مفهوم دموکراسی

ارسال کننده: مریم مرادی

مفهوم دموکراسی
دموکراسي اصطلاح است که در کشورهاي مختلف به اشکال مختلف مورد تطبيق قرار ميگرد. درنظام هائيکه دموکراتيک عمل ميکنند ودرکشورهائيکه بشکل دکتاتوري اداره ميشوند بازهم به اشکال گوناگون کوشش ميکنند اجراآت خود شان را دموکراتيک جلوه دهند ازاين لحاظ است که باوصف تحقيقات ومطالعات که توسط دانشمندان درمورد دموکراسي صورت گرفته هنوزيک تعريف کلي وجهان شمول ازدموکراسي نشده که مورد قبول جهانيان واقع شده باشد.
درفرهنگها دموکراسي راچنين تعريف کرده اند:
دموکراسي عبارت است ازحکومت مردم توسط مردم که درآن قدرت عالي به مردم اهداء شده واين قدرت يا مستقمآ توسط خود مردم ويا توسط نمايندگان انتخابي آنها که ذريعه يک سيستم انتخاباتي انتخاب ميشوند اجراء ميگردد.
ابرهام لينکلن يکي از روساي جمهوري امريکا دموکراسي راعبارت از(حکومت مردم توسط مردم وبراي مردم)مي داند و امروز اين نظر يکي ازتعاريف براي دموکراسي پذيرفته ميشود.بعضي ها دموکراسي را بنا بر ترکيب دموکراسي ازکلمه هاي دموس(مردم) وکراتيا ياکراسي( نظام ياحکومت) تعريف کرده اند که عبارت از حکومت همه مردم ويا حکومت عامه مردم است.مشهورترين تعريف دموکراسي، ساده ترين تعریف آن بوده که عبارت از(حکومت مردم برمردم)است.
اما جامع ترين تعريف دموکراسي راميتوان ازقرآن اقتباس کرد.درسورة قصص آية هشت چنين مي خوانيم:
ما مي خواستيم که برضعيفان ناتوانان تفضيل نمايم وايشان را پيشوايان و وارثان سازيم و ايشان را در سرزمين مستقر گردانيم و سلطه وحکومت شان دهيم.
دراين آيت براي مردم نه تنها حق سلطه برخود وحق حکومت کردن برخود داده ميشود، پيشوا و وارث بودن درزمين نيزبراي شان داده شده است واين حقوق به عنوان تفضيل الهي براي مردم عنوان ميشود.
بنا براين آيت قرآن کریم، اين تعريف را ميتوان براي دموکراسي بيان داست که:
دموکراسي عبارت ازتفضل الهي براي مردم است که خداداد پيشواي ووارثت برزمين رادارند وبا سلطه برسرنوشت خود ازحق حکومت کردن برخود نيز برخورداراند.
در بند 3 اعلاميۀ حقوق بشروشهروند مصوب26اگوست 1789م درمجلس موسسان فرانسه دربند سوم چنین آمده است:
“اصل درهرحاکميت اساسآ وجود دارد هيچ هيأت وهيچ فرد نميتواند قدرت رابکاربرد که صريحاًازيک ملت ناشي نشده باشد.”
درمجمع عمومي سازمان ملل متحد تحت عنوان ميثاق بين المللي حقوق مدني وسياسي که در16دسامبر 1966منعقد گرديد دربخش اول ماده اول چنين آمده است :
“کليه ملل داراي حقوق خود مختار اند به موجب حق مذکور ملل وضع سياسي خود را آزادانه تعين و رشد داده اقتصاد،اجتماع وفرهنگ خود را آزادانه تعين ميکنند.”

پريکلس وارسطوچنين ميگفتند:(حکومتي دموکراسي ناميده ميشود که اراده در دست اکثريت باشد نه درکف اندک.) برهمين گونه اين گفته هاي کوتاه نيزبرمفهوم کلي دموکراسي دلالت ميکند:
– حکومت برپايۀ رضايت.
– فرمانداراکثريت.
– حکومت با حقوق برابر براي همه.
– حاکميت مردم.
درعصرجديد عبارت معروف ابرهام لينکلن حکومت مردم توسط مردم براي مردم برهمين فکرکلي دلالت دارد.
دموکراسي ها حق قانونگذاري را به مردم ميدهند ومردم بدون ترديد که آزادي ومساوات را انتخاب ميکنند.درجوامع دموکراتيک حاکميت قانون وجودذداردذوذقوانين دموکراتيک حق مساوات در برابر قانون را براي مردم ميدهند.حق مساوات در برابر قانون اکثراً به حفاظت مساويانه قانون ازتمام افرادجامعه نيزگفته ميشود. درجامعه دموکراتيک ودردموکراسي هاهر کس درنزد قانون برابربا همه کس است.فقيروغني،اکثريت يا اقليت مذهبي،متحدسياسي دولت يا مخالف آن،تمام اين ها در نزد قانون مساوي اندو قانون حفاظت مساويانه از تمام آنها به عمل ميآورد.
دموکراسي حکومتي براي حفظ توازن حقوق وآزاديهادردرون جامعه است.دموکراسي خودرامسول اين نميبيند که زندگي بااين ياآن فردچه ميکند.اماحکومت دموکراتيک حق نداردکه بربي عداالتيهابيفزايد،حکومت جهت دارنيست،خودرامتعهدبه هيچ جناح وطرف ومنسوب به هچ طبقه وقشرنميداند. دموکراسي حکومتي است که تعادل را ميان تمام قدرتهاي اجتماعي حفظ ميکند.ازحکومتي دموکراتيک توقع برده ميشودکه باتمام مردم رفتارمساويانه داشته باشد.
گفته شد که در دموکراسي هیچ کس بالاتر از قانون نيست.قانون توسط مردم خلق ميشود و نه اينکه قانون برمردم تحميل شود.دموکراسي زماني ارزش ميابد که مردم به وضع قانون بپردازند.شهروندان يک دموکراسي ازقانون حمايت ميکنند.چون آنهاميدانند واين رانيزمي پذيرند که اطاعت ازقانون به مفهوم غيرمستقيم اطاعت ازخود شان به مثابه سازندگان قانون است در دموکراسي قانون توسط خود مردم وضع ميشود.خود مردم ازقانون اطاعت مي کنند و يا همين احترام از قانون است که دموکراسي وقانون صاحب ارزش ميشوند.
در دموکراسي سه مرجع براي قدرت سياسي داريم:مرجع اول قدرت مردم است،حکومت است که به نمايندگي ازمردم ،مطابق به قانون عمل ميکند. درعلم سياست اصطلاحي وجود دارد که گفته ميشود(مردم خود را مقيد به قانون ميسازند تا آزاد زندگي کنند) اين اصطلاح درجلوۀ نخست يک پارادوکس وياتناقض به نظرميرسدکه مگرانقياد قانوني باعث سلب آزادي نمي شود.اما معني عميق تراين اصطلاح اين است که قانون يک قرارداداجتماعي براي آزادزيستن است.
مفهوم دموکراسي به معني شکل حکومت سابقه اش به فليسوفان يونان ميرسد اما معني جديد آن مربوط ميشود به قيام هاي انقلابي جامعه غربي اواخرسده هشتم دراواسط سده بيستم.
دربحث هاي مربوط به معني دموکراسي سه برداشت عام جابازکرده است؛ دموکراسي به معني شکل حکومت،برحسب منابع قدرت براي حکومت،برپايه مقاصدي که حکومت درپيش ميگرد،وبرمبناي شيوه وروال کاري که درتشکل حکومت به کارگرفته ميشود تعريف شده است.

درباره nazar32

This is Mariam Moradi doughter of Sayed Qadam and student of law faculty in Balkh university.

اینرا هم چک کنید

کارگاه آموزشی فن سخنرانی از طرف مجله فانوس در شهر کابل برگزار شد

مجله فانوس در ادامه  برنامه های آموزشی خود، کارگاه آموزشی یک روزه پیرامون فن سخن …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *