درصد بالایى از دختران فرارى به فحشا کشیده مى شوند و به گفته یاورزاده آنها بعد از دستگیرى و بازگشت به خانه دوباره فرار مى کنند چون نمى توانند به شرایط قبلى زندگى بازگردند.
تعدادى از دختران فرارى هم جذب باندهاى خلافکار دیگر مى شوند که یاورزاده در این مورد مى گوید: تعدادى از این دختران به سرعت جذب باندهاى سرقت، سرقت مسلحانه و باندهاى قاچاق مواد مخدر مى شوند و البته برخى از آنها هم خود قربانى قاچاق به کشورهاى دیگر مى شوند.
ارزش ها روز به روز تضعیف شده، جایگاه والاى یک زن شکسته مى شود و این عمق یک فاجعه است.
•باورهاى غلط نسبت به زن
دکتر قاسم زاد بر این اعتقاد است که فرار از خانه در شرایطى به وجود مى آید که الگوهاى سالم تربیتى در خانواده وجود ندارد. خانواده از هم گسسته و ناسالم است و والدین نقش هاى صحیح تربیتى و حمایتى خود را اعمال نمى کنند.
هنوز هم در دنیاى صنعتى امروزى و البته در کشورى چون ایران با حکومتى اسلامى، رگه هاى سنتى به چشم مى خورد که بعضاً سعى در منزوى کردن زنان دارد و سخت گیرى هایى که بیش از فراهم آوردن کانون گرم خانوادگى، زنان را به انفعال مى کشد. قاسم زاد در این مورد مى گوید: «باورهاى غلط فرهنگى و سنتى در خانواده ها نسبت به مقوله زن وجود دارد. این سخت گیرى هاى بى مورد، در کنار فقدان توجه به نیازهاى عاطفى، هویتى و اجتماعى دختران و وجود مشکلات اقتصادى زمینه ساز فرار دختران از خانه مى شود. در این خانواده ها بین پدر و مادر و دختر رابطه عاطفى عمیقى وجود ندارد یا جایگاه پدر مشخص نیست و یا سخت گیرى ها و بى منطقى هاى پدر خانواده مادر را آنقدر منفعل کرده که به راحتى پذیراى این سخت گیرى ها است.»
او معتقد است اینگونه دختران مى توانند معلول خانواده هایى باشند که دچار مشکلات اخلاقى هستند و از هم پاشیده اند. فرزندان طلاق یا بچه هایى که بین والدین آنها طلاق روانى اتفاق افتاده هم در این دسته اند.
فرار از منزل زمانى اتفاق مى افتد که دختر نوجوان به بلوغ عاطفى رسیده اما بلوغ اجتماعى او شکل نگرفته است. قاسم زاد مى گوید: «در خانواده هاى ازهم پاشیده، خانواده متوجه بلوغ عاطفى فرزند نمى شود و او به جاى آن که در روابط اجتماعى خود تصمیمى عقلانى بگیرد، از روى احساس تصمیم مى گیرد. زیرا او در این سن باید به نوعى دیگر مورد توجه قرار گیرد، پس دختر مى ماند و خواست ها و نیازهایش. در این هنگام است که پاى گروه هاى دیگرى به زندگى او باز مى شود و از دختران به عنوان طعمه استفاده مى کنند.
ایجاد ارتباط نوجوانى که دچار فقر فرهنگى و اقتصادى است، دختر نوجوان را تحت تاثیر قرار داده و احتمال فرار را افزایش مى دهد.»
•آمارهاى معنادار
آمار موجود از فرار دختران از منزل تنها آمار دستگیرى هاى پلیس و پذیرش هاى دفتر آسیب هاى اجتماعى سازمان بهزیستى است و آمار واقعى از این مسئله وجود ندارد. دکتر غلامرضا رضایى فر معاون دفتر آسیب هاى اجتماعى سازمان بهزیستى در این مورد مى گوید: «در سال گذشته هزار و ??? دختر فرارى را پذیرش داشتیم که از این مجموع استان تهران با ??? نفر در رتبه اول، خراسان رضوى با ??? نفر در رتبه دوم، خوزستان با ??? نفر در رتبه سوم و فارس و اصفهان به ترتیب با ?? و ?? نفر در رتبه هاى چهارم و پنجم قرار دارند.»
او از آمار هزار و ??? نفرى فرار دختران از منزل طى پارسال مى گوید علاوه بر آنکه این آمار در سال ?? بالغ بر دوهزار و ??? نفر بود.
آمار دخترانى که سال گذشته و سال هاى پیش از آن به سازمان بهزیستى منتقل شده اند، آمار معنادارى است که در ظاهر تنها حاکى از کاهش دستگیرى و یا شناسایى دختران فرارى است. این موضوع زنگ خطرى است که شاید ما را متوجه باندهایى مى کند که در جذب این دختران حالا دیگر فعال تر و قوى تر شده اند. همه اینها فقط احتمال است اما احتمالاتى قوى، زیرا به قطع هنگامى که علل و عوامل فرار هنوز هم در جامعه وجود دارد، نمى توان توقع داشت که این پدیده کاهش پیدا کند.
