ارسالی: امین
چکیده
خانواده به عنوان اصلى ترين نهاد اجتماعى و زيربناى جوامع و منشأ فرهنگ ها و تمدن ها در تاريخ بشر بوده است. پرداختن به اين بناى مقدس و بنيادين و حمايت و هدايت آن به جايگاه واقعى و متعالى اش، همواره سبب اصلاح خانواده بزرگ انسانى و غفلت از آن، موجب دورشدن بشر از حيات حقيقى و سقوط به ورطه هلاكت و ضلالت بوده است بعد از انقلاب صنعتى غرب و به طور عمده بعد از انقلاب كبير فرانسه، ظهور جريان هاى فمينيسم و متعاقب آن تصويب كنوانسيون رفع تبعيض بر ضد زنان و قوانينى از اين دست، ضربه اساسى و مهلكى بر پيكره خانواده در غرب وارد شده(1)
و عوارضى همچون ابتلاى جوانان به بيمارى هايى پرشمار از جمله ايدز، اعتياد، افزايش آمار طلاق و ظهور فرزندان بى هويت در اثر رواج بى بندوبارى جنسی و متعاقب آن ارتكاب جرائم و مفاسد اجتماعى- اخلاقى از سوى چنين افرادى، جامعه را دچار تشنج و بحران ساخته و چون نيك بنگريم ريشه و اساس همه اين نابهنجارى هاى اجتماعى، به خانواده و آسيب پذير شدن اين نهاد اجتماعى مهم بر مى گردد. که البته عوامل بی شماری درفروپاشی آن دخیل بوده است که ما به طورمختصردرباره آن اشاره خواهیم داشت.
مقدمه
همان طوركه گفتيم خانواده واحد بنيادين جامعه وكانون اصلى رشد و تعالى انسان است و تربيت و عواطف اجتماعى به عنوان مهم ترين ويژگى نظام انسانى، از خانواده نشأت مى گيرد و توجه به نقش محورى زن به عنوان محور عاطفه و تربيت و نقش محورى مرد در امر تربيت و تأمين معيشت و اداره زندگى امرى ضرورى است. در شرايط كنونى همه دلسوزان جوامع مختلف در تلاش اند كه راهكارهاى اساسى سالم سازى خانواده ها و حفظ و استحكام بنيان آنها را دريابند و با ارائه آن به جامعه خود اوضاع بحرانى موجود را تا حدى كنترل كرده و از تشنج در آن و به دنبال آن بحران در جامعه بكاهند كه در اين راستا بازگشت به فرهنگ اصيل اسلام درجامعه ما ضرورى است؛ آئينى كه بيشترين عنايت را به تكريم، تنزيه و تعالى خانواده دارد و اين نهاد مقدس را كانون تربيت و مهد مودت و رحمت مى شمرد.چنانچه خداوند درقرآن کریم می فرماید :
« مردان و زنان بى همسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود، آنان را بى نياز مى سازد. خداوند گشايش دهنده و آگاه است.»(2) اگر در مفهوم آيه مذكور دقت كنيم، به اين نتيجه مى رسيم كه خانواده در مرحله نخست بايد پناهگاه مرد و زن در برابر ناملايمات زندگى و نيز طوفان هاى اجتماعى باشد و در مرحله بعد مأمن واقعى براى فرزندان آنها قرار گيرند. يكى از مشكلات عمده جوامع امروزى كودكان کوچه وبازار است كه در اثر بى مسئوليتى والدين، به اين وضع دچار شده اند. اگر زن و شوهر مى توانستند مايه سكون و آرامش همديگر باشند، به دنبال آن فرزندانى در آرامش خاطر تربيت مى كردند، طلاق، بى مهرى و در نتيجه معضل كودكان بیکاروولگرد به وجود نمى آمد. درواقع نقش اساسی را درایجاد یک خانواده سالم ونیرومند؛ پدرخانواده بیشتر به عهده دارد، که باید درتربیت اعضای خانواده تلاش نماید البته یکی ازمهمترین مصادیق این کوشش کسب حلال است که عامل مؤثری درتربیت پذیری.
آیه 32 سوره نور
اعضای خانواده است وموفقیت دنیوی واخروی آنان را درپی خواهد داشت. وازطرف دیگر انبوه گرفتاران اعتیاد و معتاد در خانواده با داشتن کمترین اطلاعات از عوامل این معضل نمی توانستند پاسخگویان صدیقی برای بیان تأثیرات اعتیاد بر خانواده باشند، بویژه آنکه اکثر آنها به دلایل مختلف بر بسیاری از حقایق سرپوش می گذاشتند و به توجیه اعمال همسر یا فرزند معتاد خود می پرداختند و این دور باطلی است که معتاد و خانواده او همچنان گرفتار آنند از این رو تلاش شده تا در نوشتن این مقاله با تکیه بر ت حقیقات اجتماعی و نظریات جامعه شناسان و روانشناسان، گرفتار این دَوْر باطل نشویم؛ اگر چه اذعان داریم آنچه ارایه شده، تنها ذره ای ناچیز از مباحث پردامنه اعتیاد را پاسخگوست.اما باتمسک به قول شاعر شیرین سخن که میگوید:
آب دریا را گر نتوانی کشید = هم به قدر تشنگی باید چشید.
اعتیاد چیست؟
یکی از ساده ترین تعاریف این است که اعتیاد عبارت است از وابستگی به موادی که تکرار مصرف آنها بااندازه مشخص و در زمان معین برای معتاد ضروری مینماید و بتدریج برای حاصل نمودن اثر مورد نیاز، شخص معتاد احتیاج به افزایش مقدار مواد و تعداد دفعات استفاده از آنرا پیدا می کند. شخص بتدریج نیازمند و وابسته روانی- جسمانی به مواد و عوامل مخدر و عادتزا گردیده و به منظور برآوردن این نیاز بایستی از این مواد بطور مداوم و در فواصل مشخص استفاده کند. یا به عبارت دیگر وابستگی جسمی و روانی که انسان با هر درجه و شدت به یک ماده خارجی، بخصوص ماده مخدر یا الکل پیدا می کند؛ به طوری که قطع آن به آسانی ممکن نباشد.
معتاد کیست؟
معتاد کسی است که بنا به علل مختلف افسردگی، اضطراب، استرس، تراما، و… کاهش احساس ناخوشایند حاصل از این علل، دست به استفاده از مواد اعتیاد آور زده و بتدریج به این مواد وابستگی پیدا میکند.از منظر روانشناسیک، اعتیاد به مواد مخدر بگونهای غیر مستقیم عکس العمل و پاسخی است مخرب در مقابل کنشهای غیر قابل تحمل بیرونی و درونی از طریق اعتیاد، شخص تلاش میکند تا مشکلات درونی خود مانند اضطراب، افسردگی و محرومیتها را کاهش داده و یا تسکین بخشد.
افراد معتاد معمولاً با این مواد ارتباط ویژه پیدا نموده، از واقعیت ها و چالش ها دوری و پرهیز کرده، و مقاومت شان در برابر ناراحتی ها، ناخشنودی ها، نارضایتی ها، و تجربه احساسات نامطلوب کاهش می یابد. به مرور زمان افراد معتاد در تخیلات خود غوطه ور شده و دنیای خیالی و تصنعی را بنا می کنند که بتوانند درد و رنج زندگی را فراموش کرده و بر احساس ناامنی، تنهایی، بی کفایتی و تعارضات درونی خود تا حدی غلبه کنند. شخصی در نتیجه استعمال دارو به طور متوالی، در بدن وی حالت متناوب اکتسابی ایجاد شده، به گونه ای که استعمال مکرر آن موجب کاسته شدن تدریجی اثرات آن می شود. بنابراین پس از مدتی شخص مقادیر بیشتری از دارو را می تواند تحمل کند و در صورتی که دارو به بدن وی نرسد، اختلالات روانی و فیزیکی ودیگر محرومیت های جانکاه وغیر قابل جبران حاصل می شود.
اعتیاد وعوامل آن
اولین مورد عمده در اعتیاد، داشتن یک اختلال روانی قبلی است. مثلاً مبتلا بودن به اختلالات روانی چون انواع افسردگی، اضطراب، تجربه حوادث تراماتیک یا آسیب-زا مثلاً جنگ، تجاوز جنسی، شکنجه جسمی عاطفی ، اختلالات رفتاری و شخصیتی. بیشتر این اختلالات نیز با نوع تربیت در دوران کودکی و نوجوانی و محیطی که در آن شخص پرورش می یابد، ارتباط دارند. بهمان دلیل، با آنکه عوامل بیالوجیک مثلاً آسیب پذیری ژنتیک در بسیاری از این موارد دخیل اند، تاثیر محیط و ماحول غیرقابل انکار است، بالاخص از دیدگاه روانشناسان رفتاری، سر و کار داشتن و رفاقت با افراد معتاد مثال عمده این موارد است. جدا از اینها، عوامل اجتماعی- اقتصادی دیگر چون فقر، مهاجرت، بیکاری، تبعیض، خشونت خانوادگی، سواستفاده جسمی، عاطفی، جنسی، عدم دسترسی یا دسترسی محدود به خدمات صحی، و نداشتن معلومات لازم راجع به تاثیرات این مواد از عوامل دیگر در پیدایی و افزایش نرخ اعتیاد، سهیم اند.
اعتیاد وخانواده
اعتیاد را بلای خانمانسوز گفته اند و همه می دانند که تأثیر اعتیاد بر خانواده، خشونت، بی مهری، بی مسؤولیتی و از هم پاشیدگی است. اما از جنبه روانی و عاطفی در صورت بروز اعتیاد چه اتفاقی میان زن و شوهر می افتد؟ اگر خانواده کوچکی را در نظر بگیریم متشکل از زن و شوهر و بگوییم مرد در امتداد مشکلات شغلی یا اجتماعی و … به اعتیاد کشیده شده، در اینجا صِرْف استفاده از مواد مخدر نوعی قطع رابطه با طرف مقابل است؛ یعنی در هر خانواده ای نوع رابطه یا عشق است یا دعوا. خود دعوا کردن نوعی ایجاد رابطه است. اما در اینجا مرد این کار را نمی کند، بلکه از مواد مخدر استفاده می کند که یا خشمش را فرو بنشاند یا احتیاجش را برآورده سازد یا فشارهای وارده را تحمل کند. در واقع از همان لحظه ای که مرد از مواد مخدر استفاده می کند، قطع رابطه با همسرش اتفاق می افتد، نه آن زمانی که زن پس از کوششهای فراوان برای ترک دادن او و ناامید شدن از این کوششها به حالت قهر به خانه پدرش می رود. بنابراین اولین استفاده از مواد مخدر را باید به عنوان علامت جدی قطع رابطه در نظر گرفت و وقتی پیشرفت کرد و از یک مرحله گذشت، دیگر جفت اصلی مَرد ، مواد مخدر است؛ یعنی تمام احساساتی را که باید در کنار همسرش داشته باشد، از مواد مخدر می گیرد. بنابراین اعتیاد شدیدا به روابط زناشویی لطمه می زند.
اعتیاد به منزله بیماری یا عادت
اعتیاد یك عادت نیست بلكه یك بیماری است كه از جایگزین كردن مواد افیونی بیرونی بجای مواد طبیعی در بدن بوجود می آید . و چون خودخواسته و در شروع از روی هوی و هوس و لذت جوئی بوده است ، نه تنها خانواده و اطرافیان بلكه خود شخص مصرف كننده هم باور ندارند كه در پی استفاده مكرر جسم و روان او از تعادل طبیعی خارج گردیده است. افراد درگیر با اعتیاد معمولاَ حاضر به پذیرش این بیماری نیستند و برای پاسخ به سوالات خود دلایلی دارند كه معمولاَ یكسان است . مثلا می پرسند مگر می شود كسی با دست خودش به سراغ این بیماری رفته و به جان بخرد ؟ و یا ماده ای كه خودش نقش آرام كننده و درمان كننده داشته است چگونه سبب بیماری می گردد ؟
و یا ماده جادوئی كه خود نشئگی آور بوده چرا باید عوارض مصرف نكردن آن خماری و كسالت و بی حالی باشد ؟
ویا در صورت عدم استفاده از مواد مخدر چرا نباید شخص حالت طبیعی یك فرد معمولی را داشته باشد ؟
و سوالاتی از این دست كه اغلب توجیح است و باعث گمراهی می گردد.
به نظر می رسد كنكاش در تجربیات افرادی كه این مراحل را طی نموده اند می تواند راهگشای بسیاری .از جمله جوانان كنجكاو و خانواده های آنها در زمینه پیش گیری و مقابله با معضل اعتیاد باشد.
فردی كه به قصد تفریح و سرگرمی و لذت جوئی به دنبال مصرف مواد رفته بدون شك با جذابیتی كه مواد دارد پس از مدتی گرفتار خواهد شد و با عوارضی مثل بهم ریختگی ، عدم تعادل ، افسردگی و بهم ریختگی، خود و خانواده را دچار مشكل می كند . پس اولین انتظاری كه از وی می رود اینكه هر چه سریع تر مصرف مواد را قطع نماید كه عادی هم به نظر می آید . می پرسند چرا باید یك نفر به خاطر خوش گذرانی باعث این همه مشكلات باشد ؟
اما می دانیم با این نگرش نه تنها تاكنون راه به جائی نبرده ایم بلكه هرروز ادامه این تنش ها موجب اختلافات خانوادگی و طلاق و بیكاری و ناهنجاری های اجتماعی بوده است . لذا این تصور كه فرد مصرف كننده فقط با قطع مصرف ترك می كند همان طرح صورت مسئله اعتیاد در كنگرها است كه هر وقت عنوان شده نسبت به پاك كردن صورت مسئله اقدام كرده اند و كمتر كسی حاضر به پذیرش ابعاد مختلف این بیماری یا مثلث درمان است.
به تجربه ثابت شده افرادی كه اعتیاد داشته اند و بارها دست به ترك و یا قطع ناگهانی زده اند هیچكدام موفق نبوده و برگشت خورده اند..
پس آنچه برای فراگیری خانواده های درگیر اعتیاد بسیار ضروری است اینكه فرد معتاد باید همزمان با كاهش پله ای مواد مخدر كه همان بازپروری جسم است با فرصت دادن به غدد تولید كننده مواد افیونی بر روی روان و جهان بینی خودش هم كار كند در غیر این صورت با اولین بهم ریختگی و ناملایمات به سراغ مواد می رود چون نیاز روانی او كه اعتماد به نفس و خودباوری می باشد كه درمان نشده است .
اما نقش خانواده كه از روز اول اعتیاد درمقابل او قرار گرفته اند و جز سرزنش و تحقیر كاری انجام نداده اند نه تنها مرهمی بر زخم او نیست بلكه مشكلات روانی و روحی او را تشدید می كنند.
اعتیاد و آثار آن بر خانواده
معضل اعتیاد نه تنها در یک کشور ، بلکه در نقاط مختلف جهان ، معضلی است که اگر چه در باره رفع آن بحثها و تلاشهای مختلفی صورت می گیرد، اما همچنان بر پیچید گیهای آن افزوده شده و به عنوان یک بحران جهانی رخ می نماید. در جامعه ما نیز متأسفانه اعتیاد ، به دلایل مختلف، پدیده ای رو به رشد بوده و به عنوان خطر بزرگی بر سر راه آرمانهای صلح وامنیت که همانا کرامت و تعالی انسان می باشد ـ قد علم کرده است.
اما براستی اعتیاد چیست و معتاد چگونه انسانی است، که سالهاست انبوه خانواده ها، محققان، جامعه شناسان، روانشناسان و … را در دَوْر و چرخشی گرفتار کرده که ظاهرا بی حاصل و مکرر می نماید. همه می دانند که مواد مخدر چیست و استفاده از آن چه ضررهایی دارد. می دانند که معتاد چه کسی است و می دانند که «اعتیاد بلای خانمانسوز» است، اما …
اما بیشتر دانسته ها، بویژه در سطح عموم اطلاعاتی سطحی است و در سطح متخصصان و دست اندرکاران اطلاعات، آگاهیها و تجارب به گونه ای پیش رفته است که اینک موجب بروز اختلاف نظرهای قابل توجه در مورد نحوه برخورد با فرد معتاد شده است.
علل و انگیزه های اعتیاد:
اساسا اعتیاد می بایست علل و انگیزه های پیچیده تر از آنچه تصور می کنند، دارا باشد که تا این حد تاب تحمل در مقابل مبارزه جهانی را داشته است. به عبارت دیگر علت مقاومت پدیده اعتیاد شاید از آن رو بوده که تا کنون به همه عوامل مؤثر در ایجاد آن توجه کافی نشده است، معتادان اغلب از نظر عاطفی نابالغ، عصیانگر، بی قرار، دارای احساسات خصومت زا و عدم رشد اجتماعی، خودکم انگار و عاصی علیه خانواده هستند. آنها از طرح نقشه در باره آینده خود ناتوانند. روابط اجتماعی آنها بسیار سطحی و تصنعی بوده و به ندرت می توانند پیوندهای مستحکم عاطفی و وفاداری داشته باشند. گرچه روانشناسان وجامعه شناسان عوامل گوناگونی را برای گرایش به اعتیاد برشمرده اند که البته در تقدم و تأخر آنها بسته به اوضاع جغرافیایی، اجتماعی، سیاسی و دیدگاههای متخصصان اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما به هر حال همه آنها عوامل اجتماعی: « مانند در دسترس بودن مواد، دوستان بد یا مهاجرتهای نامناسب، «عوامل روانی:» مانند اختلالات شخصیتی، اضطراب و ترس »عوامل خانوادگی:» مانند اختلافات پدر و مادر، اعتیاد والدین، کمبود محبت «عوامل اقتصادی:» مانند فقر و بیکاری و «عوامل سیاسی:» مانند بی خانمانی در اثر جنگ یا سیاستهای استعماری دول خارجی» در توزیع مواد مخدر را به عنوان عوامل اصلی گرایش به اعتیاد می پذیرند. اگر چه هزاران پژوهش، مقاله، سخنرانی و گردهمایی با هدف برخورد مناسب با آن صورت گرفته است.
عوارض اعتیاد:
بعلت مزمن بودن اعتیاد، اثرات منفی آن گسترده، تهدید کننده و دوام دار اند. از یکسو، اعتیاد کارکرد عادی جسم را تغییر داده و اثرات منفی را با بهم ریختن وظایف نورمال مغز و قسمت های دیگر بدن بهمراه دارد. این اثرات گاه برگشت ناپذیر اند و حتا سبب تغییر در شخصیت و رفتار شخص میگردند. از سوی دیگر، عوارض منفی آن بر اقتصاد و روابط میان فردی بشدت متبارز است. در اولین قدم، اعتیاد اثر مخرب بر روابط فامیلی بجا میگذارد. شخص معتاد معمولاً بی حوصله، عصبانی و خشن بوده و بصورت روزافزونی از خشونت کار میگیرد. این سبب وارد کردن ضربات روانی جدی میان شخص و افراد خانواده، منجمله همسر، والدین، و فرزندان، میگردد. بعبارت ساده تر، شخص معتاد نه تنها سبب آزار رساندن به خود و دیگران گردیده، بلکه میتواند عامل افزایش اعتیاد در میان نزدیکان خود، بالاخص فرزندان خود، شود.
دومین حوزه ای که اعتیاد بر آن تاثیر مستقیم میگذارد، اقتصاد و وضعیت مالی فرد است. مواد مخدر حتی اگر به سهولت و ارزانی نیز قابل دسترسی باشند، برای فراهم کردن شان به یک مقدار پول نیاز است. مریضی های که بعلت استفاده از مواد و بخصوص سرنج های ناپاک عاید حال شخص میگردد نیز بار بیشتری بر دوش او و خانواده اش میگذارند. اکثر این افراد یا وظیفه خود را از دست میدهند یا اینکه کسی آنها را استخدام نمیکند. دستگیری و سابقه جرمی نیز این مشکل را پیچیده تر کرده و شخص را آرام آرام زمینگیر می کند.
شخصیت معتاد
از آنجا که رفتار و شخصیت معتادان به منظور اجرای برنامه های پیشگیری و انتخاب روشهای درمانیِ مناسب بسیار حائز اهمیت است، تا کنون بررسیها و پژوهشهای مختلفی در این مورد صورت گرفته است. عموم این بررسیها بویژه تحقیقات آقای دکتر اخوت از اولین پژوهشگران در این زمینه نشان می دهد که معتادان اغلب از نظر عاطفی نابالغ، عصیانگر، بی قرار، دارای احساسات خصومت زا و عدم رشد اجتماعی، خودکم انگار، خواستار رفع روزی نیازها و گوشه گیر، مردم گریز و عاصی علیه خانواده هستند. آنها از طرح نقشه در باره آینده خود ناتوانند. روابط اجتماعی آنها بسیار سطحی و تصنعی بوده و به ندرت می توانند پیوندهای مستحکم عاطفی و وفاداری داشته باشند.
معتاد ورفتاراعضای فامیل
اگر خانواده هایی را که اعتیاد آنقدر در آنها ریشه گرفته که اکثرشان یا معتادند یا قاچاقچی کنار بگذاریم، درخانواده ای که یکی از اعضایش برای اولین بار معتاد شده، این مسأله یک فاجعه بزرگ به شمار می آید.
در این اوضاع فرد معتاد ابتدا سعی می کند اعتیادش را مخفی کند. بعد به دلایلی وی دیگر قادربه ادامه این وضعیت نیست. خانواده وی به احتمال زیاد ابتدا نمی تواند این اوضاع را به خوبی درک کند. دعوا می کند و انتظار دارد که معتاد اراده کرده و اقدام به ترک کند. غافل از اینکه اراده برای ترک اعتیاد کافی نیست، چون کیفیت بیماری بسیار سخت و خطرناک است. بعد از این خانواده سعی می کند با بداخلاقی و برخورد شدید و سپس با انعطاف بیشتر و برخوردهای مهربانانه معتاد را تشویق به ترک کند. سپس خانواده وضع را تا حدی می پذیرد و خشمی را که کاملاً متوجه معتاد کرده، با خود تقسیم می کند؛ قبول می کند که خودش هم در اعتیاد عضو معتاد مقصر بوده است.
و یکی دیگر از مشکلات جدی خانواده ها در برخورد با عضو معتاد، روراست نبودن اوست؛ یعنی اغلب خانواده ها بویژه در ابتدای کار نمی دانند معتاد چه زمان راست می گوید وچه زمان دروغ، فرد معتاد به خاطر اعتیادش تمایل دارد انواع کلکها را بزند. او به خاطر به دست آوردن ماده مخدر دروغ می گوید و کلک می زند، چون تنها چیزی که در زندگی به او عشق، گرما و آرامش می دهد، ماده مخدر است و وفاداریش فقط نسبت به آن است، نه اطرافیانش. در مقابل، خانواده می بایست بدون اینکه از دست وی عصبانی شود و یا احساس نفرت کند، خط و مرز را نشانش دهد و بگوید تا اینجا. البته کمک کننده یا درمانگر از دست معتاد، زیاد ناامید یا عصبانی می شود، اما در همان حال باید بداند که دچار یک اشتباه درمانی شده است، زیرا این برخوردها جزء بیماری معتاد است.
تاثیرات منفی اعتیاد به مواد مخدر
اعتیاد به مواد مخدر می تواند تاثیر مخربی بر روح، روان و رفتار انسان بگذارد و زندگی فرد معتاد را نابود کند. تاثیرات منفی مصرف دراز مدت مواد مخدر می تواند عواقب جبران ناپذیری به همراه داشته باشد. به علت مصرف مواد مخدر فرد معتاد خانواده و شغلش را از دست می دهد. آسیب های جسمی یا مرگ می تواند نتیجه رفتارهای بی پروایی باشد که به وسیله مصرف مواد مخدر گریبان فرد معتاد را می گیرد.
مشکلات شخصی
اکثر معتادان به علت مصرف مواد مخدر حس مسئولیت پذیری شان را از دست می دهند، از محل کار اخراج می شوند و افت تحصیلی شدیدی را تجربه می کنند. مواد مخدر به علت تغییر رفتار و بحث و جدل سبب ایجاد اختلاف و مشکل در خانواده، روابط اجتماعی، شغلی و … می شود. برخی از معتادان با سهل انگاری شان – تنها گذاشتن آنها در خانه برای ساعت های متمادی – فرزندان شان را به خطر می اندازند.
رفتارهای خطرناک
افرادی که کنترل خویش را در مصرف مواد مخدر از دست می دهند خود را در موقعیت های خطرناک قرار می دهند. آنها خود را در معرض خطر رانندگی پس از مصرف مواد مخدر یا ارتباط جنسی با افراد متفاوت قرار می دهند. عدم مراقب معتادان از خویش سبب می شود آنها خود را در موقعیت های سرشار از خشونت گرفتار کنند. رفتارهای نادرست مانند سرقت پول و … برای تامین هزینه خرید مواد مخدر منجر به دستگیری معتادان توسط پلیس می شود.
خطرات بالقوه
برخی افراد داروهای ضد سرماخوردگی و سرفه مصرف می کنند تا از خواص خواب آور آنها لذت ببرند. به اعتقاد دانشمندان باید این افراد را نیز در زمره معتادان جای داد. با این وجود، مصرف بالای روزانه این گونه داروها منجر به سردرگمی و گیجی، ناتوانی در صحبت کردن، سرگیجه، افزایش ضربان قلب و فشار خون، کاهش هوشیاری و مرگ می شود.
مقطع جلوگیری اعتیاد درخانواده
والدینی که میخواهند فرزندان خود را از خطرات موادمخدر آگاه بسازند، میتوانند حتی از سنین پیش از رفتن به مکتب به ایشان اطلاعات لازم را بدهند. والدین لازم دارند بدانند که روش صحبت کردن و طرز استعمال جملات برای تمام سنین یکسان نمیباشد، صحبت پیرامون موادمخدر باید با در نظر داشت سن طفل بیان شود تا از یکسو طفل به موضوع آگاهی کامل حاصل کند و از سوی دیگر از اشتباهات و سوء تفاهمات دراین مسئله جلوگیری به عمل آید.تا بتوان با تعقیب چنین روش ، خانواده خود را بامدیریت سالم وهمه جانبه تهداب گذاری نماید.
سنین پیش از هفت سالگی
صحبت در مورد مواد مخدر با اطفال کمتر از هفت سال مهارت بیشتر میخواهد. همیشه باید متوجه بود وقتی زمینۀ ایجاد شد، خوبترین استفاده را از آن برده شود. به طور مثال وقتی طفل مریض شده و دوای ضد تب یا آنتیبیوتیک به او داده می شود؛ خوب ترین وقت است که برای طفل توضیح داده شودٰ، که هر دوایی به خاطر مفاد و اثرات مثبت آن ساخته شده است، اما هرگاه از همین دوا به طور نامناسب استفاده شود اثرات بدی برجا گذاشته و برای صحت مضر تمام میشود.اطفال در این سن آمادگی خوبی برای آموختن و به خاطر سپردن دارند. لذا با استفاده از این زمینه میتوانیم صحبت روی مواد مخدر را هم شروع کنیم.
گاهی میشود با الهام گرفتن از شخصیتها کارتونی مشهور، این بحث راشروع کرد. مثلاً زمانیکه در یک فلم کارتونی کسی سگرت میکشد صحبت را آغاز کنیم و در مورد اینکه سگرت و مواد مخدر انسان را مریض میسازد، گپ بزنیم. باید با بسیار ملایمت و آرامش صحبت صورت بگیرد و کلماتی که بکار میروند قابل درک برای طفل باشد. علاوتاً همیشه تاثیرات منفی مواد مخدر را بسیار واضح و روشن برای اطفال توضیح گردد. بطور مثال، به زبان بسیار ساده گفته میتوانیم که استعمال مواد مخدر میتواند باعث افسردگی، برسامات، و همچنان باعث بروز امراض جسمی شده، رفتار شخص را تغییر داده، باعث کشیدگیها و برخوردها با اعضای خانواده یا سایر مردم میشود. همچنان استفاده بیش از حد مواد مخدر میتواند باعث مرگهای ناگهانی گردد. همۀ این حقایق را باید با زبان کودکانه و ساده توضیح داذه تا برای آنها قابل درک باشد.
