ارسالی: خسرو جلال زاده
تاریخچه منطق :
اندیشه و تفکر از دیر باز با انسان همراه بوده است و از ویژگیهای انسان به شمار میرود و باعث تمایز انسان از سایر موجودات و مخلوقات میگردد بنابر این از زمانی که انسان بوجود آمده است قدرت تفکر و اندیشیدن را داده است .
اندیشیدن و تفکر در یک قالب و قواعد منظم و علمی تاریخش به قدامت تاریخ پیدایش انسان نمیباشد و به صورت مشخص از دوره یونان باستان به بعد استدلال و اندیشیدن برای درک و رسیدن به حقایق دارای قواعد معین میگردد .
در قرنهای( ۵ و ۶ ق م ) که به دوره شک گرایی معروف است سوفسطائیان از هر طریق ممکن بدنبال اثبات ادعاهایشان بودند لذا از یک معیار خاص که برای همه پذیرفته شده باشد پیروی نمیکردند سقراط در مبارزه علیه مغالطه گرایی سوفسطائیان با استفاده از معیار و قواعد ثابت مباحثش را مطرح میکرد این شیوه استدلال بعدها توسط شاگردانش افلاطون و متعاقب آن ارسطو به صورت منظم و دارای قواعد و چارچوب منطقی خاص گردید و به صورت مشخص ارسطو توانست علم منطق را بعنوان یک شیوه استدلال دارای معیار و قواعد ثابت بنیانگذاری نماید و بر این اساس از ارسطو به عنوان بنیانگذار علم منطق یاد میشود و امروزه گاهی از منطق بعنوان منطق ارسطویی یاد میشود.
بعد از دوره یونان باستان در دنیای اسلام ابونصر فارابی سازمان دهی جدیدی را برای علم منطق ایجاد کرد که از وی به عنوان پدر منطق اسلامی یاد میکنند بعد از وی دانشمندان دیگر مثل ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی آثار و کتابهایی را تحت عنوان علم منطق به نگارش در آوردند .
امروزه منطق ارسطویی هم در مشرق زمین و هم در مغرب زمین به عنوان شیوه قابل پذیرش برای همه در استدلال برای کشف و درک حقایق مطرح میباشد .
اهمیت و ضرورت علم منطق
یکی از ویژگیهای ذاتی و فطری انسان تلاش و جستجوی وی برای درک حقایق و رسیدن به معلومات جدید میباشد که یکی از راههای رسیدن به معلومات جدید استفاده از معلومات و دانش های گذشته میباشد گاهی ملاحظه میشود که در این فرآیند خطا و اشتباهی صورت گرفته و یا میگیرد و راه رسیدن به حقایق گم میشود در اینجاست که علم منطق برای تائین چارچوب صحیح تفکر و استدلال یک امر ضروری و دارای اهمیت میباشد.
تعریف علم منطق
المنطقه آلة قانونیه تعصم مراعاتها الذهن عن الخطاء فی الفکر
علم منطق ابزار و آلتی است کلی که رعایت کردن آن ذهن را از خطای در استدلال نگه میدارد .
علوم بر دو دسته تقسیم میشوند .
الف : علوم استقلالی که ضرورت به نفس خود میباشد . مانند طب , کیمیا
ب : علوم آلی که ضرورت به نفس خود نمیباشد . و برای رسیدن به دیگر علوم استفاده میشوند مانند علم منطق
منشاء خطای ذهن
الف : خطا در ادراک
ب : خطا در حافظه
پ : خطا در استدلال
که علم منطق به ما کمک میکند که در استدلال خطای کمتری داشته باشیم .
موضوع علم منطق
تعریف موضوع :
موضوع یک علم عبارت از آن چیزیست که از عوارض ذاتی آن چیز در علم بحث میکند . مثلا موضوع علم طب که به طبابت میپردازد .
بنابر این موضوع علم منطق عبارتست از تصور و تصدیق یعنی احکام و مسائلی که در تصورات و تصدیقات مطرح میگردد .
برای توضیح هر چه بیشتر علم منطق خوبست یاد آور شویم که علم و یا معرفت به دو گونه میباشد .
الف : علم حضوری
علم حضوری عبارت از علمیست که بدون واسطه ( تصور ذهنی ) در نزد عالم حضور یابد . بطور مثال علم انسان به حالات و وضعیتهای جسمی و روحی خودشان که بدون واسطه نزد عالم پیدا میشود .
ب : علم حصولی
علم حضوری عبارت از علمیست که معلوم در نزد عالم حاضر نیست بلکه توسط ذهن صورت آن معلوم در نزد عالم حاضر میگردد به این معنی که , چه معلوم در خارج تحقق یافته باشد یا بصورت نفس الامری وجود داشته باشد که به دو بخش تقسیم میگردد .
الف : علم حضوری تصوری
ب : علم حضوری تصدیقی
تصور :
تصور عبارت است از صورت حاصله یک شی در ذهن , با توجه به تعریفی که برای تصور صورت گرفت ذهن همانند آیینه است که صورت اشیای محسوس در آن انعکاس میابد با این تفاوت که پدید آوردن صورت اشیاء در ذهن تنها وصرفا صورت محسوس و شکل هندسی آنها نمیباشد بلکه شناخت حقیقت صورت معقول آن ها نیز است .
اقسام تصور بر اساس کمیت متصور
الف : تصور واحد
تصور واحد تصوری است که فقط از یک شی تصویری در ذهن ما نقش ببندد .
ب : تصور متعدد
۱- تصور متعدد بدون نسبت مانند تصور خورشید , دریا , کوه و ……………
۲- تصور متعدد با نسبت
الف : تصور متعدد با نسبت وصفی
مانند , منظره زیبا , دختر زیبا
ب : تصور متعدد با نسبت اضافی / تقییدی
اقسام تصور بر اساس نحوه حصول آن در ذهن
الف : تصور بدیهی و غیر اکتسابی به این معنی که تصور شی در ذهن به دلیلی نیاز ندارد . مانند تلخی , شوری و شیرینی و روشنایی آفتاب
ب : تصور غیر بدیهی و اکتسابی به این معنی که تصور شی در ذهن نیاز به استدلال و دلیل دارد . مانند ( عالم حادث است ) چگونه ؟ به دلیل اینکه جهان متغیر است و هر چیزی که متغیر باشد حادث است .
تصدیق :
تصدیق عبارتست از نسبت دادن یک شی با شی دیگر یا سلب نسبت یک شی از شی دیگر , مثلا هوا گرم است , خدا شریک ندارد
هر تصدیق به دنبال تصوری میاید یا به عبارت دیگر هر تصدیق مستلزم تصوری است که تصور بر سه بخش است .
الف : تصور موضوع
ب : تصور محمل
پ : تصور رابطه
بطور مثال در این جمله ( احمد خوش اخلاق است ) احمد = موضوع , خوش اخلاق = محمل و است = فعل رابطه
اقسام تصدیق
الف : تصدیق بدیهی و غیر اکتسابی به طور مثال ( آتش سوزنده است ) جمع بین دو نقیض محال است , نقیص = محال
ب : تصدیق غیر بدیهی و اکتسابی به طور مثال ( عالم حادث است ) برای فهم نیاز به توضیح و تشریح دارد .
الفاظ
یکی از مباحث مهم در علم منطق بحث الفاظ میباشد .
دلیل اهمیت بحث الفاظ
هر چند تصور و تصدیق یک امر ذهنی هستند اما تصورات و تصدیقات در قالب الفاظ و گذاره ها میایند لذا شناخت درست الفاظ و چینش درست آنها در تصورات و تصدیقات بسیار مهم میباشد و از طریق الفاظ است که نقل و انتقال و تبادل معلومات صورت میگیرد . علاوه بر نقل و انتقال استدلال و اندیشه نیز در قالب الفاظ صورت میگیرد بنابراین زبان اهمیت و جایگاه خاص خود را پیدا می کند که منجر به وضع الفاظ و معنی متناسب آن میگردد .
در کنار الفاظ یک سلسله علایم و نشانه ها نیز وضع شده است که عامل معنای خاص میباشد با توجه به نقش الفاظ در تفکرات و توسعه آگاهی و اطلاعات منطق دانان در آغاز بحث منطق بحث الفاظ را نیز آورده اند زیرا بدون آشنایی با مباحث الفاظ از قبیل اشتراکات حقیقت و مجاز , مترادفات , متباین و غیره نقل و انتقال و افهام و تفهیم مشکل خواهد بود .
اهمیت و جایگاه بحث الفاظ
دلالت و اقسام آن
چون هر لفظ دارای معنی و مفهوم خاص خود میباشد که با بکار بردن آن لفظ معنی خاص آن افاده میشود که به آن دلالت نیز میگویند بنابراین دلالت عبارتست از افاده چیزی توسط چیز دیگر , یا دلالت بودن چیزی است که به گونه ای از علم بدان , علم به چیز دیگر حاصل میگردد .
اقسام دلالت
در یک دسته بندی ابتدایی دلالت را میتوان به اقسام زیر تقسیم بندی کرد .
الف : دلالت عقلی ( دلالت عقلی لفظی و دلالت عقلی غیر لفظی )
ب : دلالت طبعی ( دلالت طبیعی لفظی و دلالت غیر طبیعی لفظی )
پ : دلالت وضعی ( دلالت وضعی لفظی و دلالت غیر وضعی لفظی )
الف : دلالت عقلی لفظی
بدلالتی گفته میشود که دال صوتی یا شنیداری باشد و به کمک عقل بتوان پی به مدلول برد . بطور مثال دلالت صدای پا به شخص رونده
ب : دلالت عقلی غیر لفظی
به دلالتی گفته میشود که دال صوتی یا شنیداری نباشد . بطور مثال دلالت کردن دود به آتش و آتش به دود , دلالت ساختمان به سازنده
پ : دلالت طبعی لفظی
به دلالتی گفته میشود که دال صوتی یا شنیداری باشد و به مقتضای طبیعت از دال به مدلول پی ببریم . بطور مثال شنیدن خنده فردی دلالت بر خوشحالی وی دارد و بر عکس گریه و زاری فرد دلالت بر ناراحتی وی دارد .
ت : دلالت طبعی غیر لفظی
به دلالتی گفته میشود که دال صوتی یا شنیداری نباشد و به مقتضای طبیعت از دال به مدلول پی ببریم . بطور مثال دلالت رنگ چهره افراد به حالات خاص انسان
ث : دلالت وضعی لفظی
به دلالتی گفته میشود که دال صوتی یا شنیداری باشد و به حسب قرارداد و اقتضای وضع از دال به مدلول پی ببریم . بطور مثال شنیدن کلمه ایست دلالت ایستادن و توقف کردن است .
د : دلالت وضعی غیر لفظی
به دلالتی گفته میشود که دال صوتی یا شنیداری نباشد و به حسب قرارداد و اقتضای وضع از دال به مدلول پی ببریم . بطور مثال دیدن علایم و تابلوهای ترافیکی و رعایت کردن مقررات مخصوص آن علایم
از میان اقسام یاد شدن دلالتها آنچه در علم منطق کاربرد دارد دلالت وضعی لفظی است که به سه دسته تقسیم بندی میشود .
الف : دلالت وضعی لفظی مطابقی
دلالت مطابقی به دلالتی گفته میشود که لفظ بر تمام معنایی که برای آن وضع گردیده دلالت نماید یا به عبارت دیگر از شنیدن یک لفظ
به تمام معنایی که برای آن وضع شده پی ببریم بطور مثال دلالت لفظ خانه در جمله هادی خانه خریده است .
ب : دلالت وضعی لفظی تضمنی
دلالت تضمنی به دلالتی گفته میشود که لفظ بر جزیی از معنایی که برای آن مشخص شده است دلالت نماید بطور مثال ناصر خانه اش را زنگ کرده است . که دلالت بر رنگ کردن بخشی از خانه دارد .
پ : دلالت وضعی لفظی التزامی
دلالت التزامی به دلالتی گفته میشود که لفظ بر چیزی خارج از معنای اصلی دلالت نماید یا به عبارتی گوینده معنایی را اراده کند که خارج از معنی اصلی لفظ باشد و یا از لازمه معنای اصلی باشد بطور مثال لفظ بارندگی در جمله الحمدالله سال گذشته در مناطق ما بارندگی زیاد شد که این جمله میتواند نشان دهنده قصد گوینده دلالت از فراوانی محصولات توسط بارندگی در سال گذشته باشد .
الفاظ و اقسام آن بنا به مفرد یا مرکب بودن
منطق دانان در یک تقسیم بندی الفاظ را به دو دسته تقسیم بندی کرده اند .
الف : لفظ مفرد
هر لفظی که دارای ویژگیهای لفظ مرکب نباشد لفظ مفرد است .
ب : لفظ مرکب
لفظ مرکب به لفظی گفته میشود که از چند جزء تشکیل شده باشد و هر جزء آن دارای معنای خاص باشد و در استفاده تمام معانی اجزاء قصد داشته باشد به عبارتی دیگر لفظ دارای ویژگیهای ذیل میباشد .
الف : دارای چند جزء باشد .
ب : هر جزء آن دارای معنی خاص باشد .
پ : معنی هر جزء قصد شده باشد .
اقسام لفظ مفرد :
لفظ مفرد در دلالت کردن به یک معنی یا مستقل است یا مستقل نیست به عبارت دیگر لفظ یا دارای معنای مستقل میباشد یا دارای معنای مستقل نمیباشد .
لفظی که دارای معنای مستقل نیست و عمدتا موجب ربط میشود حرف/ادات نامیده میشود .
لفظی که دارای معنی مستقل است و یا اینکه بر وقوع امری در زمان خاص دلالت دارد یا دلالت ندارد آنکه بر زمان خاص دلالت دارد به آن فعل و آنکه به بر زمان خاص دلالت نمیکند را اسم مینامند .
بنابر این لفظ به سه دسته تقسیم میشود ..
الف : فعل
ب : اسم
پ : حرف
اقسام لفظ مرکب بنا به افاده معنی :
الف : مرکب تام
لفظ مرکب تام به لفظی گفته میشود که دارای معنای کامل و تمام باشد بطوریکه مخاطب سکوت کند . بطور مثال آب در صد درجه به جوش میاید .
ب : مرکب ناقص
لفظ مرکب ناقص به لفظی گفته میشود که دارای معنای کامل و تمام نباشد بطوریکه سکوت در برابر آن صحیح نباشد . بطور مثال
اقسام لفظ مرکب تام :
الف : لفظ مرکب تام خبری بطور مثال آب در صد درجه به جوش میاید .
ب : لفظ مرکب تام انشائی بطور مثال اوامر , نهی , دعا , استفهام و آرزو
اقسام لفظ مرکب ناقص :
الف : لفظ مرکب ناقص تقییدی که میتواند وصفی یا اضافی باشد بطور مثال دختر زیبا , کتاب محمود
ب : لفظ مرکب ناقص غیر تقییدی
اقسام لفظ به معنی کلی و جزئی
الف : لفظ جزئی ( اسم خاص )
لفظ جزئی ( اسم خاص ) لفظی است که برای معنای خاصی وضع شده باشد بطوریکه از استفاده آن افراد به معانی متعدد دست یابد .
ب : لفظ کلی ( اسم عام )
۱- لفظ کلی متواطی
۲- لفظ کلی مشکک
لفظ کلی ( اسم عام ) لفظی است که میتوان آنرا در مورد افراد متعدد بکار برد بطور مثال انسان , حیوان
لفظ کلی بر اساس چگونگی دلالت آن بر افراد و مصادیقش به دو بخش متواطی و مشکک تقسیم بندی میشود .
الف : لفظ کلی متواطی هر گاه لفظ کلی بر افراد و مصادیقش به صورت یکسان دلالت نماید به آن لفظ کلی متواطی گفته میشود . بطور مثال لفظ انسان و حیوان
ب : لفظ کلی مشکک هر گاه لفظ کلی بر افراد و مصادیقش بصورت یکسان دلالت ننماید و یا به عبارتی دیگر در همه افراد و مصادیق به صورت یکسان تحقق پیدا نکند به آن لفظ کلی مشکک گفته میشود .
تقسیم بندی لفظ کلی بر اساس نوع رابطه بین لفظ و معنایی که برای آن استعمال میشود .
الف : لفظ کلی مشترک
لفظ کلی مشترک به لفظی گفته میشود که برای افراد و معانی متعدد بطور مستقل وضع شده باشد بطور مثال لفظ عین در زبان عربی معانی متعدد دارد
عین = چشم , چشمه و طلا
ب : لفظ کلی منقول
لفظ کلی منقول به مانند لفظ کلی مشترک به لفظی گفته میشود که برای معانی متعدد و مختلف وضع شده باشد با این تفاوت که استفاده برای معنی دوم بر اساس مناسبت با معنای اول میباشد بطور مثال لفظ حج , زکات و صلوه
لفظ حقیقت و مجاز
لفظ از جهت استعمال به حقیقت و مجاز تقسیم میشود .
هرگاه لفظی در معنی اصلی که برای آن وضع شده است بکار برده شود به آن لفظ حقیقت گفته میشود.
هرگاه لفظی در معنی دوم که مناسبت با معنی اول دارد بکار برده شود به آن مجاز میگویند و استعمال در معنی مجازی عمدتا همراه با قرینه ( دلیل ) صورت میگیرد .
مفاهیم
مفاهیم در تقسیم بندی نخست به دو دسته تقسیم میشوند.
الف : مفاهیم جزئی
مفاهیم جزئی مفاهیمی هستند که بر بیش از یک فرد و یک مصداق قابل تطبیق نباشد .
مفاهیم جزئی نیز به دو دسته تقسیم میشوند .
۱- مفاهیم جزئی حقیقی
مفاهیم جزئی مفاهیمی هستند که بر بیش از یک فرد و یک مصداق قابل تطبیق نباشد .
۲- مفاهیم جزئی اضافی
مفاهیم جزئی اضافی مفاهیمی هستند که دارای افراد و مصادیق متعدد میباشند اما نسبت به یک مفهوم دیگر خاص خاص تر میباشد لذا این مفاهیم نسبت به مفهوم کلی تر جزئی اضافی ( نسبی ) گفته میشود مانند مفهوم انسان نسبت به مفهوم حیوان
ب : مفاهیم کلی
مفاهیم کلی مفاهیمی هستند که بر افراد و مصادیق متعدد قابل انطباق باشند . مثلا ( انسان , حیوان )
تفاوت بین کلی و کل
الف : کلیت و جزئیت یک مفهوم ذهنی و صفت برای یک مفهوم میباشد اما کل و جزء در خارج تحقق دارد .
ب : کل قایم به ذات اجزاء و بخشهای خود میباشد یعنی اگر اجزاء و بخشهای آن کم شود از کلیت میافتد در حالیکه مفهوم کلی در بقاء خود متکی به افراد و مصادیق خود نمیباشد .
پ : در کل اجزاء متناعی و قابل شمارش است در صورتیکه در کلی افراد و مصادیق لایتناعی و غیر قابل شمارش است .
ت : کل قابل حمل بر اجزاء و مصادیقش نمیباشد اما کلی قابل حمل بر اجزاء و مصادیقش میباشد .
نسبت های چهار گانه بین مفاهیم
هرگاه بین دو یا چند مفهوم رابطه سنجی داشته باشیم با توجه به معانی که از آن مفهوم فهمیده میشود یکی از نسبتها یا رابطه های چهارگانه زیر در آن صدق مینماید که در منطق تحت عنوان ( نسب اربعه ) از آنها یاد میشود .
الف : تساوی
هرگاه رابطه بین دو مفهوم کلی طوری باشد که تمام اجزاء و مصادیق یک مفهوم کلی شامل در مفهوم کلی دیگر نیز باشد رابطه میان آنها تساوی میباشد . مانند ( انسان = بشر , انسان = ناطق )
ب : تباین
هرگاه رابطه بین دو مفهوم کلی طوری باشد که هیچ یک از اجزاء و مصادیق یک مفهوم کلی شامل در مفهوم کلی دیگر نباشد رابطه بین آنها تباین میباشد . مانند ( انسان و درخت , انسان و حجر )
پ : عموم و خصوص مطلق
هر گاه رابطه بین دو مفهوم کلی طوری باشد که تمام اجزاء و مصادیق یک مفهوم کلی شامل در مفهوم کلی دیگر نیز باشد ولی تمام اجزاء و مصادیق مفهوم
کلی دوم شامل اجزاء و مصادیق مفهوم کلی اول نباشد رابطه بین این دو مفهوم کلی عموم و خصوص مطلق میباشد . ( انسان و حیوان , کبوتر و پرنده )
ت : عموم و خصوص من وجه
هرگاه رابطه بین دو مفهوم کلی طوری باشد که هر دو مفهوم در بعضی از اجزاء و مصادیق با هم مشترک باشند و در بعضی از اجزاء و مصادیق با هم مشترک نباشند یعنی بعضی از اجزاء و مصادیقی که در مفهوم اول میباشد در مفهوم دومی نباشد و بعضی از اجزاء و مصادیقی که در مفهوم دوم میباشد در مفهوم اول نباشد رابطه بین این دو مفهوم کلی رابطه عموم و خصوص من وجه میباشد . مانند ( دانشجو و شاعر , سنگ و سفید , پارچه و سیاه )
رابطه چهارگانه فوق را به صورت جملات زیر میتوانیم بیان کنیم .
تساوی : همه انسانها ناطق هستند و همه ناطق ها انسان هستند .
تباین : هیچ درختی انسان نیست و هیچ انسانی درخت نیست .
عموم و خصوص مطلق : همه کبوترها پرنده هستند , بعضی از پرنده ها کبوتر هستند .
عموم و خصوص من وجه : بعضی از دانشجویان ورزشکار هستند و بعضی از ورزشکاران دانشجو هستند , بعضی از دانشجویان ورزشکار نیستند و بعضی از ورزشکاران دانشجو نیستند .
کلیات پنج گانه
یکی از تقسیم بندیهایی که برای کلیات وجود دارد تقسیم بندی کلیات بر اساس نسبت و رابطه کلیات به افراد و مصادیقی است که بر آن قابل حمل میباشد طبق این تقسیم بندی پنج نوع کلی داریم .
قبل از توضیح هر یک از کلیات لازم است اشاره شود که این کلیات در مجموع به دو بخش ذاتی و عرضی قابل تقسیم است .
کلیات ذاتی به کلیاتی گفته میشود که تمام یا بخشی از حقیقت و ماهیت فرد را که بر آن قابل حمل است تشکیل میدهد . مانند نسبت انسان به افراد و مصادیقش
از پنج نوع کلی یاد شده ( نوع , جنس و فصل ) را کلی ذاتی مینامند .
تعاریف
الف : نوع
نوع یکی از کلیات ذاتی است و عبارت از آن کلی میباشد که بیانگر تمام ذات و حقیقت یک شیء یا فرد را که بر آن حمل میگردد میباشد . مثلا مفهوم انسان , اسب و طلا که بیانگر تمام حقیقت اجزاء و مصادیق خود میباشد به عبارت دیگر نوع به آن کلی گفته میشود که در پاسخ به سوال از چیستی افراد دارای حقیقت واحده میاید ( احمد , محمود , حسن ) انسان هستند .
تقسیم بندی کلی ( نوع )
الف : نوع حقیقی
عبارت از کلی ذاتی میباشد که دارای اجزاء و مصادیق متفق الحقیقه میباشد . مانند انسان
ب : نوع اضافی
عبارت از کلی ذاتی میباشد که تحت کلی دیگر میباشد مثل حیوان که تحت کلی جسم قرار دارد و یا جسم که تحت کلی دیگر بنام جوهر قرار دارد .
جوهر _ جسم _ حیوان _ ناطق
با توجه به این تقسیم بندی برای کلی ( نوع ) تقسیم بندی دیگری نیز وجود دارد که عبارتست از
الف : نوع الانواع ( نوع سافل ) = انسان
ب : انواع یا نوع متوسط = حیوان
پ : نوع عالی = جسم
ب : جنس
جنس یکی از کلیات ذاتی است و عبارت از آن کلی میباشد که بیانگر یک بخش از حقیقت اجزاء و مصادیقش میباشد که آن حقیقت مشترک بین اجزاء و مصادیق چند ( نوع ) میباشد به عبارت دیگر جنس به آن کلی گفته میشود که در پاسخ به سوال چیستی اجزاء دارای حقیقت مختلفه میباشد .
تقسیم بندی کلی ( جنس )
الف : جنس قریب ( نزدیک)
ب : جنس بعید ( دور )
پ : فصل
فصل یکی از کلیات ذاتی است و عبارت از آن کلی میباشد که باعث تفکیک و تمایز یک نوع از انواع دیگر داخل در یک جنس میگردد . مانند ( ناطق بودن که انسان را از سایر حیوانات متمایز مینماید )
تقسیم بندی فصل
الف : فصل قریب ( نزدیک )
ب : فصل بعید ( دور )
کلیات عرضی به کلیاتی گفته میشود که تمام یا بخشی از حقیقت و ماهیت فرد را که بر آن قابل حمل است تشکیل نمیدهد بلکه نسبت به آن یک امر عرضی شمرده میشود و یا به عبارتی به آن کلی گفته میشود که بیانگر حقیقت و ماهیت فردی که بر آن حمل میشود نیست بلکه یک امر عارضی است که شامل دو کلی عرض عام و عرض خاص میباشد .
ت : عرض خاص
هرگاه این کلی عرضی مختص به اجزاء یک نوع خاص باشد به آن عرض خاص گفته میشود . مانند نویسندگی که مختص به افراد کلی انسان میشود .
ث : عرض عام
هر گاه این کلی عرضی قابل حمل بر اجزاء بیش از یک نوع خاص باشد به آن عرض عام گفته میشود . مانند روندگی ( ماشی ) که قابل حمل بر افراد انسان و سایر انواع حیوانات میباشد .