دکتر رضایى فر در این مورد مى گوید: «در این سال ها رشد خانه هاى سلامت را داشته ایم و به نظر مى رسد با توجه به رشد آمار این مراکز، مى بایستى آمار دختران فرارى هم بالا مى رفت اما با توجه به کاهش این آمار دو احتمال پیش رو قرار مى گیرد. یکى آنکه هر چه مى گذرد، شکل آسیب ها پیچیده تر مى شود و دیگرى کمتر شدن قابلیت دسترسى به دختران است.»
او ادامه مى دهد: «در گذشته وقتى دخترى از منزل فرار مى کرد، نمى دانست چه کار کند و یا اینکه بیرون چه خبر است اما حالا دخترها با توجه به روابط و اطلاعاتى که کسب کرده اند، مى دانند کجا بروند تا در خیابان نمانند. از سوى دیگر این احتمال هم مطرح مى شود که باند ها و سیستم هاى جذب دختران فعال شده اند تا جایى که دسترسى ما و پلیس به این دختران کمتر شده است. این باند ها تا جایى پیش رفته اند که در پارک ها و ترمینال ها دختران را شناسایى کرده و جذب مى کنند.»
او با اشاره به دخترانى که در سازمان بهزیستى باز پرورى مى شوند، مى گوید: «دخترانى که در جریان بازپرورى و پس از آن خود را معرفى نمى کنند، احساس مى کنند که دیگر راه بازگشتى به خانواده ندارند و یا خانواده حاضر به پذیرش آنها نیستند. این دختران پس از شناسایى معاینه شده و بعد غربالگرى مى شوند. طى دوره بازپرورى هم سعى مى کنیم حس اعتماد دخترانى را که دیگر حتى به خانواده شان هم اعتماد ندارند، برانگیزیم.»
رضایى فر معتقد است که دختر از محیطى فرار مى کند که برایش غیر قابل تحمل است و سعى مى کند به محیطى برود که آرام تر باشد. اما فرار او علل و عوامل درونى و برونى دارد. چنانچه اختلاف هاى شخصیتى، بیمارى هاى روحى و روانى و اختلالات خلقى مى تواند رفتار هایى به همراه داشته باشد که از سوى دیگران کژ رفتارى تلقى شود. بسیارى از این اختلالات درونى هم به مرور ایجاد مى شود. اما در کنار این زمینه هاى درونى، عوامل بیرونى مانند خشونت در خانواده، اعتیاد، فقر و طلاق و جدایى والدین هم مى تواند دختران را وادار به فرار از خانه کند.»
•مسئولیت با کیست
دختران زیادى هستند که پس از فرار از خانه حتى حاضر نیستند آدرس منزلشان را براى مطلع کردن خانواده بدهند. آنها حتى نام واقعى خود را هم پنهان مى کنند و بعد از طى دوره اى در کانون اصلاح و تربیت به مراکز بهزیستى منتقل مى شوند. آنچه آمده تنها طرح مسئله اى است که اگر درصدد حل آن نباشیم، حتى اگر صورت مسئله را پاک کنیم، معضل باقى مى ماند و ریشه مى دواند. یاورزاده با اعتقاد به اینکه وقتى دخترى از منزلش فرار مى کند، تمام جامعه مسئول عواقب فرار اوست، مى گوید: «تعداد کمى از دختران از ترس مجازات اخروى دست به گناه نمى زنند. نسل من، یعنى نسل پدران و مادران امروز در مورد تربیت فرزندان و آموزش و پرورش آنها کارنامه خوب و قابل قبولى نداشته تا جایى که موجب افزایش آمار فرار دختران شده. ما حتى به فرزندانمان یاد ندادیم به روح و جسم خود و جنس مقابل احترام بگذارند و فقط هر نوع رابطه با جنس مخالف را براى آنها منع کردیم. از عشق براى بچه هاى مان نگفتیم و به آنها یاد ندادیم چطور در عشق برنده شوند. خویشتندارى تا حدى مى تواند مانع انجام گناه شود اما مسئولان وظیفه دارند نگذارند مشکلات روزمره، مردم را به وادى گناه بکشاند حتى بشارت بهشت هم نمى تواند مردم را از گناه بازدارد.»
به نظر مى رسد حل این معضل بزرگ در بین جوانان که سرنوشت نسل هاى آینده را تعیین مى کنند، با وجودى که معلول عوامل متعددى است، بیش از هر موضوع دیگرى ریشه در خانواده دارد و این خانواده است که جدا از مسائل فرهنگى در تلاطم مسائل اقتصادى هر لحظه در بلندى و پستى اقتصادى گرفتار مى آید و قطعاً مسئولان هستند که با برنامه ریزى صحیح در سیاست هاى کلان اقتصادى مى توانند بار این فشار را بر دوش خانواده ها سبک کنند تا معصومه شاید اگر برادرى مرفه تر داشته باشد مجبور نشود در اتاقى با یک خانواده زندگى کند و تحقیر شود و کتک بخورد به جرم آنکه پدر و مادرى ندارد و شاید هنوز در دوراهى انتخاب بین کانون اصلاح و تربیت و خانه برادرش مى رود و مى آید.

درباره nemat

اینرا هم چک کنید

عوامل اساسی بهبودبهره وری

نقش‌ مديريت‌ در دو زمينة‌ زير است‌: ـ نحوة‌ سازماندهي‌ و اجراي‌ آن‌؛ ـ كارگران‌ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *