ارسالی: جاوید سادات
وقتي درباره امنيت كودك فكر ميكنيم بايد بر آنچه درون او و خانوادهاش ميگذرد توجه كنيم؛ چرا كه حالت دروني او بشدت از روابطش با والدين، خواهر و برادر و ديگران تاثير ميپذيرد. اصولا بعضي از اركان اساسي و مهم امنيت كودك در سالهاي اوليه رشد پايهريزي ميشود.
اگر اين پايهها درست بنا نشوند ، به احتمال زياد كودك در سالهاي رشد با مشكلات گوناگوني مواجه ميشود و احساس امنيت كودك در سالهاي رشد و شكلگيري شخصيت كم و زياد ميشود ، بنابراين اگر شالودهاي محكم و استوار بنا شود، رشد عاطفي حال و آينده و امنيت دروني فرد براساس آن شكل ميگيرد. زمانيكه كودك از همدلي اعضاي خانواده برخوردار نباشد و به نيازهاي پرورشي او رسيدگي نشود ، احساس ناامني ميكند. اما پاسخ دادن به نيازهاي كودك و راه همدلي با او چگونه است؟
حتي كودكي كه ظاهرا شخصيت مستقلي دارد و دانشآموز موفقي است و دوستان زيادي دارد ، اگر نتواند به پدر و مادرش تكيه كند در اعماق وجودش احساس ناامني خواهد كرد ، اما كودك بظاهر وابستهاي كه نيمهشب با نگراني به اتاق خواب والدينش ميرود يا در نبود آنها مرتب سراغشان را ميگيرد ، اگر بداند در مواقع نياز ميتواند به آنها تكيه كند ، از درون احساس امنيت خواهد كرد. چنين كودكي نيازهاي خود را براحتي ابراز ميكند؛ زيرا ميداند والدينش به او پاسخ خواهند داد. يكي از اولين نيازهاي طفل وجود شرايط خانوادگي آرام و آسوده است تا او بتواند به اشخاص، اشيا، صحنههاو كلا اطراف خود توجه كند.
اگر كودك از روابط گرم و رسيدگي لازم برخوردار باشد نهتنها در تنشها، سختيها و گرفتاريها از آن مدد ميگيرد، بلكه پيوسته از درون احساس امنيت ميكند و احساس امنيت ناشي از اين امر است كه كودكان اين روابط را دروني ميكنند.
كودك بايد در 3 يا 4 ماهگي بتواند بيآنكه كنترل خود را از دست دهد بر چيزهايي كه ميبيند ، ميشنود يا لمس ميكند، تمركز داشته باشد. اگر طفل قدرت تمركز و در عالم خود آرامش داشته باشد ، ميتوان گفت كه اولين سنگ بناي امنيت رواني او گذاشته شده است. كودكي كه تمركز خود را بسرعت از دست ميدهد ، زود عصبي ميشود و بدخلق ميگردد.
وقتي بزرگتر ميشود ، اگر كفشش اذيتش كند يا نقاشياي كه برايش ميكشيد مطابق ميل وي نباشد ، سروصدا راه مياندازد. اگر كودك از روابط گرم و رسيدگي لازم برخوردار باشد نهتنها در تنشها، سختيها و گرفتاريها از آن مدد ميگيرد، بلكه پيوسته از درون احساس امنيت ميكند و احساس امنيت ناشي از اين امر است كه كودكان اين روابط را دروني ميكنند.
كودكاني كه نميتوانند با ديگران ارتباط برقرار كنند و به آنها اعتماد داشته باشند ، در اعماق وجود خود احساس ناامني ميكنند. بنابراين ارتباط يكي از اركان اصلي امنيت كودك است. همچنين اگر روابط ، پيوسته يا عميق نباشد بازهم در ايجاد حس ناامني او موثر است. اصولا كودكان بين 6 تا 18 ماهگي از طريق لبخند زدن، اخم كردن، غان و غون كردن و گريستن كمكم ارتباط غيركلامي را ياد ميگيرند.
هنگامي كه كودك درمييابد ميتواند بر اطرافيان تاثير بگذارد ، جزء مهمي از امنيت دروني را به دست آورده است. كودكان در 18 ماهگي علائم غيركلامي يا به عبارتي، حالات چهره ديگران را بخوبي درك ميكنند. كودك متوجه حالت دروني والدينش ميشود و مطابق با وضعيت آنها رفتار ميكند. بيترديد شناخت و استفاده از نشانههاي غيركلامي و كلمات براي حل مشكلات سهمي بسزا در تامين امنيت دروني دارد. وقتي كودكي دست پدرش را ميگيرد و او را به طرف قفسه اسباببازي ميبرد و با حركات دست و صورت به او ميفهماند كه او را بلند كند تا اسباببازياش را بردارد، در واقع سعي ميكند مشكلش را حل كند. برعكس، كودكي كه با گريه رفتاري تحكمآميز در پيش ميگيرد و چيزي ميخواهد كه پدرش هم خوب متوجه نميشود ، در نهايت پدر را عصبي ميكند و خود نيز خشمگين و آزرده ميشود و بيآنكه پاداشي تشويق كننده دريافت كند ، كنار ميكشد.
روشن است كه چنين تواني نقش زيادي در امنيت دروني كودك دارد. توان تعامل با ديگران براي رسيدن به خواستهها به كودك اعتماد ميدهد تا در دنيايي پيچيده فعاليت كند، در حاليكه ناتواني در انجام اين كار ناامني فوقالعادهاي در او ايجاد ميكند.
4 اصل زيربنايي در امنيت كودكان
با هم بودن اعضاي خانواده : اولين اصل در ايجاد امنيت اين است كه اعضاي خانواده اوقاتي را كنار هم بگذرانند. به عبارت ديگر امنيت ما در درجه اول از همنشيني با افرادي حاصل ميشود كه بتوانيم در ارتباطي صميمانه به آنها اعتماد و از زندگي با آنها احساس كنيم كه در دنيايي امن و قابل اطمينان مورد حمايتشان هستيم. روابط خانوادگي براي اطفال، كودكان پيشدبستاني و دبستاني اهميتي ويژه دارد.
ابراز احساسات : در گام بعدي والدين بايد به فرزند خود كمك كنند تا احساسات، نگرانيها و خواستههاي خود را ابراز كنند و به اين منظور بايد به او فرصت دهند ، با او همدلي و از او حمايت كنند.
دلگرمي و اطمينان دادن سريع و شتابزده، به كودك فرصت لازم را براي بيان همه احساساتش نميدهد. والدين و مربيان بايد شنونده خوبي براي كودك باشند ، با او همدلي و يارياش كنند تا نگراني ها و خواستههاي درونياش را بازگو كند.
دلگرمي و اطمينان دادن به كودك : گام سوم در ايجاد امنيت عاطفي كودك دلگرم كردن اوست. كودكان ميخواهند بدانند شما در مقام مادر و پدر براي محافظت از آنها چه ميكنيد. يعني لازم است اقداماتي را كه در منزل براي حفاظت و امنيت آنها انجام ميدهيد ، توضيح دهيد ، البته بيان مطالب بايد متناسب با درك عقلي كودك باشد.
كمك به ديگران : و سرانجام اينكه كودكان نيز مانند بزرگسالان از ياري رساندن به افراد نيازمند و كمك كردن به ديگران احساس رضايت و امنيت ميكنند. وقتي كودكان به طور مستقيم وارد عمل ميشوند و نقش مثبت و سازنده خود را در كمك به مشكلات ديگران مشاهده ميكنند ، اعتماد به نفس و نيروي بيشتري كسب ميكنند.