خیابان تنها حق مردان است!

نویسنده: نیلوفر لنگر

آدمی بیشتر از دوجنس نیست، دوجنسی که کمتر باهم سرسازگاری دارند. و سازگاری را اکثرا تنها در قالب رابطه جنسی تجربه میکنند _هرچند آنهم گاهی به رابطه ی “برده و ارباب” تبدیل میشود_ و در موارد دیگر، همواره یک جنس صف اول را اِشغال میکند و جنس دیگر در حد همان “دیگر” بودن باقی میماند.

خاک، یا همان محدوده ی جغرافیایی، که هر دو جنس را در خود میپروراند، به هردوی آنها بی هیچ تفاوتی تعلق دارد. اما مردها به مثابه جنس اول و پرقدرت، چنان کنترول زمین را از همان قدیم الایام بدست گرفته اند که جایی برای زنان و گلوی برای اعتراض باقی نمانده اند.

مصداق این روایت، از گذشته های دور تا کنون در جامعه افغانستانی، به راحتی قابل دید است. و حتی دیگر به یک اصل مبدل گردیده است. تصرف و تسلط زنان بر فضای شهری و استفاده از خیابان ها، محیط های اکادمیک، فضای سبز وپارک های تفریحی، فروشگاه ها، اماکن مقدس وغیره… به طور راحت و با آرامش خاطر، حداقل در سالهای اخیر برای زنان افغانستان، امری ممکن نبوده است.

کشتن اعتماد به نفس در کودکان دختر و شی انگاری زن از دید خودش؛

کودکان دختر، از آغازین نفس ها، در خانواده های افغانستانی، فرا میگیرند که تابع امر مردان خانواده بوده و به تمامی خواست های آنان سر تسلیم فرود آورند. که این خود، بنابر حس ملکیت طلبی که در مردان افغان از نخستین روز حیات، تزریق میگردد، باعث میشود تا زنان از لحاظ استقلالیت روحی و فزیکی ضربه های بزرگی خورده و در نهایت خودشان را به عنوان جنس ناتوان و محکوم به تسلیم بشناسند و حتی فکر اینکه یک زن میتواند یک نیروی عقلانی و یک امکان حیاتی باشد، برای وی احمقانه و خیالی بنظر برسد. و این شی انگاری از سوی خود زنان و عدم اعتماد به نفس در آنان، سبب میشود تا موقعیت های حساس و سرنوشت ساز از دست زنان گرفته شده و به جنس مخالف سپرده شود. این خودکمتر بینی اغلب باعث میشود که زنان، جرئت وارد شدن به اجتماع را نداشته باشند و حضور در مکان های پرجمعیت از جمله محافل رسمی وغیر رسمی، محیط های اکادمیک، خیابانها و مکان های تفریحی را بنابر عدم اعتماد به نفس، برای خود مشکل ساز تلقی نمایند.

ترس از فوران غریزه جنسی؛

برای هر زن افغان در قدم نخست یاد داده میشود که دور از دسترس مردان قرار بگیرد و اجازه ندهد که چشم هیچ مردی به او بیفتد، نباید کسی صدایش را بشنود و خنده بلندش قطعا جرم است.

همواره چنین تلقین میشود که مردان گرگ های درنده ی هستند که به محض روبرو شدن یا شنیدن صدای یک زن، او را خواهند درید. و این تلقین از کودکی در ذهن زن افغانستانی جای گرفته و به یک اصل تبدیل میشود که او را قطعا از ورود به جامعه ی که نصف مکمل آنرا مردان تشکیل میدهند باز میدارد. این پنهان شدن ها و عدم حضور در محیط های باز، ضمن اینکه موقعیت های خوب اجتماعی، تحصیلی و شغلی را از زنان میرباید و یک دست به مردان میسپارد، مردان را بنابر غریزه ی طبیعی آدمی که همواره خواهان دیدن نادیده هاست، در برابر زنان حساس تر میسازد و زمینه آزار و اذیت جنسی را از حد یک متلک ساده تا تجاوزهای وحشتناک جنسی، فراهم میکند.

تفکر مردانه در خیابانهای شهر؛

بنا بر شیوه های غیر منطقی پرورش در اجتماع افغانستان، تابو های سنتی، باورهای خرافاتی و برداشت حربه یی از دین، جای زن همواره در چاردیواری خانه تعیین گردیده است و فضای باز و محیط شهری بیرون از خانه، عملا به مردان سپرده شده است. طوریکه یک مرد میتواند با لباس خواب، لباس ورزشی، یا حتی لباس زیرپوش، در جاده ها گشت و گذار کند ولی یک زن با وجود داشتن پوشش معمول و در اکثر موارد اجباری، هنوزهم مصئون نیست چه برسد به پوشش اختیاری و آرایش دلخواه خودش. یک مرد میتواند بروی جاده ها، پارک های تفریحی و صحن دانشگاه قدم بزند، آهنگ بشنود، بلند بخندد و از فضای باز لذت ببرد، در حالیکه باصدای بلند حرف زدن برای یک زن، حتی در صحن دانشگاه، مساوی با بی بندوباری اوست.

قید زمان برای حضور زن در بیرون از خانه؛

در افغانستان، همواره زمان از روی شب و روز سنجیده میشود و معمولا چنین پنداشته میشود که حوادث تنها در شب اتفاق می‌افتند نه در روز. به همین سبب بیرون ماندن زنان ازخانه، پس از عصر در نهایت برای وی جنجال ساز میشود در حالیکه برای یک مرد عیبی ندارد که ساعت ده شب به خانه بیاید یا اصلن نیاید.

خیابان آزاری، عامل عمده اجتناب از شهر؛

حساسیت بیش از حد مردان نسبت به زنان که معمولا از یک نوع عقده حقارت جنسی ناشی میشود، باعث بسا درد سر ها برای زنان میگردد. گشت و گذار زنان در خیابان های شهر، به علت آزار های جنسی از سوی مردان، به شدت دچار مشکل است. ترس از آزار و اذیت های خیابانی که از   “قربانت شوم” ها تا فحش های رکیک، و از تماس کردن ها تا تجاوزات جنسی، همه را در برمیگیرد، جرئت یا بهتر بگوییم حوصله بیرون شدن از خانه را از زنان میگیرد.

عقده های سرکوب شده ی جنسی، و حساسیت برانگیزی زنان به نسبت پنهان شدن از چشم اجتماع، و همچنان جدا بودن زن و مرد در مراحل مختلف زندگی، را میتوان از عوامل این همه اذیت و آزار عنوان نمود.

ساختار اجتماعی نیازمند تغییر است؛

تغییر در ساختار کلی جامعه، تنها راه بیرون رفت از این معضله بزرگ اجتماعی است. این ساختار باید با در نظر گرفتن اندکترین تهدید ها، و نیاز به حضور همه اعضای جامعه در بافت اجتماعی، تغییر کند و این تغییر باید از نخستین مرحله زندگی اجتماعی که اغلب در کودکستان شکل میگیرد آغاز شود. یعنی نیاز است تا فضا برای افرادی که تازه وارد زندگی میشوند تغییر کند تا همه چیز همانطوری که در ذهن نسل کنونی وارونه حک شده است، در ذهن نسل جدید برعکس باشد.

نقش آگاهی و سواد نیز، در ین میان امری فراموش نکردنیست. زیرا یک زن باسواد، کمتر سر به تسلیم میگذارد و بی عدالتی را تحمل میکند.

همچنان، سهم حرکت های مدنی را نیز نمیتوان در رفع این معضل نادیده گرفت. چنانکه هر تغییری نیاز به قربانی دارد، نیازست تا زنان مبارز و برابری خواه با حضور اثر گذار در متن جامعه، و استفاده از محیط شهری طبق سلیقه و خواست خودشان _ به‌رغم مزاحمت مردم_ و اعلان اینکه حق مساوی در استفاده از اماکن شهری دارند، ذهنیت عامه را درین مورد تغییر دهند و تابوی چند صد ساله ی   “خانگی بودن” زن را به چالش بکشند.

درباره mukhtar wafayee

My name is mukhatr wafayee. i am 22 years old. i am a Journalist and writer. I work with Faanoos Magazine and Howayda weekly.

اینرا هم چک کنید

کارگاه آموزشی فن سخنرانی از طرف مجله فانوس در شهر کابل برگزار شد

مجله فانوس در ادامه  برنامه های آموزشی خود، کارگاه آموزشی یک روزه پیرامون فن سخن …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *