ارسالی آسیه
نگاه كلي
كتاب ، مطالعه و پژوهشي شايسته در زمينه نهادي كردن نوآوري در سازمان است . به نظر مي رسد، نويسنده با استفاده از منابع نسبت گسترده و متناسب ، به ويژه منابع انگليسي ، همه كوشش خود را براي تاليفي منسجم از انديشه و نظرصاحبنظران براي تبيين ، تعريف و تشريح نوآوري و نهادي كردن آن به كار گرفته است .
نويسنده براساس آنچه خود در پيشگفتار اشاره دارد، از بيان سه ديدگاهي كه براي ايجاد، و استمرار بخشيدن و فراگير كردن جرياني از نوآوريها مطرح ساخته ،خواستار اين است كه با پيروي از بينش نظام مند عوامل ساختاري – رفتاري وارزشها و باورهاي مناسب براي ايجاد جريان مستمر و فراگير از نوآوريها راتشريح كند. در بررسي و مطالعه زمينه هاي نظري و پژوهشهاي مربوط، همواره اين سوال اساسي را مي پرسد كه چه رابطه همگون و مناسبي بايد بين ساختارها، كاركردها، نقشها، ارزشها و هنجارهاي يك سازمان وجود داشته باشدتا فرهنگ و فضاي آن سازمان و عملكرد آن مستعد شكوفايي نوآوريها واستمرار و فراگير شدن آنها گردد.
به عبارتي به دنبال پاسخ اين پرسش است كه چگونه مي توان الگوي عمل وهنجارهاي نوآوري را در گستره هاي مختلف سازمان جاانداخت و اين هنجارهارا در زمينه ارايه و اجراي ايده ها و طرحهاي نو به چرخه رفتار سازمان متصل ويا به اصطلاح آن را نهادي كرد.نويسنده پيام كتاب را براين اساس قرار داده است كه تغيير و تحول در سازمانهاي امروزين به قدري سريع ، چند جانبه ، پيچيده وفراگير است كه سازمانها بدون پيش بيني ، همگامي و تطابق با آن قادر به ادامه حيات نيستند و توسعه و پيشرفت آنها بدون واكنش متناسب و پاسخ آگاهانه به شرايط محيطي متحول و پويا ممكن نيست .
فصل اول : اساس بحث در اين فصل روي سه سوال مهم است :
چه موضوعات يا مسايلي در سازمان بيشتر از همه در معرض تغيير قرارمي گيرند؟
چگونه و به وسيله چه كساني در سازمان بايد تغييرات و تحولات را به وجودآورد؟
چه نيروهايي موجب تغيير مي شوند؟
به نظر نويسنده پاسخ به اين سوالات جايگاه بهبود و نوآوري را در بسترتغيير مشخص مي سازد. “15” براي دستيابي به اين مهم ابتدا به صورت يك پژوهش جدي نظريات دانشمندان مختلف را با دقت و تناسب قابل توجهي انتخاب و در پاسخ به هر سه سوال مطرح كرده است .
نويسنده سعي دارد تا افزون بر طرح نظريات براي خلاصه كردن هر قسمت بحث اين فصل از شكل و جدول متناسب و ياري رسان استفاده كند. سپس موضوع را اين گونه سامان مي دهد: “بهبود و نوآوري مستمر و فراگير درواقع نوعيكندوكاو منظم براي يافتن شيوه ها و پاسخهاي نو به فشارها و تغيير و تحولات محيطي است ، چرا كه درمحيطهاي پيچيده و متحول امروزي ديگر واكنشهاي تكراري براي رويارويي با اين تغييرات كارآمد نبوده و دايم بايددر جستجوي راه هاي جديد براي واكنش در برابر محيط برآمد. “43” به عبارتي آن دسته از سازمانها و نظامهامي توانند در محيط پيچيده و پويا به بقاي خود ادامه دهند كه به طور مستمر قادر باشند ايده ها و طرحهاي جديدي راكه لازمه مقابله با فشارها و تحولات محيطي است ، ايجاد و منتشر كنند. “44”
فصل دوم : در اين فصل روي نوآوري و فرايند آن با استفاده از نظريات ابتدا به اشكال بروز يا تجلي توانايي “خلق كردن “، خلاقيت و نوآوري ،تعريف نوآوري از ديدگاه صاحب نظران ، منابع نوآوري و انواع نوآوري نظير بنيادي ، توسعه عملكرد “محصول “، تجديد ساخت فن آوري ،نام گذاري ، فرايند، طراحي ، تجديد فرمول سازي ،ارايه خدمات ، بسته بندي ، تاكيد شده است .
فصل سوم : نويسنده قبل از آن كه وارد اين فصل شود، نهادي كردن نوآوري را اين گونه معنا كرده است ، “81”
“نهادي كردن نوآوري بدين معنا است كه ارايه طرحهاي جديد و اجراي آن به صورت امري مستمر و بدون وقفه صورت گيرد و تمام افراد سطوح مختلف سازمان در آن درگير باشند وبه عبارتي ارايه طرحهاي جديد به چرخه رفتاري آنها منتقل شده و به صورت يك هنجار در گروه و سازمان درآمده است . “82”
نويسنده در اين فصل سعي كرده تا در ارتباطبا موضوع به ريشه يابي واژه نهاد و معاني آن بپردازد و سپس رابطه بين مفاهيم نهاد و سازمان را بيان كند.
فصل چهارم : مقدمه فصل با اين عبارت شروع مي شود كه “تحقيقات محدودي در مورد نهادي كردن تغييرات به طور اعم و نوآوري به طور اخص در سازمانها انجام شده است و در بيشتر آنها تاكيدبر روي تعيين ميزان مداوم بودن تغييرات است تابررسي دلايل نهادي شدن تغييرات .” سپس به اينكه يك عمل نهادي شده ، رفتار است كه درطول زمان استمرار دارد و توسط دو يا چند نفردر پاسخ به يك محرك مشترك صورت مي گيردو به عنوان يك واقعيت اجتماعي درميآيد، وسپس اين عمل نهادي شده به تمام اعضاي سازمان منتقل مي شود، اشاره دارد و در اين ارتباط سه ويژگي “استمرار”، “فراگيري “، و”واقعيت اجتماعي ” را براي تعريف يك عمل نهادي شده مطرح مي سازد. “123”
در جستجو براي يافتن عوامل موثر درنهادي كردن نوآوري ، ابتدا از مرحله فردي وگروهي شروع كرد و سپس به سمت مرحله سازماني حركت كرده است . پس از سطح تجزيه و تحليل فردي و سازماني و عوامل موثر در هريك از سطوح ، به عوامل ساختاري براي نهادي كردن بهبود و نوآوري در سازمان پرداخته است .در اين ارتباط ابتدا، نوع ساختار شامل ساختارهاي : ساده ، ماشيني ، حرفه اي ، بخشي ،ادهوكراسي و اعتقادي “145”، را تشريح كرده وآنگاه به ارتباطاتو تاثير ارتباطات بهره ور درمرحله شكل گيري ايده ، ارتباطات بين بخشها وواحدها و تاثير ارتباطات بهره ور در مرحله تشكيل ائتلاف پرداخته است .
بحث ديگري كه در اين فصل مورد توجه قرار گرفته ، ابزارهاي قدرت است و بالاخره به موضوع استراتژي “راهبرد” و اهداف توجه خاص شده و در بيان انواع راهبردها شامل راهبرددفاعي ، تهاجمي ، تحليل گر و واكنشي اشاره شده است . “173” يكي ديگر از مقوله هاي مرتبط بااين بحث كه به نظر مي رسد از اهميت ويژه اي برخوردار است و نويسنده نيز به خوبي از عهده تشريح آن برآمده موضوع و مسئله نظام پاداش است . در ارتباط با نظام پاداش به جنبه هاي مختلف مسئله و از ديدگاه هاي مختلف پرداخته شده است .
در ادامه بحث اين فصل اهميت آموزش ،سير تحول نظريه ها و مدل هاي سازمان ومديريت و نقشهاي مديران با توجه به فرايندهاي مهم سازماني “218” نيز مورد توجه و تبيين قرارگرفته است . ضميمه كتاب نيز به الگوي نهادي كردن بهبود و نوآوري در سازمانهاي صنعتي ايران اختصاص يافته كه كاري ويژه و چشم گير به نظر مي رسد.
كتاب حاضر، يك مطالعه پژوهشي است كه مي تواند براي پژوهشگران ، مديران سازمانهاي صنعتي و دانشجويان مفيد باشد.
اما نكته ديگر اينكه كتاب نياز به ويراستاري فني و ادبي جدي دارد.