ارسالی: فرشته
اول – پيدايش احزاب سياسي
درباره علل وجهات تشکيل احزاب اتفاق نظرنيست گروهي معتقد اند که اختلاف اساسي ميان اشخاص متعصب وپاي بند سنن وآداب گذشته که باعلاقه وايمان مفرط به شعايرقديم مينگرند . ازيک طرف افراديکه بااشتياق به استقبال هرچه تازه وجديد دست مي شتابند. ازطرف ديگرعلل اصلي تشکيل احزاب سياسي است. برخي تشکيل حزب را ناشي ازفطرت جنگجوي بشرميدانند که بصورت تشکيل دسته هاي سياسي وگروه هاي انتخاباتي تجلي ميکند.
آنچه مسلم است اينکه تشکيل احزاب را نميتوان معلول علت واحدي دانست. تناقصي ومعارضه واختلاف ميان مقاصد واغراض برخي افراد جامعه وجود داردکه تعين تکليف قطعي وانتخاب يکي ازآنها به عهده تودهاي انبوه وعظيم افرادي است که ميان آن دوقطب اند.
براي اينکه توجه مردم را به يکي ازاين دوقطب جلب کرد بايد به تبليغات روآورد که راه طبيعي آن تشکيلات حزبي است.
حزب غريزه افراد جنگجو را تحريک ميکند وممکن است جوانان را به راه حل هاي جديد وانقلابي بکشاند . ولي درهرحال بدون حزب نميتوان به آراء ونظريات مورد قبول عامه وراه حل هاي که به لحاظ سياسي رضايت بخش باشد دست يافت . زيرا يک انسان بيش ازاين نيست که باتوجه به سوابق وتجربيات واطلاعات خود منافع واحتياجات طبقه خود را ملحوظ دارد ومورد توجه قراردهد. مشکلات وراه حل هاي پيشنهادي وي باهمه کوشش که درتصميم آن ممکن است بکاررود. جنبه خصوصي طبقه وي را خواهد داشت، ليکن حزب که اجتماع ازنمايندگان دسته ها وگروها وطبقات مختلف جامعه است آراء وعقايد بيشماري را درحالات مختلف ومتفاوت را مانند کوره درخود ذوب مي کند ونتيجه را بصورت راه حل عمومي به عالم سياست عرضه ميدارد وطبيعي است که احتمال پذيرفته شدن آن بوسيله مردم به حکم اينکه مصالح کليه طبقات کم وبيش درآن ملحوظ شده است به مراتب بيشترخواهد شد .
خلاصه آنکه بايد دانست پيدايش احزاب سياسي در تمام کشورهاي جهان بيک صورت نبوده و علل گوناگون باعث ايجاد و تأسيس احزاب گرديده است که مهمترين اين عوامل عبارتند از :
1- گسترش دموکراسي و انتخابات.
2- افزايش اختيارات مجالس قانونگذاري.
3- حفظ مقامات و موفقيت هاي سياسي و اقتصادي .
4- نمايشگر دموکراسي ظاهري بخاطر حفظ موقعيت سياسي در جهان .
5- وسيله رسيدن به مقامات سياسي ، اجتماعي و اقتصادي.
6- استقرار حکومت توسط طبقه معيين اجتماع.
( اين عوامل و ساير نظريات در مورد پيدايش احزاب در لکچر طور مفصل تشريح و توضيح خواهد شد).
دوم – تعريف احزاب سياسی
تعريف و مفهوم حزب سیاسی مانند همه تعاریف دیگر علوم اجتماعی و سیاسی ثابت نیست . در طی زمان این مفهوم تغییر کرده است و در یک زمان و مکان هم چندین مفهوم از آن بوده است. موریس دوورژه در اثرش بنام احزاب سیاسی که در جهان نامدار است می نویسد: « در سال 1850 در هیچ یک از کشور های جهان به جزء از ایالات متحده امریکا حزب سیاسی به مفهوم نو آن وجود نداشت. در سال 1950 احزاب سیاسی در اکثر کشورهای پیشرفته جهان به فعالیت وسیع آغاز کردند و سایر کشور ها هم کوشیدند که از آنها تقلید کنند».
روشن است با شتابی که احزاب سیاسی در جهان گسترش یافته اند ، تعریف ها مفاهیم مربوط به آن هم پایدار نبوده است و همراه با دگرگونی های زندگی سیاسی تعاریف مربوط به حزب سیاسی هم دگرگونی یافته است.
از احزاب سیاسی تعاریف متعددی صورت گرفته که ما صرف یکی دو تعریف را متذکر میشویم حزب سیاسی را چنینی میتوان تعریف کرد :
موریس دوورژه میگوید: « یک حزب یک گروه اجتماعی نظیر شهر و دهکده نیست بلکه مجموعی از گروه ها و جمعی از گروه های اجتماعی پراگنده در اطراف مملکت است که به وسیله سازمان های هماهنگ کننده بهم پیوسته اند».
دانشمندی دیگری حزب را چنین تعریف می کند : حزب گروه شهروندان با آرمانهای مشترک و تشکیلات منظم و متکی به پشتبانی مردم است که برای به دست گرفتن قدرت دولتی یا شرکت در آن مبارزه می کنند.
این تعریف ساده ترین تعریف ممکن از حزب است و اگر بخواهیم تعریف کامل و رساتری از حزب داشته باشیم چنیین میتوانیم تعریف کنیم : حزب گروه شهروندانی است که آرمان مشترک و منافع خاصیشان آنان را از گروه بزرگتر که جامعه ملی است ، مشخص میسازد . و با داشتن تشکیلات ، برنامه منظم و یاری مردم می کوشند که قدرت را در کشور به دست گیرند.
قانون احزاب سیاسی در مورد چنین مشعر است:
حزب سياسی به مفهوم اين قانون جميعت سازمان يافته است از اشخاص حقيقی که طبق احکام اين قانون و اساسنامهً مربوط برای نيل به اهداف سياسی در سطح ملی يا محلی فعاليت می نمايد.
اساس سيستم سياسی دولت افغانستان مبتنی بر دموکراسی و تعدد احزاب سياسی ميباشد
اتباع افغانستان که در سن رای دهی قرار داشته باشند بدون در نظرداشت قوميت ، نژاد ، زبان ، جنسيت، دين ، تحصيل ، شغل ، نسب ، دارايی و محل سکونت درکشور ميتوانند آزادانه حزب سياسی را تاسيس نمايند.
احزاب سياسی مطابق احکام اين قانون بصورت آزادانه فعاليت نموده و در برا بر قانون دارای حقوق ووجايب مساوی می باشند.
احزاب سياسی نميتوانند فعاليت های ذيل را انجام دهند :
1 . اهدافی را تعقيب نمايند که مناقض اساسات دين مقدس اسلام باشد.
2 . از قوه يا خشونت استفاده نمايند ، با قوه تهديد نمايند يا استفاده از قوه را تبليغ نمايند.
3 . تعصب قومی يا نژادی يا لسانی يا مذهبی را تحريک نمايند.
4 . عمدا نظم و امنيت عامه را برهم زده و خطر مشهود را در برا بر حقوق و آزادی های افراد ايجاد نمايد.
5 . داشتن تشکيلات نظامی يا تبانی با نيرو های قوای مسلح.
6 . تمويل از منابع خارجی .( مواد دوم الی ششم )
سوم – انواع حزب سياسی :
حزب سياسي به آن گونه سازمان سياسي گفته مي شود که درسطح محلي وملي لواي دفاع ازمردم درقالب مسلک ومکتب مشخص شکل ميگيرد وشهروندان را براساس اصول مورد قبول يامنافع مورد دفاع خود گرد مي آورند ومتشکل ميسازند تابه اهداف اساسي خود که هما فتح قدرت واجراي آن باشد دست يابد . پس درمطالعه احزاب دوجنبه بيشترازسايرابعاد جلب توجه ميکند.
1 – ساختاروتشکيلات .
2 – برنامه سياسي .
ازحيث ساختاري احزاب بردوقسم اند احزاب عوام واحزاب خواص .
احزاب عوام: ياحزب توده اي اصطلاحاً به احزاب گفته مي شود که امکانات مالي وقدرت نفوذ خودرا باگرد آوري حد اکثر اعضا وبهره گيري ازکمک هاي ماهانه اعضاي رسمي وهوا داران تامين ميکنند هدف اساسي اين گونه احزاب دردرجه نخست گرد آوري اعضاي مومن ومعتقد وفعال ودر درجه دوم جلب نظرموافق شهروندان راي دهنده است .
درکشورهاي غربي اين نوع احزاب باتوسعه افکارسو سيالستي وکمونستي ظاهرشدند وچون درصدد امحاي نظام موجودوايجاد نظم جديد اجتماعي بودند بناي اوليه فعاليت خود را برقالب بندي هرچه وسيع تراعضاي ثابت ومومن درچهارچوب نظام انديشه هاي خاص نهادند لذاسازمان وتشکيلات دراين گونه احزاب ازاولويت واهميت بسياري برخورداربوده وهست .
احزاب خواص : همان گونه که از نام شان پيدا است به احزابي گفته مي شود که قاعد تاً ازنخبگان وبسيارسرشناسان ومتمکنان وروشنفکران تشکيل يافته اند وامکانات مالي پايه افگانان اين احزاب درآن حد ايست که نيازچنداني به حق عضويت ياکمک هاي ناچيزاعضاء وهوا داران ندارند .
بلکه مسوسان مي توانند به تنهاي هزينه هاي آن را تامين کنند واين مسله خود بخود درسازمان بندي دروني اين گونه احزاب موثرواقع مي شود .
متخصصان ومحققان درمسايل حزبي بدرستي مشخص کرده اند که احزاب خواص که عوام نيستند باملاحظه خطوط کلي مذکوردربالاي نحوه مشارکت احزاب عوام واحزاب خواص درانتخابات تفاوت دارد . دراحزاب کمونستي به مناسبت تمرکزتصميمات دراورگانهاي عالي حزب.بدهي است که تعين نامزد هاي حزبي بيشتربراساس خواست رهبران درجه يک اين گونه احزاب است . احزاب سياسي برحسب مورد آزادي گفتگورا دربين سطوح مختلف حزب بهتربرميتابند .ودرنتيجه تعين نامزدهاي انتخاباتي به ترتيب اولويت به صورت غيرمتمرکزانجام مي پذيرفت درحاليکه اساساً احزاب خواص بيشتربدور شخصيت ها معروف وسر شناس گرد آمدند وازنظام ارزشي اين احزاب بيشترحول محور ارزش هاي فردي دورميزنند به شرط آنکه مجموعاً اين شخصيت ها بتوانند به رفتاروکردارووگفتارمردم بپسند وجزاب خود ازوجه لازمي برخوردار باشند .
طبقه بندی احزاب سیاسی از جهت دیگر در لکچر طور مفصل توضیح خواهد شد.
موضوع ديگري که دراين زمينه جلب توجه ميکند نظام هاي حزبي وتاثيرات آن برانجام عمليات انتخاباتي است . نظام احزاب درکشورهاي مختلف ازسه صورت خارج نيست .
1 – نظام تک حزبي .
2 – نظام دوحزبي .
3 – نظام چند حزبي .
درزيرتاثيرهرکدام ازاين نظام هام ها را برکم وکيف انتخاباتي به ترتيب بررسي ميکنيم .
الف- نظام تک حزبي:- نظام تک حزبي به نظام گفته مي شود که حزب سياسي که غالباً ايدیولوژيک است به تنهاي مي خواهند مبين همه مردم وکليت جامعه باشد وخود سرچشمه اراده عام قرارگيرد . لذا ازخصلت هاي مهم نظام تک حزبي اين است که اجازه فعاليت به احزاب ديگرنميدهند براي خود حقانيت کامل قايل است . وديگران را باطل ميپندارند . به همين دلايل افکاروانديشه ها وگروههاي مخالف را تحمل نمي کند برگردان آن درانتخابات اين است که فهرست کانديد ها توسط حزب فرمانروا تهيه مي شود ورأي دهندگان راي ميدهند که خواه نخواه بايد به نامزدي هاي حزبي راي دهند پس چون نامزدي انتخابات براي همه آزاد نيست مبارزه انتخاباتي رقابت ها وارايه نظريات مختلف که ازلوازم اعمال حق انتخابات است وجود ندارد رأی شهروندان به منزله تائيد نقشه هاي پيش پرداخته حزب است نظام هاي تک حزبي غالباً درکشورهاي ديکتاتوري نظيرآلمان نازي یا شوروي سابق پابه عرصه وجود نهادند ومورد تقليد بسياري ازممالک اقتدارگراقرار گرفتند .
ب – نظام دوحزبي: حزب که درکشورهاي انگلاساکسون وميان ملل که ازآنها الهام گرفته اند رايج است زماني تحقق ميابد که جريان هاي همسايه وهمسايه اي زندگي دردو سازمان بزرگ متشکل شوند وفرهنگ ونظام هاي ارزش اين جوامع وهمچنين به تاريخ وعادات سياسي زمينه را طورفراهم آورده که اختلافات کوچک فکري باتفاوت هاي نژادي وفرهنگي ومنطقه اي غيرمهم بامتنوع نتوانند آنان را بسوي گروه گروهي وتفرقه احزاب متعدد براند دراين نظام ها راه براي سايراحزاب باز است قاعدتاً قدرت سياسي درهرانتخابات پارلماني يارياست جمهوري بين دوحزب بزرگ دست بدست ميگردد.
روياروي دوحزب درانتخابات موجب مي شود که حتي گزينش انتخاب کنند گان محدود شود ليکن درعوض مسايل باصورت ساده تري عرضه ميگردد. شهروند عادي بدان سردرگمي که زائيده ، تنوع ديدگاه وبافت ها ست باسهولت بيشترمي تواند کارگزينش خود را انجام دهند برعلاوه چون هريک ازدوحزب تنها ميتوانند اکثريت لازم را بدست آورد وقدرت سياسی را اعمال کند واز پشتباني ثابت ومطمين درپارلمان برخوردارباشد.
ج– نظام چند حزبي : هنگامی است که سرشت ملي جامعه موجب تبلورگروههاي درچند سازمان سياسي متشکل مي شود.درکشورهاي نظيرهند، ايتاليا، فرانسه، هالند ،سويس وآلمان چندين حزب دربرابر يک ديگرمبارزه مي پردازند دراين صورت احزاب ازحيث ساختارداخلي داراي همبستگي بيشتري ازاحزاب درنظام هاي دوحزبي مي باشند اما به استثناي موارد نادر مانند وجود حزب مسلط ( حزب کنگره درهند ياحکومت هاي اقليت برخي ازکشورهاي اسکاند نياوي ) هيچ کدام ازاحزاب به تنهاي نميتوانند اکثريت پارلماني را بدست آورند وباخاطرجمع وبدون دغدغه سقوط حکومت کنند. لذا حکومت بايد برائتلاف هاتکيه کند يعني ائتلاف گروه هاي پارلماني براي کسب اکثريت استفاده به عمل آورد همه مي دانند که اين ائتلاف ها درغالب اوقات زدوگذروناپايداراند .
راي دهنده درانتخابات داراي طيف گسترده اختيار آفرينش مي باشد لذاتعين نماينده درنظام هاي چند حزبي دموکراتيک تراست ولي براي شهروندان درخصوص تعين برجحان خود مشکل آفرين مي باشد . درپايان بايد گفت که برتري انتخابات حزبي برانتخابات بي حزبي دراين است درصورت نخست مقدار نامزدهاي انتخابات معقول ترخواهد بود .
واين امراز پراگندگي شهروندان جلوگيري به عمل مي آورد وقدرت نمايندگي منتخبان را افزايش خواهد داد .
چهارم – تشکیلات داخلی احزاب سياسی
اساس تشکیلات یک حزب اکثراً منطبق برتقسیمات اداری کشور است که حزب سیاسی در آن کشور فعالیت و کارمی کند . اگر آن کشور یک کشور متمرکز باشد حزب همان نظام را سرمشق قرار میدهد و اگربه صورت دولت فیدرال ویا عدم تمرکز اداره شود حزب ناچار است که خود را همآهنگ با این نمونه گرداند.
معمولاً احزاب دارای این ساختار اند:
1- حوزه 2- واحد 3- کمیته یا بخش 4 – کمیته ولسوالی و ولایتی 5- کمیته مرکزی 6- کنگره
موضوعات نقش مثبت و منفی احزاب در جامعه، عضویت در احزاب سیاسی و احزاب سیاسی در افغانستان در لکچر بطور مفصل توضیح خواهد شد.
را در نبودن قيد و شرط ميدانند، و بر اين بارو اند که انسان وقتي آزاد است در انجام کار هاي دلخواه خود مانعي نداشته باشد . ملي متفکرين و فلاسفه اين برداشت را سطحي تلقي ميکنند، به نظر آنها آزادي مطلق يک حالت حيواني، لجام گسيختگي و هرج و مرج است، و آزادي حقيقي در تبعيت از يک نظم عقلاني و منطقي است. براي تعريف آزادي و حدو و انواع آن کتاب ها نوشته شده و بحث هاي مفصل از جانب فلاسفه و نويسندگان و حقوقدانان مطرح شده است، آزادي به معني حقو و اختيار و به طور کلي مستقل و مختار بودن شخص دز گزينش اعمال و رفتار خود ميباشد.
آزادي مانند برخي کلمات از قبيل خير و سعادت و عدالت مفهومي بغ رنجي و پيچيده است. افراد عادي معمولا آزادي آزادي نوع استقلال و خودساماني و آن به حالتي گفته ميشد که براي فلد با از بين رفتن هر گونه قيد و بند و اجبار به وجود ميايد، به طول کلي هر عامليکه موجب سلب اختيار از فردو موجب قرار گرفتن او در اتنگنا و اجبار و اکراه باشد و نيز جهل و تعصب که تفکر و استقلال رابه روي آدمي ميبندد.
آزادي داراي دو معني است : در يک معني آزادي به معني فقدان اجبار است که در بالا تذکر داده شد، در معني ديگر که با معني اولي ارتباط نزديکي دارد،آزادي مترادف با حق استعمال ميشود با اين تفاوت که آزادي مفهومي رفتار است ، حال آنکه حق مفهومي حکمي و دستوري است.مثلا وقتي ميگوئيم شخص در انجام عمل آزاد است يعني اينکه حق يا توانايي انجام همان عمل را دارد يا آزادي مالکيت يعني اينکه شخص حق انجام اعمال مالکانه از قبيل تصرف يا بهره برداري از ملک را دارد ، اما وقتي ميگوئيم حق مالکيت يعني توانايي بهرمند شدن از چنين وضعي که قانون آنرا مجاز ميشمرد .
آزادي عمومي عبارت ازحقوق است که براي افراد نوعي استقلال، و خود ساماني در زمينه هاي مختلف زندگي اجتماعي تائمين ميکند و اين حقوق از لحاظ رشد شخصيت انساني ضروري شناخته ميشود، و به موجب آن انسانها در زمينه هاي مختلف زندگي اجتماعي اعمال و رفتار خوي را خود انتخاب و اختيار ميکنند و اين توانايي ها به وسيله حوق موضوعه، که آنها را از حمايت مستحکمي برخوردارد ميکند شناخته ميشوند و سازمان ميابند .