سنین هشت تا دوازده سالگی
اگرطفل دراین گروه سنی قرار داشته باشد، بهتر است سَرِ صحبت را با این سوال که او درمورد مواد مخدر چه میداند آغاز کرد. زمانیکه جواب او را شنیدیم فوراً شروع به قضاوت نکنیم، زیرا ممکن است این کار باعث آن شود تا کودک در صحبتهای بعدی نظر اصلی خود را مخفی کند و صِرف چیزهای را بگوید که ما دوست داریم بشنویم! اطفال در این سنین هنوز هم دوست دارند مشکلات زندگی خود را با والدینشان شریک بسازند. لذا والدین هم باید طوری برخورد کنند که راهِ این رابطه باز بماند، به این معنی که والدین گرامی باید همیشه شنوندۀ خوبی باشند تا بتوانند در آینده نیز در بارۀ مواد مخدر با فرزندان خود گفتگو کنند.درآغاز ممکن است اطفال تمایل نداشته باشند زیاد روی این موضوع صحبت کنند، ولی از آنجایی که این مسئله در اذهان باقی میماند و درموردش فکر میکنند معمولاً بار دیگر بابِ گفتگو را درین باره باز خواهند کرد.
سنین سیزده تا هفده سالگی
معمولاً اطفال در این سن دوست دارند بدانند کدام یک از رفقا یا همصنفیهایشان سگرت میکشند یا احیانا از موادمخدر استفاده میکنند. همچنان کوشش میکنند دوستانی پیدا کنند که موترسایکلدوانی یا رانندگی را بلد باشند. هرگاه والدینی که با اطفال شان مشکلی ندارند، میتوانند با آنها در مورد موادمخدر صحبت کنند. بسیاری اطفال در این سنین هم تمایل دارند احساسات خود را با والدین در میان بگذارند .از جمله مهارتهایی که لازم است به فرزندان آموزش داده شود، مهارت حل مشکل و یا خطر است. به اطفال فرصتهایی برای تصمیمگیری داده تا آنها این اعتماد به خود را پیدا کنند که توانایی تصمیمگیری دارند و از بین راههای پیشنهاد شده یکی را انتخاب کرده میتوانند. کودکی که توانایی انتخاب دارد اعتماد به نفس پیدا کرده و در آینده میآموزد کورکورانه از دیگران تقلید نکند و توانایی “نه گفتن”در برابر پیشنهادات غیرمنطقی دیگران را پیدا میکند .تقویت اعتماد به نفس در اطفال مُحرّکی است که میتواند آنان را در انجام بهترین کارها یاری دهد. تقویت اعتماد به نفس و احساس مثبت فرزندان نسبت به خودشان از ضروریات میباشد و باید با ابراز مهر و محبتهای به موقع، زمینه حرفشنوی را در کودکان به وجود آوریم.
خانواده ونقش آن درصحت روان
با بلندبردن سطح آگاهی و برنامهریزی های مفیدتر اجتماعی، خانواده میتواند بهترین محیط، امن ترین فضا، و پرثمرترین عرصه برای رشد شخصیتی فرد گردد. این نوشته نیز به همین موضوع اشاره می کند.خانواده جایگاه مهمی در رشد شخصیت افراد دارد. اغلب افراد دچار مشکلات مختلف شخصیتی و روانی که فاقد صحت روانی هستند از خانوادههای ناسالم برخاستهاند. از اینرو در تامین صحت روانی افراد خانواده جایگاهی مهمی دارد و ضروری است راهکارهای مناسب در تامین صحت روانی خانواده شناسایی و به مرحله اجرا گذارده شود. در این راستا ضروریست عواملی که مخل صحت روانی خانوادهها هستند شناسایی و روشهای مقابله با آنها توصیه گردد. روشن است عدم تامین صحت روانی خانواده ، تلاشهای فردی برای رسیدن به اهداف و پیشرفتهای فردی و اجتماعی را با مانع روبرو خواهد ساخت.
شیوه ارتباطی موجود در خانواده
شبکه ارتباطی که فرد در آن قرار دارد عامل مهمی در تامین صحت روانی فرد میباشد. از اینرو شیوههای ارتباطی نامناسب تاثیرات مضری روی فرد و سلامت او خواهند داشت. خانوادههای سرد و فاقد روابط گرم و محبت آمیز ، خانوادههای دارای روابط خصومت آمیز، شیوههای ارتباطی شدیدا وابسته معمولا ناسالم گزارش شدهاند. برقراری شیوه ارتباطی منطقی ، محترمانه و در عین حال گرم و صمیمانه مدنظر متخصصان صحت روانی خانواده است.
مهارت های زندگی اعضای خانواده
لازم است تک تک اعضای خانواده با مهارتهای لازم برای زندگی آشنا باشند. روشن است والدین در خانواده نقش مهمی در ترویج استفاده از مهارتهای سالم زندگی در خانواده دارند. پدران و مادران که فاقد مهارتهای مفید زندگی هستند با عدم تامین الگوی مناسب برای فرزندان مشکلاتی را برای آنها فراهم میکنند. به عنوان مثال کودکی که همواره دیده است والدین او در مقابل ناملایمات زندگی با پرخاشگری و منازعه برخورد میکنند با احتمال بسیار بیشتری همین روش را در مسائل مربوط به خود در خانواده و حتی در بیرون از خانواده بکار خواهد بست.
از اینرو لازم است خانوادهها با آگاهی و کسب اطلاعات لازم در زمینه شیوههای صحیح مهارتهای زندگی مثل کنترل و مدیریت استرس ، برنامه ریزی برای زندگی ، مدیریت اقتصادی خانواده ، مدیریت ارتباطات برون خانوادگی ، کنترل هیجانات ، آموزشهای مربوط به اجرای قاطعیت و جراتمندی به تامین صحت روانی افراد خانواده مبادرت ورزند.
اقتصاد خانواده
وضعیت اقتصادی خانواده با تاثیری که در فضای کلی زندگی میگذارد نقش خود را بر صحت روانی خانواده اعمال میکند. مشکلات اقتصادی اغلب موجب بوجود آمدن مشکلات دیگری برای خانواده میشوند و خانواده ناچاراً با معنویات و محرومیتهای در سبکهای زندگی و تصمیمگیری مواجه میشود که مجبور است با آنها دست و پنجه نرم کند. تحقیقات نشان میدهد که اغلب شرایط نامناسب در فضای خانواده اعم از منازعه و سایر مسائل در شرایط رکود اقتصادی خانواده که خانواده با نوعی بحران اقتصادی مواجه است افزایش مییابد.
طبقه متوسط اقتصادی از صحت روانی مناسبی بهره میبرند. در واقع مسائل اقتصادی زمینه ساز بروز مشکلات مختلف ارتباطی و روانی افراد خانواده میشوند و با کاهش توانمندیهای روانی افراد مقابله با این مشکلات را برای خانواده با مانع مواجه میسازند. درگیری فکری واقعی برای حل مشکلات مالی خانواده ، مشغله ذهنی با پیدا کردن راههای افزایش درآمد خانواده اغلب به کاهش ظرفیت تحمل افراد منجر میشوند. در این حالت فرد با کوچکترین ناملایمتی واکنشهای شدیدی ممکن است از خود نشان دهد. همچنین تلاش و تقلا برای بالا بردن در آمد خانواده و حفظ آن با تحت تاثیر قرار دادن گرمی و صمیمیت روابط خانواده کاهش مدت زمان با هم بودن اعضا نقش منفی خود را اعمال میکند.
ازدواج های مناسب
در تشکیل یک خانواده سالم که بتواند از صحت روانی خوبی بهرهمند گردد انتخاب مناسب و ازدواج موفق مرحله اولیه است. لازم است در ازدواج که اولین مرحله تشکیل خانواده به شمار میرود و پایههای اساسی تامین صحت روانی خانواده ریخته شود. در این راستا توافق شخصیتی ، اقتصادی ، فرهنگی و فکری حائز اهمیت است که توصیه میشود با یاری از بزرگان فامیل، مشاوران و متخصصان امر صورت بگیرد. ازدواجهای نامناسب که در آن همسران از عدم همخوانی شخصیتهای شان رنج میبرندویا مشکلات دیگری دارنددرطول زندگی مخل صحت روانی آنهاو فرزندان شان خواهد بود.
به همین شکل نظریهها و مکاتب دیگر حرفهای بیشتری برای گفتن درین حوزه دارند. آن چه در این جا میخوانید نیز بیشتر به روانشناسی رفتار اشاره میکند و این که نوع انتخاب دوستان و حلقاتی که با آنها در تماسایم بسیار اهمیت دارد چون ما از این دایرۀ ارتباطی تأثیر میپذیریم. از سوی دیگر، اهمیت تربیت کودکان و آگاهیدهی را متبارز میسازد. شما برای معلومات بیشتر، میتوانید به منابع و نوشتههای که در پایان همین مقاله ذکر شده اند مراجعه کنید. در سالهای اخیر استفاده روزافزون مواد مخدر، نوشابههای الکولی و ادویهجات توهمزا و نشئه آور مشکل بزرگی را سر راه بسیاری از کشورهای جهان قرار داده است. مسئلهی سوءاستفاده از مواد مخدر باعث شده که بیشتر نوجوانان و جوانان را که در حساسترین مرحلۀ زندگی خود قرار دارند در معرض خطر وابستگی و اعتیاد به این مواد قرار دهد.
پژوهشها نشان داده اند که پیشگیری از وابسته شدن به این مواد خانمانسوز به مراتب آسانتر، مفیدتر و ارزانتر از سَمزدایی و درمان افراد معتاد است. به این منظور ضروری پنداشته میشود تا کارِ مبارزه با مواد مخدر را از افرادی شروع کرد که بیشتر آسیبپذیر هستند ولی هنوز معتاد نشده اند. قابل یادآوری است که کار آموزش پیشگیری از اعتیاد و مصرف مواد مخدر یک کار گروهی بوده و نه تنها مراجع قانونی ، طبی و مکاتب در آن سهیم هستند بلکه سهمگیری فعال فرد فرد جامعه را خواهان است و لازم است تا ابتداییترین آموزش ها در این مورد را از خانه و توسط والدین شروع کرد. والدین باید خود دربارۀ پیامدهای ناگوار مواد مخدر و الکول توضیحات لازم و بدرد بخور به فرزندانشان بدهند! ممکن است سوالهای در ذهن والدین خطور کند که: آیا صحبت در این مورد خود باعث برانگیختن حس کنجکاوی اطفال نمیشود و یا صحبت کردن در مورد مواد مخدر کودکان را به طرف سؤمصرف این مواد نمیبرد؟در جواب باید گفت همانگونه که واکسینهای دوران کودکی، کودکان را در برابر امراض میکروبی مقاوم ساخته و معافیت میبخشد، صحبت والدین در مورد مواد مخدر، فرزندان شانرا از خطر وابسته شدن به این مواد مصوون نگه میدارد! والدینی که هیچگاه در مورد موادمخدر و نشئهآور اطلاعاتی به اطفال شان نمیدهند، ممکن است فرزندان شان در نوجوانی اطلاعات در این باره را از منابعی بدست بیاورند که قابلِ اعتماد نباشند. چنین نوجوانانی در اولین برخوردها با مواد مخدر، تردیدها و پُرسشهای زیادی پیدا میکنند، اما چون قبلا چنین صحبتهایی بین آنها و والدینشان صورت نگرفته است باز هم نمیتوانند به راحتی با والدین خود در این مورد صحبت کنند. از همین جهت است که بیشتر این نوجوانان را رفتارهای ناسالم و مُخرِّب تهدید کرده و احتمال زیادی دارد که در معرض خطر استعمال مواد مخدر قراربگیرند.
اظهار عشق، احترام، صمیمیت و آگاهیدهی در بارۀ رفتارهای سازنده و مُخّرب در بالابردن کیفیت روابط اجتماعی کودک و نوجوان نقش بارزی دارند والدین باید صحبت درمورد مواد مخدر با اطفال شان را جزاز گفتگوی کلی پیرامون صحت و مصوونیت قرار بدهند، تا خانواده به طور کُل از گزندِ آن مصوون بماند.
نتیجه
چنان كه بيان شده، خطرات زيادى مانند بيمارى هاى روانى، اعتياد، طلاق و. . . در كمين خانواده هاست وآن را بشدت تهديد مى كند؛ همان طور كه در غرب موجب فروپاشى خانواده ها شده است. براى رهايى از اين تهديدات، چاره اى جز پناه آوردن به دستورات سعادت بخش دين مبين اسلام درباره خانواده نيست كه نتيجه آن ازدواج هاى موفق براى جوانان و تشكيل خانواده هايى همراه با استحكام و آرامش و به دور از اختلافات و توليد نسل و تربيت فرزندان صالح و پاك خواهد بود. آثار اعتیاد بر خانواده ها بسیار زیانبار بوده و یکی از عوامل اصلی در نابسامانی و فروپاشی خانواده ها محسوب می شود. بنابراین تعداد بسیاری از خانواده ها تحت تاثیر مستقیم وغیر مستقیم پدیده شوم اعتیاد هستند و طلاق یکی از پیامد های عمده اعتیاد است که به نوبه خود می تواند دلیلی بر شیوع وگسترش اعتیاد نیز باشد. اعتیاد شوهر غالبا منجر به برهم خوردن نقش ها و وظایف خانوادگی می گردد. به گونه ای که بار مسئولیت زنان خانه دار را می افزاید و آنها را تحت فشار قرار می دهد. همسر مردان معتاد، درمورد خود، وضعیت زندگی و آینده خانواده خود در رنج و عذاب هستند. همینطور اعتیاد زنان نیز تاثیر منفی بسیاری بر خانواده خواهد گذاشت. زن معتاد نسبت به اعضای خانواده خود احساس مسئولیت نمی کند و همیشه نیازهای خود را برخواسته های آنها مقدم می دارد. ارتباط عاطفی او با اعضای خانواده بسیار سطحی و زودگذر است و در آلام آنها همدردی نمی نمایند، هیچ یک از وظایف و نقش های خود را انجام نمی دهد. چنین رویه ای در نهایت منجر به درخواست طلاق از سوی مرد می شود. تحقیقات نشان می دهد تاثیر اعتیاد مادر در فروپاشی خانواده و قربانی شدن کودکان حتی از اعتیاد پدر بیشتر است. زیرا اعتیاد مادر به عنوان رکن اصلی خانواده، نظم و انضباط خانواده برهم می خورد و در صورت زندانی شدن زن معتاد، معمولا همسر وی ازدواج مجدد می نماید واصولا زندگی خانوادگی نابسامان می گردد. همچنین مادر معتاد در دوران بارداری، فرزندش را معتاد و ناقص می کند و با دست خود، از داشتن فرزند سالم محروم می شود و فرزندانی معتاد و بیمار تحویل جامعه می دهد. یافته های تحقیقاتی حاکی از آن است که به احتمال زیاد، نوزاد زنان معتاد از نظر فیزیکی غیرعادی بوده و دچار محرومیت می باشند. والدین معتاد ضمن ارایه الگوی رفتاری نادرست و غلط به فرزندان، کنترل و نظارت کافی بر رفتار اعضای خانواده را نیز از دست می دهند. در این شرایط فرزندان از آزادی بیشتری برخوردار بوده و در مقابل رفتارهای مختلف خود پاسخگو نیستند. در اغلب موارد پسران و اخیرا دختران شب ها را با گروه دوستان خود سپری می کنند و بدون اجازه و رضایت والدین به هر شهری که بخواهند مسافرت می کنند و هر گروهی را برای دوستی خود برمی گزینند و از هر راهی که بخواهند درآمد کسب کرده و هرطور بخواهند خرج می کنند. از این رو زمینه انحراف فرزندان دارای والدین معتاد به مراتب بیشتر است. در این خانواده ها معمولا فرزندان ترک تحصیل نموده ویا دچار افت تحصیلی می شوند. فرزندان خانواده های پدر معتاد با معضلات ذیل مواجهند: ارزشهای اجتماعی را به درستی پذیرا نمی شوند، باهمسالان عادی خود، سازگاری ندارند، به نظافت و لباس پوشیدن خود توجه کافی ندارند، معمولا ترک تحصیل با افت تحصیلی دارند، اوقات خود را بیهوده هدر می دهند و معمولا جذب همسالان بزهکار می شوند. عمده ترین آسیب خانوادگی اعتیاد به مواد مخدر بر روابط عاطفی، جسمی و روانی زن و شوهر در خانواده می باشد. اعتیاد شوهر به انزوا و دوری از همسر و عدم تعلق عاطفی، جرو بحث و درگیری و نزاع بین زن و شوهر منتهی می شود.