ارسالی: مدینه «لغت نامه شیطان» بنگاه یا شرکت مدرن سرمایه داری امروزی را این طور تعریف می کند: «مؤسسه ای که هدف آن تحصیل منافع شخصی است بدون اینکه مسئولیت شخصی در قبال آن داشته باشد.» روش فساد و کلاهبرداری سرمایه داری در عصر ما درهمه نقاط دنیا، یکسان و از یک فرهنگ ویژه سرچشمه گرفته است. امروز اگر مدیریت جهانی شده به همان ترتیب نیز فساد وکثافتکاری های مالی فرهنگ مشابهی را به وجود آورده است. اخیراً روزنامه وال استریت ژورنال (۲۸ژوئن) نشریه اصلی اقتصادی و مالی آمریکا حقوق و درآمد سالیانه عده ای از مدیران شرکت های بزرگ را منتشر کرد که به خاطر فساد و کلاهبرداری چندماه گذشته از آنها بازجویی شده است. مطابق این گزارش، حقوق سالیانه مدیرعامل شرکت ورشکست شده «انرون» بیش از ۶۷میلیون دالر و وام دریافتی شخصی او از این کمپانی عظیم گاز و انرژی درسال گذشته بالغ بر ۷۰میلیون دالر بوده است. حقوق سالیانه مدیرعامل سابق همین شرکت ۴۰میلیون دالر بوده که قسمتی از آن به صورت سهام پرداخت گردیده است. حقوق و درآمد سالیانه رئیس شرکت آسیب دیده دیگری به نام «ورلدکام» مجموعاً بیش از ۱۱میلیون دالر اعلام شده است و حقوق سالیانه و مزایای همقطار او در شرکت ورشکست شده دیگری معروف به «تایکو» ۳۵میلیون دالر ذکر گردیده است. مقارن با انتشار این اطلاعات در مورد حقوق و مزایای سالیانه مدیران این شرکت ها، نیویورک تایمز (۲۰ ژوئن) روزنامه اصلی نخبگان آمریکا در صفحه اول خود گزارش داد که مؤسسات بزرگ حسابداری با نقشه های ویژه خود درآمد حقیقی ثروتمندان را مخفی نگه داشته و با استفاده از روش های مختلف پولداران از پرداخت مالیات های گزاف مصون می مانند. این نشریه به تفصیل از قول یکی از مشاوران مؤسسه حسابداری «ارنست و یونگ» روش های فرار از مالیات بردرآمد را بیان کرده و مدیران شرکت ها و سوداگران وال استریت را از مشتریان و استفاده کنندگان این روش های پنهانی می داند. این بی عدالتی و سوءاستفاده موقعی صورت گرفته که مطابق آمار رسمی دولت درآمد سالیانه یک خانواده متوسط آمریکائی از ۳۰هزار دالر کمتر بوده و ۲۵درصد از جمعیت آمریکا درسطح فقر زندگی می کنند. حداقل قیمت یک ساندویچ «مک دونالد» در آمریکا سه دالر و حداقل بلیت اتوبوس یا مترو در شهرهای این کشور یک دالر است. روزنامه واشنگتن پست (۱۵ژوئن) چند هفته قبل گزارش داد که بیل کلینتون رئیس جمهور سابق آمریکا بیش از ۹ میلیون دالر درسال گذشته از طریق سخنرانی حق الزحمه دریافت کرده است. نرخ سخنرانی او برای یک جلسه حدود ۲۵۰الی ۳۵۰هزار دالر بوده است که بالاتر از نرخ حق الزحمه فعالیت «ستاره های» هالیوود و ورزشکاران حرفه ای است. حقوق سالیانه رئیس جمهور آمریکا در کاخ سفید کمتر از ۴۰۰هزار دالر است. بورس وال استریت دراین چند روز اخیر یک قوس نزولی جدیدی را طی کرده و اصطلاح «دست های نامرئی بازار» که همیشه به عنوان پیک امیدواری سرمایه داری باید به نجات اقتصاد بحران زده لیبرالیسم بشتابد تا امروز معجزه خود را ظاهر نکرده است. در قرن اخیر یک رابطه مستقیم بین بحران اقتصادی و جنگ در سطح بین المللی وجود داشته است و هر قدر که درجه این بحران مالی شدت یافته طنین و گفتمان جنگجوئی و دخالت نظامی پرصداتر شده است. سیستم های اقتصادی و سیاسی و نظامی هرچند که پرقدرت باشند بدون تکیه به یک فلسفه و اندیشه اجتماعی نمی توانند مشروعیت خود را پایدار کنند، هرچند که چنین نظریات دراصل تحریف شده باشند. طرفداران مکتب لیبرالیسم که از عصر امپراتوری انگلیس تا امپراتوری امروزی آمریکا از نظام اقتصاد حاکم بر جهان حمایت و دفاع کرده اند، همیشه آدام اسمیت متفکر قرن هیجدهم اسکاتلندی را به عنوان یک پیامبر خود شناخته و رساله «ثروت ملل» او را که به سال ۱۷۷۶ میلادی منتشر شد کتاب مقدس اقتصادی خود اعلام کرده اند. مدلولات و خردگرائی مالی و اقتصادی سازمان های ملی و بین المللی امروز غرب و سیاست های حاصله از آن نیز اصولاً برآثار اقتصادی این دانشمند که در دوران منورالفکری اروپا زندگی می کرد نهاده شده است. برنامه ریزان اقتصادی غرب از آرای آدام اسمیت به عنوان یک حکم و فتوا استفاده می کنند، فتوائی که هیچ وقت معنی اصلی آن به درستی در گفتمان دولتمردان و در محتویات رسانه ها تبیین نگردید و تفسیر و بیان آن در چارچوب مقتضیات زمان حتی از چشم بسیاری از دانشجویان و معلمان اقتصادی امروز پنهان نگاه داشته شده است. حقیقت اینست که اگر آدام اسمیت زنده بود نه تنها از سیستم اقتصادی جهانی امروز متنفر و منزجر می شد بلکه به احتمال قوی علیه آسیب ها و بی عدالتی هایی که به نام او امروز صورت می گیرد در دادگاه ها اقامه دعوا می کرد. پس از دو قرن که از ترویج افکار دانشمندان و متفکران غرب در سرزمین های اسلامی گذشته است، ما امروز به یک نگرش انتقادی از ادبیات اجتماعی و انسانی غرب احتیاج داریم. قریب به اتفاق تحصیلکرده های داخلی و خارجی ما متون اصلی ادبیات اجتماعی غرب را به طور مستقل مطالعه نکرده اند و آنچه آموخته اند روایاتی است ناقص و تحریف شده که به میل خود غربی ها به جامعه به اصطلاح روشنفکری مشرق زمین انتقال یافته است. همه از افلاطون، ماکیاولی، دکارت، لاک، هیوم، روسو و امثال آنها سخن می گویند ولی عده بسیار معدودی از متون اصلی آثار این دانشمندان و متفکران آگاهی دارند چه برسد به اینکه اصل اینگونه ادبیات را به صورت انتقادی و در چارچوب یک الگوی تحلیلی جدا از خود غرب بررسی و مطالعه کنند. نتیجه آن سرگیجه، بحث های کهنه و تکرار مکررات است. از دیدگاه نئولیبرالیست ها یا لیبرالیست های جدید و معاصر، ما در عصری زندگی می کنیم که لغو هرگونه مقررات و موانع در کاربرد اقتصادی و انسانی و فردی که جهانی شدن بازارها را تسهیل کند، درد کنونی مردم را حل خواهد کرد. درچارچوب این الگوی اقتصادی عدم دخالت دولت درامور شرکت ها و مؤسسات خصوصی رقابت مطلوب نظر را به وجود خواهد آورد و این خود به اختراعات و پیشرفت های جدید در رشته های مختلف مانند پزشکی و تکنولوژی اطلاعات منتهی می شود. همان طوری که نخست وزیر اسبق بریتانیا، مارگارت تاچر، دو دهه قبل اظهار داشت در مسیر اینگونه جریان اقتصادی و روابط انسانی ایدئولوژی و طریقه دیگری وجود ندارد. تجددگرائی لیبرالیسم به عنوان نئولیبرالیسم در دهه دوم قرن بیستم توسط اقتصاددانانی مانند «فردریک هایک» از مکتب معروف به شیکاگو سرچشمه گرفت و سیاستگذاری آن عملاً در دهه آخر «جنگ سرد» در ریاست جمهوری رونالد ریگان در آمریکا و درصدارت مارگارت تاچر در بریتانیا شروع گردید. پدیده به اصطلاح جهانی سازی امروزی که مدت هاست سرزبان افتاده یکی از میوه های نظام جهانی نئولیبرالیسم است. نئولیبرالیست ها در تجددگرائی خود بر آرای متداول آدام اسمیت تکیه کرده و سعی می کنند نظام سرمایه داری را از ضعف و بحران لیبرالیسم کلاسیک نجات دهند ومدلولات سلطه گرائی جهانی کنونی را به صورت یک اندیشه و الگو به دیگران تحمیل کنند. طبق نظریه آدام اسمیت افراد همیشه به دنبال علاقه های شخصی خود هستند و زمانی که این علاقه ها و انگیزه های شخصی در محیط یک بازار آزاد به کار افتد نتیجه آن در جمع منافع عامه را به وجود خواهد آورد و بدین ترتیب، افراد جامعه از این منافع سودمند می شوند و در آخر نیز سهمی نصیب طبقه فقیر و محروم خواهد شد. لیبرالیست ها و نئولیبرالیست ها بدین ترتیب خود را به آدام اسمیت چسبانیده وادعا می کنند که هیچ پیش شرط اخلاقی نباید مانع این جریان «آزاد» بازارها و تولید و توزیع شود زیرا د رانتهای این جریان چنین مسیری اخلاق ویژه و مطلوب خود را به وجود خواهد آورد. به عبارت دیگر، طبق نظر نئولیبرالیست ها اقتصاد بدون اخلاق، اقتصاد مطلوب و نیک است. بی بندوباری از مشخصات این آزادی است. یک مطالعه دقیق و بررسی کامل از کلیات آثار آدام اسمیت نشان می دهد که او به هیچ وجه آنگونه آزادی نامحدود و بی بندوباری اخلاقی را که طرفداران سرمایه داری مدعی هستند تجویز نکرده بود. آدام اسمیت در حقیقت استاد کرسی «فلسفه اخلاق» در دانشگاه گلاسکو در اسکاتلند بود و قبل از آنکه رساله «ثروت ملل» را بنویسد کتاب معروفی به نام «تئوری عواطف اخلاقی (وجدانی)» را به سال ۱۷۵۹ میلادی تألیف کرد.او دراین کتاب از خودپرستی و منافع خودی و شخصی صحبت می کند ولی اصرار دارد که این خیالات خودپرستی «من» باید روابط شخص را با«دیگران» درنظر بگیرد زیرا در طبیعت و در مراحل الهی ارزش های بالاتری خارج از ارزش های فردی و شخصی وجود دارد و ترکیب و آمیزش منافع شخصی با منافع عمومی یک امر ضروری است. سؤالی که می توان کرد اینست که چرا طرفداران کاپیتالیسم یا سرمایه داری جدید بررساله «ثروت ملل» آدام اسمیت تکیه می کنند و از کتاب «تئوری عواطف اخلاقی» او گریزانند. این جواب را باید در اصطلاح «دست های نامرئی بازار» او و در تحریف و سوء استفاده طرفداران سرمایه داری امروزی در کنترل قیمت ها، در مستحکم کردن نظام حاکم بر جهان، در جریان فرارسرمایه و کار و در هزینه های نظامی جهت محافظت منافع شرکت های غول آسای امروزی جستجو کرد. دنیای قرن هیجدهم که آدام اسمیت در آن زندگی کرد یک جهان سرمایه داری بسیار ابتدائی و محدودی بیش نبود. او فکر می کرد که منافع شخصی تجار در سطح ملی به منافع ملی تبدیل خواهد شد و این منافع ملی است که از تجاوز و دست اندازی خارجیان جلوگیری خواهد کرد. شاید او هیچ گاه فکر نکرد که روزی منافع مؤسسات و شرکت های فرامرزی و جهانی، انرژی اصلی ماشین اقتصاد روز را تعیین خواهد کرد و منافع فردی در انتها منافع مؤسسات بزرگ مالی و اقتصادی جهانی و رؤسا ومدیران آنان خواهد شد. تحریف آثار آدام اسمیت با تفسیر نویسندگان آلمانی در قرن نوزدهم میلادی شروع شد. این عده ادعا کردند که افکار متفکر اسکاتلندی پس از سفری که او درسال ۱۷۶۶ میلادی به فرانسه کرد بیشتر متمایل به مادیات شد و این مرز کتاب اولیه او «تئوری عواطف اخلاقی» و رساله بعدی او «ثروت ملل» را نشان می دهد. امروز بیش از دو قرن که از آثار آدام اسمیت می گذرد نه تنها دکترین منافع شخصی و بازارهای بی قید و شرط نتوانسته است منافع و رفاه عامه را تعیین کرده و قشرهای جامعه را به نوعی ازمساوات وعدالت بکشاند بلکه منشور «تجارت آزاد»، آزادی قدرتمندان و ثروتمندان در عرصه بی عدالتی نظام های ملی و جهانی ماست. به طور مسلم این بازار آزاد نیست که عدالت را در جامعه ایجاد کرده و روابط و عواطف انسانی را بهبود خواهد بخشید بلکه این اصول معنوی و تکالیف متعال است که می تواند از بیدادگری ها و تبهکاری های بشری جلوگیری کند.
نویسنده: حمید مولانا