نویسنده: نیلوفر لنگر
وقتی در محیطِ مانند افغانستان، بخواهیم از زن و حقوق او سخن بزنیم، در نخست باید در نظر گرفت که این جامعه چه تعبیر و تصویری از زن بودن دارد. در اندکترین عقبگرد به وضعیت اجتماعی در گذشتههای دور یا نزدیک، به برخوردها و تعریفهای سر میخوریم که هیچگاهی زن را به عنوان یک امکان حیاتی و جنسیِ برابر با مرد و قابل نفوذ در خط اول اجتماع نمیپذیرد. زنان همواره در جوامع سنتی و تا امروز، به عنوان “جنس بعدی” و آدمهای پس از مردها، حضور داشته اند. هر ازگاهی اگر مشارکت و حضور زنان در عرصههای بخصوص سیاسی و اقتصادی دیده شده، در بیشتر موارد به عنوان ابزار و یا سمبولهای برای جذب بیشتر قدرت و حاکمیت بوده است. چنانچه که زنان درهر برههی زمانی در سراسر جهان به عنوان ابزار و در نهایت برای جلب توجه و دادن یک امیدواری کاذب به همجنسان شان که نصف برابر نفوس جهان را تشکیل میدهند مورد استفاده قرار گرفته اند. هرچند که این استفاده در بعضی موارد خطری هم بدنبال نداشته، اما آنچه مهم است نفس استفاده شدن یک جنس برای منافع جنس دیگر است، اینکه چرا دوجنسی که در کنار هم و با تواناییهای یکسان خلق شده اند و از لحاظ تعداد همچنان با هم برابر استند، یکی ابزار آسایش دیگری باشد در حالیکه در رابطه به جنس دیگر چنین نیست؛ و این پرسشی است که از قرنها پیش زنان روشنفکر و مبارز در سراسر جهان به دنبال پاسخ و یا هم از بین بردن آن بوده اند. چنانکه زنانی همچون “مری ولستون کرافت” “سیمون دوبوار” “ویرجینیا وولف” در اختناق آلودترین وضعیت در اروپا، برعلیه این روند ایستادند و با آثار به جا مانده شان رهنمای خوب و امیدوار کننده برای همجنسان شان شدند. گذشته از این، نگاهی به امروز با توجه به میکانیزه شدن زندگی و طبیعتاً تحول ذهنی انسانها، وضعیت زیستی و حقوقی زنان را تکان دهندهتر از قبل به تصویر میکشد. امروز همچنان از زن به عنوان ابزار سیاسی و اجتماعی سود جسته میشود، در حالیکه زنان اندکترین تفاوتی از نگاه شخصیت، استعداد و قابلیت با جنس مخالف ندارند و همانگونه که یک مرد میتواند حرف اول را بزند یک زن نیز میتواند با قاطعیت تمام تصمیم بگیرد و اهداف تعیین کند. در افغانستان، چالش عمدهیی که امروز در بین قشر آگاه و روشنفکر به نظر میرسد، دادن مشروعیت به این استفاده ابزاری است، زیرا همانطوریکه انتخاب یک زن به عنوان معاون رییس جمهور در صورتیکه اندکترین صلاحیتی در استفاده از موقف خود نداشته باشد، یک نقش کاملا ابزاری و برای بدست آوردن رضایت یک بدنهی بزرگ اجتماع_از لحاظ تعداد_ به منظور تحکیم بیشتر قدرت است، روی صحنه آمدن همسر و دختران کاندیداهای ریاست جمهوری، باز هم به جز یک استفادهی ابزاری، چیزی دیگری نخواهد بود. هرچند این رونمایی، یک حرکت خوب نمادین بوده میتواند، اما آیا زنان عروسکهایی استند که تنها به درد کار نمادین میخورند؟؟؟ در حالیکه یک زن میتواند هستهی واقعی قدرت، یک مغز متفکر و یک عاید کنندهی خوب اقتصادی باشد، چرا تنها برای اجرای یک نقش نمادین روی صحنه بیاید؟
امروزه دیگر دادن نقش کاذب و ابزاری برای زنان در عرصههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره، حداقل برای زنان روشنفکر و هدفمند افغانستان قناعت بخش نیست. زیرا آنان باورمندانه به دنبال نقش اساسی و رادیکال در عرصههای مختلف استند و جامعهی افغانستانی اگر بخواهد همچون جوامع دیگر برابری جنسیتی را برقرار ساخته و تعریف جنسیت را از محدود شدن به زن برهاند و دوجنسه بسازد، و در نهایت، بیشترین نفع را در کار اعمار زیرساختهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از تمام افراد حاضر در اجتماع استحصال کند، باید نقش هر دو جنس را در کنار همدیگر به گونهی رادیکال تعیین نماید و از تواناییهای بالقوهی زنان و مردان به صورت یکسان استفاده کند.