ارسالی عباس

كامپيوتر و سرعت

كامپيوتر و سرعت

يكي از مشهورات زمانه، مطلوبيت سرعت است و كامپيوتر‌ها از اين جهت كه بر سرعت كارهاي مي‌افزايند، ستوده مي‌شوند، اما آيا واقعا سرعت تا چه حد براي جامعه و عموم مردم مفيد است؟ تحقيقات بيانگر آن است كه شتاب گرفتن زندگي، آثار روحي و رواني نامطلوبي بر جامعه مي‌گذارد و تنها موسسات عظيم از اين شتاب سود سرشاري مي‌برند.

يكي از مشهورات زمانه، مطلوبيت سرعت است و كامپيوتر‌ها از اين جهت كه بر سرعت كارهاي مي‌افزايند، ستوده مي‌شوند، اما آيا واقعا سرعت تا چه حد براي جامعه و عموم مردم مفيد است؟ چقدر براي شركت‌ها و موسسات بزرگي كه در پي بلعيدن جهان هستند، سودمند است؟ تحقيقات بيانگر آن است كه شتاب گرفتن زندگي، آثار روحي و رواني نامطلوبي بر جامعه مي‌گذارد و تنها موسسات عظيم از اين شتاب سود سرشاري مي‌برند.

در سال‌هاي اخير، در برابر اين عقيده كه بزرگتر لزوما بهتر است، ايستادگي شده است. افرادي مانند «ليپولدكوهر» و «اي. اف. شوماخر» و هم چنين جنبش‌هايي مانند «گرينز» و «بيوريجناليسم» درباره اين موضوع كه اندازه‌ها و معيارهاي محض اقتصاد و تكنولوژي كشورهاي مدرن، مشكلات ساختاري غير قابل حلي را به وجود مي‌آورند و منجر به بيگانگي ميان مردم، دشمني ميان كشورها و تخريب طبيعت مي‌شوند، اظهار نظر كرده‌اند. آنچه مطرح است اين است كه اگر كوچك‌تر زيباتر است، (همان گونه كه اكثريت موافقند)، كند‌تر و آهسته‌تر چه طور؟ تنها اندكي از مردم معتقدند سرعت يكي از ابعاد مهم اندازه‌‌گيري است.
بزرگترين موسسات و سازمان‌هاي جهان امروز – ارتش، شركت‌ها، دولت‌ها، بانك‌ها – تنها زماني مي‌توانند بزرگ و از نظر جهاني وسيع باشند كه قادر باشند به سرعت از داده‌هاي عظيم و پيچيده‌اي كه در بين شعبات گوناگون آنها در جريان است، آگاهي داشته باشند. كامپيوتر‌ها، همراه با ارتباط دور برد ماهواره‌اي، موفق شده‌اند محدوديت‌ها قديمي در ارتباط با اندازه را از بين ببرند. امروز يك موسسه مي‌توانند خود را فراتر از مرزها گسترش داده و تمامي جهان را احاطه كند. مرزهاي بين‌المللي از بين رفته‌اند.
در حالي كه كامپيوتر‌ها به دايره اطلاعات، ‌سرعت بخشيده و از نظر جغرافيايي موسسات بزرگ را گسترش داده‌اند، انسان‌ها براي اين كه بتوانند خود را با اين گستردگي و سرعت تطبيق دهند، مجبور شده‌اند كه سريع‌تر حركت كنند و در حالي كه موسسات، حجم فعاليت‌هاي اقتصادي را سرعت بخشيده‌اند (نقشه برداري ماهواره‌اي از منابع، دسترسي و وارد شدن به محل‌هاي بكر و دست نخورده، حركت سريع سرمايه‌ها، توسعه سرمايه‌هاي زير بنايي) چهره كره زمين بسيار سريعتر از هر زمان ديگري دچار تغيير و تحول شده است. فعاليت‌هاي شركت‌ها سرعت مي‌گيرد، تاثيرات بر روي كره زمين شتاب بيشتري به خود مي‌گيرد و فعاليتهاي انسان‌ها نيز همين طور؛ آيا اين روند مثبت است؟

در اجتماع ما، سرعت چنان ستوده شده است كه گويي به خودي خود، نوعي حسن و مزيت است و امروز سرعت اطلاعات، با ميزان بي‌سابقه‌اي از اطلاعات، ما را در خود غرق كرده است؛ در حالي كه بيشتر اين اطلاعات در مرحله‌ عمل بي‌فايده هستند. نتيجه واقعي اين تحول، افزايش تنش‌هاي رواني و اضطراب در انسان‌ها است، به خصوص زماني كه ما سعي مي‌كنيم خود را با جريان در حال رشد اطلاعات هماهنگ كنيم. سيستم‌هاي عصبي، سرعت را بيشتر از قوه اداركي، تجربه مي‌كنند و تحت تاثير آن قرار دارند. اين وضعيت مانند اين است كه انگار همگي ما در يك بازي ويدئويي كه مورد توافق همه اجتماع است، گرفتار شده‌ايم؛ جايي كه اطلاعات بر روي صفحه نمايش، سريع‌تر و سريع‌تر ظاهر شده و ما به طور جدي در حال تلاش براي تطبيق سرعت خود با سرعت اين اطلاعات هستيم.
در حقيقت بازي‌هاي ويدئوي بهترين مثال براي اين وضعيت هستند. اغلب با اين ادعا كه «اين بازي‌ها هماهنگي بين چشم و دست را سرعت مي‌بخشند»، از آنها دفاع شده است. در نشست‌هايي كه بين روساي توليد كننده بازي‌هاي ويدئويي تجاري صورت مي‌گيرد، اين ادعا را در برابر گروه هايي از خانواده‌ها كه به دنبال ممنوعيت اين بازي‌ها هستند، به صورت موثر و كاري مطرح مي‌كنند. اما اين سئوال مطرح است كه چرا افزايش سرعت هماهنگي بين دست و چشم پسنديده است؟
تنها فايده واقعي اين هماهنگي مي‌تواند، اين باشد كه مهارت‌هاي بسكتبال يك فرد را افزايش خواهد داد و يا فرد را براي يك بازي ويدئويي سريع‌تر آماده خواهد كرد. (رونالد ريگان از بازي‌هاي ويدئويي به عنوان يك تربيت كننده خوب نسل جديد خلبانان هواپيمايي بمب‌افكن ستايش كرد. مانند خلباني كه عراق را بمباران كردند و تجهيزات آنها مشابه بازي‌هاي ويدئويي بود.)
در طي هزارن سال، بشر هماهنگي دست و چشم خود را با عوامل طبيعي و محيطي تطبيق داده بود كه مي‌توان از آن با «سرعت طبيعي» ياد كرد. همه چيزهايي كه انسان‌ها با آن سر و كار داشتند، با سرعتي متناسب با توانايي‌هاي ما در حال حركت بودند. اين نوع تطبيق لازم بود تا نوع بشر بتواند به حيات خود ادامه دهد؛ زيرا بشر بايد به وسيله دستان خود كارها را انجام مي‌داد.
همراه با انقلاب صنعتي، بسيار از چيزهاي سرعتي مكانيكي يافتند. از آنجا كه محيط طبيعي راه را همواره كرده بود و زندگي انسان نيز به محيط‌هاي دست‌ساز بشر انتقال پيدا كرد، آهنگ و ريتم طبيعي‌ واكنش‌ها و عكس‌ العمل‌هاي ما، جاي خود را به ريتم و آهنگ صنعتي داد. ما ياد گرفتيم تا با سرعت‌هاي مكانيكي تعامل متقابل داشته باشيم، همان گونه كه كارگران خط مونتاژ و بيشتر رانندگان اتومبيل با اين تطابق آشنا هستند. امروزه ماشين‌ها با سرعت‌هاي الكترونيك حركت مي‌كنند و چرخه فعاليت‌ها نيز در حال سريع‌تر شدن است و ما نيز در اين چرخه زندگي مي‌كنيم.
بازي‌هاي ويديويي كاميپوتري، آموزش دهنده‌هاي خوبي براي جهان سريع‌تر هستند. وقتي ما با اين بازي‌ها مشغول هستيم، هدف ما اين است كه محور و غرق در آنها شويم. سمبل‌ها و نشانه‌هاي الكترونيكي روي صفحه نمايش، وارد مغز ما مي‌شوند، از سيستم عصبي ما عبور مي‌كنند، و عكس العمل‌ در موفقيت‌هاي جنگ يا پرواز را كه در نهاد ما وجود دارد و در اينجا خود را از راه دستان ما بروز مي‌دهد، تحريك مي‌كند.
تفكر بسيار كم و ناچيزي در بازي‌هاي كامپيوتري نياز است. شيئي كه ما به آن بازي مي‌كنيم، قرار است به سرعت و بدون تامل از خود عكس العمل‌ نشان دهد.
يك بازيكن حرفه‌اي بازي‌هاي ويدئويي، برنامه كامپيوتري را وا مي‌دارد كه سريع‌تر برود و همراه با افزايش سرعت اين چرخه، بازيكن و ماشين در يك چرخه روان و در حال حركت به يكديگر مرتبط مي‌شوند؛ چرخه‌هاي كه جنبه‌ها و ابعاد هر دو را در بر دارند. با گذشت زمان و تمرين، توانايي‌هاي انسان به برنامه‌ كامپيوتري شباهت پيدا مي‌كند؛ تحول، با اين نوع تعامل متقابل سريع‌تر مي‌شود، اما اين فرايند تحول به صورت قابل ملاحظه‌اي جديد و بي‌سابقه است. تغيير و تكامل كه ابتدا به صورت تعاملي به انسان‌ها و طبيعت صورت مي‌گيرد، اكنون بين انسان‌ و محصولات ساخت خود انسان، اتفاق مي‌افتد. ما روابط خود را به طور متقابل با محيطي كه خود ايجاد كرده‌ايم بسط و گسترش مي‌دهيم؛ با ماشين‌هايي كه خود ساخته‌ايم و با خودمان. اين وضعيت، نوعي «زاد و ولد دروني» است كه مي‌گويد، ما و طبيعت با يكديگر رابطه‌اي نداريم. بازي‌هاي ويدئويي و كامپيوتر‌ها، فرايندي را سرعت مي‌بخشند كه قبلا توسط نسلي از بينندگان تلويزيون تحريك شده بود. بيشتر مردم، تماشاي تلويزيون را عملي منفعل و يك طرفه مي‌دانند – كه همين ط‌ور هم هست – در حالي كه بازي‌هاي ويدئويي و كامپيوتر‌ها تعاملي متقابل دارند.
تلويزيون، ما را كودن و پر تنش بار مي‌آورد. تماشاي تلويزيون تنها وضعيت ذهني مناسبي براي بازي‌هاي كامپيوتري و تعلق به كامپيوتر به وجود مي‌آورد. زماني كه تكنولوژي‌ها با هم تلفيق شوند، نسلي از مردم را به وجود مي‌آورند كه بسيار پرشتاب‌تر از آن هستند كه خود را با ريتم‌ها و حركت‌هايي آهسته، طبيعي و ابتدايي تطبيق دهند. بازي‌هاي ويدئويي، تلويزيون، كامپيوترها، واكمن‌ها، بچه‌هايي كه راديوهاي بزرگ را در خيابان حمل مي‌‌كنند و خيابان و خط مونتاژ و بزرگراه و آزاد راه، همه و همه، جزيي از فرآيند سرعت هستند كه زندگي و حيات ما را سريع‌تر و سريع‌تر مي‌چرخانند، كاري مي‌كنند كه زندگي پرجاذبه‌ تر به نظر برسد. در حالي كه تنها بي‌ثبات و پرشتاب‌تر شده است.

اين پيش فرض كه سرعت ذاتا چيز خوبي است، به بخش‌هايي از جامعه بيشتر از بخش‌هاي ديگر نفع مي‌بخشد. بخش‌هايي كه بيش‌ترين منفعت را مي‌برند، موسسات عظيمي هستند كه قادرند سرعت معاملات و داد و ستدها را افزايش داده و مستقيما به سوي قدرت و پول حركت كنند. براي بيشتر باقيمانده جهان، تاكيد بر سرعت و شتاب مضر است. سرعت، اضطراب و نگراني ايجاد مي‌كند و پيامدهاي مخربي در بقا فرهنگ‌هاي مختلف غير غربي دارد.
مردم بومي تمايل دارند در واحدهاي اقتصادي كوچك با كار جمعي، كه تمامي تصميمات با توافق هم صورت مي‌گيرد، به فعاليت مشغول شوند. اين تمايل به خودي خود ميزان زيادي صميمت ميان مردم ايجاد مي‌كند. از آن جايي كه زمان به عنوان يكي از نعمت‌هاي متعدد خداوندي است كه مرد بومي و ساده، بيشتر از ما از آن لذت مي‌برند، ارتباطات در ميان آنها نيز معمولا با يك آهستگي سنجيده تعريف شده است. مردم هول و شتابان نيستند. آنها به فكر انجام دادن بيشتر در زمان كمتر نيستند، زيرا زمان كافي براي به انجام رساندن آن چه كه نياز به انجام دادن است، وجود دارد. آنها از مشغوليت‌هاي شخصي خود لذت مي‌برند، در حالي كه شتاب و عجله بيش از حد، اجازه چنين لذتي را به آنان نمي‌دهد. وقتي قرار است كارها انجام شوند، با همكاري و همدلي گروه انجام مي‌شود.
امروزه فشار فرهنگ‌هاي مهاجم غربي، باعث شده است كه زندگي جوامع غير غربي در جهت‌ها و زمان بندي‌هاي كاملا متفاوتي شكل بگيرد. اين مساله حيات فرهنگ‌هاي غير بومي را چون آداب و رسوم و روش‌هاي سنتي آنها را تغيير مي‌دهد، تهديد مي‌كند.
زماني مقاله‌اي را در «گفتمان توسعه» با نام پرستش خداي دروغين، نوشته «كن دارو» و «مايكل ساكسنين» مطالعه مي‌كردم. اين دو نويسنده، بيشتر عمر خود را صرف انتقال تكنولوژي‌هاي كوچك و محدود به روستاهايي در فقيرترين كشورهاي جهان كرده‌اند. مقاله‌، گزارشي است در مورد «جنون كامپيوتر»، همان جنوني كه ميان آژانس‌هاي عمران بين‌المللي و گردانندگان آنها كه از اتصالات كامپيوتري – ماهواره‌اي در جوامع روستايي، جايي كه اطلاعات فني در آنجا كمياب است، طرفداري مي‌كنند، وجود دارد. به عقيده دارو و ساكسينين، فرضيه اين است كه كامپيوترها ارائه كننده «ارتباطاتي بي‌سابقه، سريع و ارزان» در جهت آباداني و عمران روستا هستند كه مي‌توانند «نيازهاي اطلاعاتي» آنها براي صنعتي شدن را برآورده كنند. اين دو نويسنده، نتيجه‌گيري مي‌كنند كه اين فرضيه‌اي «مزخرف و خطرناك» است، زيرا:
در يك كشور فقير، استفاده از ريز كامپيوتر‌ي كه توسط ماهواره‌ به يك سيستم اطلاعاتي كه نيمي از جهان را در بردارد مرتبط است، عملي احمقانه مي‌باشد. اين عمل، نوعي افراط و زياده‌روي تكنولوژيكي است. بيشتر كشورهاي فقير، به تكنولوژي‌هايي بسيار ساده‌تر مانند ماشين‌هاي تايپ، كتاب‌هاي مرجع، ابزارهاي دستي، دوچرخه، و ضبط صوت نيازمندند. يافتن تعمير كاران ماهر كامپيوتر تقريبا غير ممكن است؛ اگر گروه هاي محل را مجبور كنيم كه كامپيوتر‌هايي كاملا پيشرفته را خريداري كنند، اين نوعي ستم و بي‌رحمي در حق آنها است.

تمركز قدرت
اخيرا در كنگره‌اي با نام «كنگره مناطق زيستي ملي» شركت كردم كه در آن 250 نفر با هدف تجزيه قدرت سياسي مركزي به نفع قدت محلي، خودكفايي اقتصادي و فطرت مبتني بر طبيعت و محدوديت يا «فطرت سبز» كار مي‌كردند. چندين تن از شركت‌ كنندگان در كنگره،‌ آشكارا از نقشي كه كامپيوتر‌ها در ساختن شبكه‌هاي ارتباطي بين مناطق زيستي و به تبع آن، تسهيل كردن تبادل سريع اطلاعات در اين مناطق دارند، دفاع كردند. علي رغم اين مساله كه استفاده از كامپيوترها در اين جهت، ممكن است سبب ايجاد تمركز قدرت شود، اين موضوع مورد بحث قرار گرفت كه كامپيوتر‌ها «ابزاري خنثي» هستند كه مي‌توانند به گروه هايي كه اهدافشان تكفير موسسات بزرگي است كه كامپيوتر‌ها را اختراع كرده‌اند و برآنها سلطه دارند، كمك كنند. اين يك حيله جالب است: ما اختراع آنها را مي‌گيريم و مانند يك نوع مبارزه ژاپني از آن عليه به وجود آوردندگان آن استفاده مي‌كنيم. اين حيله در ابتدا جالب به نظر مي‌رسد، اما با توجه به خصوصيت ماهوي كامپيوترها كه ناگزير منجر به تمركز مي‌شود، نمي‌توان بر روي آن حساب كرد.
اين مساله در ابتدا با توجه به ظاهر كامپيوترها كه شكل يك فناوري دموكراتيك محدود را دارند، ما را به اشتباه مي‌اندازد. مردم در خانه‌شان كامپيوتر دارند و آن را براي خود و سازمان‌شان مفيد و قدرت بخش مي‌بيينند. كامپيوترها در بسياري زمينه‌ها كمك كننده هستند و نظارت‌هاي شخصي قابل توجهي بر خلاف تكنولوژي‌هاي ديگر مانند تلويزيون‌، به افراد ارائه مي‌كنند. گروه‌هاي اجتماعي و سياسي كوچك، كامپيوترها را ابزار ارزشمندي براي ذخيره و نگهداري اطلاعات، ايجاد شبكه،فرايند‌هاي پستي، تهيه نسخه هاي تميز و مرتب، تهيه ليست‌هاي عضويت، نگه داشتن حساب و كتاب‌ها و غيره مي‌دانند. با همه اين موارد، هنوز سئوالي در اين جا مطرح است. مساله اصلي اين نيست كه آيا كامپيوتر‌ها مي‌توانند به شما و گروهتان سود برسانند يا خير، سؤال اين است كه چه كسي بيشترين فايده را از وجود كامپيوترها در جامعه مي‌برد؟ پاسخ اين است كه با همه اين مزيت‌هاي محدود، اين موسسات بزرگ هستند كه بيشترين سود را مي‌برند و خود نيز به خوبي نسبت به اين مساله آگاهند.
اختراع كامپيوتر‌، توسط يك گروه از افراد شريف و نجيب و اصلاح‌طلب ساده لوح كه قصد داشته باشند به وسيله تكنولوژي‌، دموكراسي بيشتري ايجاد كنند، صورت نگرفته است. با وجود اين كه كامپيوترها در دهه 1920 اختراع شدند، اين نيروهاي نظامي آمريكايي و انگليسي بودند كه براي نخستين بار از آنها به طور جدي به عنوان يك سيستم راهنما براي موشك‌هايشان در جريان جنگ جهاني دوم استفاده كردند. دو دهه بعد، ‌IBM اين فناوري را به استفاده‌هاي تجاري عظيم تغيير داد. از دهه 1970 به بعد «آتاري» و «اپل» ماموريت خود را براي ورود كامپيوتر به همه خانه‌ها مدرسه‌ها اجرا كردند. تا دهه 1970، ارتش و شركت‌هاي بزرگ، به طور كامل كامپيوترها را با سود فراوان و دسترسي جغرافيا گسترده‌تر براي عمليات متمركز وارد تمامي امور خود كرده‌ بودند. آن اصلاح‌طلبان ساده لوح، حتي يك دكمه پلاستيكي را هم فشار نداده بودند. تكنولوژي كامپيوتر، قسمت اصل از يك زير بناي فني پيشرفته است و كامپيوترها ممكن است در جامعه‌اي پديدار شده باشند كه پيش از اين، در ابتداي مسير فناوري و پيشرفت بودند. ساخت كامپيوترها بسيار گران تمام مي‌شود، آنها به طرز بسيار پيچيده‌اي با سيستم تلفني مركزي ارتباط دارد و برخي از استفاده‌هاي بهينه‌اي كه مي‌توان از آنها كرد، مانند محاسبه بسيار سريع و نقشه برداري ماهواره‌اي از منابع زير زميني، آن چنان پر هزينه هستند كه تنها موسسات عظيم مي‌توانند از عهده آن برآيند.
كامپيوترها مانند ديگر تكنولوژي‌هاي پيشرفته نظير ارتباطات ماهواره‌اي كشاورزي، ماشيني، روبات شناسي، مواد ضد آفات و … در خدمت اقتصاد هستند. حال هر چه اندازه و حجم تشكيلات اقتصادي و شركت بزرگ‌‌تر باشد، توانايي تهيه كامپيوترهاي بيشتري را دارد. علاوه بر اين، كامپيوترها پيچيده‌تر و سطح بالاتر شده و بايد توسط گروه‌ اجرايي آزموده‌تر اداره شوند، و در مناطق اقتصادي كه به طور گسترده پراكنده شده‌اند، ارتباطات كامپيوتري بيشتري نسبت به موسسات و واحدهاي اقتصادي كوچك‌تر وجود خواهد داشت. در نتيجه، تجارت‌هاي بزرگ‌تر از امتيازات بيشتري برخوردار خواهند بود. با وجود اين كه تجارت‌ها و كسب‌هاي كوچك‌تر هم از وجود كامپيوترها استفاده مي‌كنند، تجارت‌هاي بزرگتر، بسيار بيشتر سود مي‌برند؛ زيرا بزرگي و پيچيدگي و دسترسي به عمليات‌هايي كه كامپيوتر آنها را تسهيل مي‌كند، به منابع مالي بسيار بيشتري نياز دارد.
اگر كامپيوترها اختراع نشده بودند تجارت‌هاي كوچك‌تر بسيار موفق‌تر بودند، زيرا اساسا كامپيوترها ابزاري هستند كه تنها تجارت‌هاي بزرگ قادر به استفاده از آنها مي‌باشند. نقش كامپيوترها در بانك‌هاي بين‌المللي را در نظر بگيرد؛ انتقال سريع پول از بازاري به بازار ديگر، ايجاد توسعه در اين جا و آن جا، موسسات چند مليتي به سادگي نمي‌توانستند آن چه را كه امروزه انجام مي‌دهند، بدون كامپيوترها و استفاده از ارتباطات ماهواره‌اي انجام دهند. كامپيوتر اين موسسات را قادر ساخته كه آن چنان گسترش يابند كه قبلا هرگز ممكن نبوده است. آن بانك‌ها ديگر فراتر از چند مليتي هستند؛ بلكه به درست جهاني شده‌اند. روند سرعت يافته‌اي كه در آن درخت‌ها در اندونزي و برونئي قطع شده‌اند، معادن اقيانوس آرام استخراج شده‌اند و سدها در سراسر جهان ساخته شده‌اند، نشان دهنده توانايي افزايش يافته شركت‌ها در اداره امور با يك مديريت مركزي است كه فعاليت‌هاي روزانه را در سر تا سر جهان تحت تاثير قرار مي‌هد.
براي مردمي كه تلاش مي‌كنند از نابودي سياره زمين جلوگيري كنند، بسيار ساد لوحانه است كه از كامپيوتر به عنوان ابزاري خنثي و سودمند براي تمركز زدايي ياد كنند، چرا كه اساسا كامپيوتر ابزاري براي تمركز بخشيدن به منافع توسعه است. موسسات بزرگ كه به دنبال فايده دوم كامپيوتر يعني سود بردن از آن هستند، بسيار بيش‌تر از اصلاح‌طلبان ساده لوح كه قصد دارند از كامپيوترها به عنوان يك مقابله به مثل پيشرفته استفاده كنند، منفعت خواهند برد. اين تنها بدفهمي كل ماجرا است و قطعا غرور و خودبيني باعث شده اين گونه فكر كنيم. طرفداران محيط زيست، محافظان زيست مناطق و ديگر عمل گرايان متجدد، بسيار موفق‌تر خواهند بود اگر اين نكته را مد‌نظر قرار دهند كه در ازاي همه آن منافع ناچيزي كه كامپيوتر به آنها ارائه مي‌كند، نهايتا تمامي تلاش‌هاي آنها را بي‌اثر خواهند كرد. ما بايد كار را از خود كامپيوترها به عنوان معضلي زيست محيطي و سياسي شروع كنيم.

 

درباره abbas

اینرا هم چک کنید

کارگاه آموزشی وبلاگ سازی و رسانه های اجتماعی از سوی مجله فانوس در ولایت بلخ برگزار شد

مجله فانوس به سلسه برنامه ها و فعالیت های ظرفیت پروری و حمایت جوانان و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *