اخلاق و حق

ارسالی: ملکه سخی

کانت در سال 1785 رسالة پر اهميت «بنياد متافيزيک اخلاق» را به منزلة پيشگفتاری فشرده بر دومين اثر نقدی خود «سنجش خرد عملی» منتشر ساخت. وی در اين رساله، به دنبال بازنمودن اصل غايی اخلاق، به صورتی مقدماتی و در خور فهم همگان بر آمده بود. ما در سطور بالا اشاراتی به بخشهايی از اين رساله داشتيم. اما کانت در اثر حجيم تری که بعدها در سال 1797 تحت عنوان «متافيزيک اخلاق» منتشر کرد، بطور مبسوط تر به تبيين فلسفة حق خود و نيز پيوند ميان حق و اخلاق می پردازد. در زير نگاهی گذرا به آموزة حق کانت، تا آنجا که می تواند به بحث اين نوشته در معرفی آرای سياسی اين متفکر بزرگ کمک کند، خواهيم انداخت.
تلاش کانت در «متافيزيک اخلاق» متوجه اين امر است که جهانشموليت ميان حق و اخلاق را در محدودة دانش اخلاق (اتيک) مستدل سازد. اين کار بايد بدينسان صورت می پذيرفت که گزارة مقدمات و شرطهای اولية يک نظام حقوقی عمومی، بر گزارة مقدمات و شرطهای اولية يک نظام اخلاقی عمومی منطبق می شد و از طريق آن، نظام اخلاقی نيز قابل توضيح می گرديد و نه فقط به مثابه توضيح دهندة نظام حقوقی. بخش نخست اين کتاب، به متافيزيک آغازه های آموزة حق و بخش دوم به متافيزيک آغازه های آموزة فضيلت اختصاص دارد. کانت در بخش نخست، در تبيين آموزة حق خود، به دنبال پيش فرضهای آزاد از تجربه و پيشينی (آپريوری) قانونگذاری بيرونی است، يعنی آنچنان قانونگذاری که برای رعايت آن، اعمال فشار و تنبيهات قضايی درنظر گرفته شده است. در بخش دوم، يعنی آموزة فضيلت، مبانی پيشينی (آپريوری) اتيک را به مثابه نظرية اخلاق قانونگذاری درونی مورد بحث قرار می دهد.
کانت بر تفاوت ميان قانونگذاری بيرونی و درونی تأکيد دارد. وی بدين ترتيب سنت حقوق طبيعی متفکران پيش از خود را حفظ می کند، اما در عين حال از تفاوت گذاری ميان اخلاقيت (Moralität ) و قانونيت (Legalität ) اين هدف را تعقيب می کند که سنجيدارهای مشروعيت اخلاقی قانونيت را نيز بيابد. کانت در تفکيک ميان حوزة اخلاقيت و قانونيت تصريح می کند که: «انطباق يا عدم انطباق صرف رفتاری را با قانون، بدون در نظر گرفتن انگيزش آن رفتار، قانونيت (قانونمندی) می نامند؛ اما آن رفتاری که در آن ايدة وظيفه نسبت به قانون، بطور همزمان انگيزش رفتاری را می سازد، اخلاقيت نام دارد.» (6).
بدينسان، قانونگزاری داخلی که جنبة اخلاقی دارد، در نزد کانت به وضوح از قانونگذاری بيرونی که جنبة قضايی دارد تفکيک می گردد. انگيزش اخلاقی از مناسبات قانونگذاری قضايی کنار زده می شود، تا جا برای استقلال نسبی آن باز شود. اما تعيين کننده در اين امر آن است که پيوند و تأثير متقابل ميان اخلاق و حق در نظر گرفته شود. ديديم که کانت مفهوم اخلاق را نيز به انديشه آزادی ارجاع می دهد. بنابراين نتيجه ای که در بررسی پيوند و تأثير متقابل ميان اخلاق و حق حاصل می گردد، آن است که آزادی هر فرد اجازه ندارد در رفتار و کنش بيرونی، خود را آنچنان متجلی سازد که آزادی ديگران را خدشه دار کند. کانت از طريق اين ژرف انديشی، به تبيين دقيق مفهوم حق می رسد: «حق، جامعيت شرايطی است که تحت آن، اختيار و خودسری اين فرد با اختيار و خودسری فرد ديگر، بتواند برپاية يک قانون عمومی آزادی با هم تلفيق گردد» (7). وی از اين تعريف، قانون عمومی حق را به اين صورت نتيجه می گيرد که: «چنان رفتار کن که کاربرد آزاد اختيار تو بتواند با آزادی هر کس ديگر بر پاية يک قانون عمومی پا بر جا باشد، و در واقع آنچنان قانونی که به من تعهدی را تحميل می کند، بدون آنکه هرگز انتظار داشته باشد و کمتر از آن بطلبد که من کلا” به خاطر چنين تعهدی می بايست آزادی خويش را خود بر آن شرايط محدود سازم، بلکه خرد فقط می گويد که آن در ايدة خود محدود به آن است و از طرف ديگران نيز بطور عملی اجازه دارد محدود گردد.» (8). بنابراين، قانون حق، قانونی نيست که فکر و عقيده ای حقوقی بطلبد، چنانچه بخواهد بر پاية رفتارهای تحمل پذير با آزادی ديگران استوار باشد.
کانت ميان حق به مفهوم خالص آن و بدون آميزة اتيک و مفهوم اخلاقی حق تفاوت قائل است. قانونگذار درونی صرفا” دارای مشروعيتی اخلاقی است، ولی قانونگذار بيرونی را می توان با ابزار جبر قانون و در راستای دفع ناحقی ابرام کرد. اگر چه بسياری وظايف مستقيم اخلاقی وجود دارد، اما قانونگذار درونی، عملا” بطور غير مستقيم ساير وظايف را نيز اخلاقی می کند. اهميت آموزة اخلاق و حق کانت در آن است که هم آموزة حق و هم آموزة فضيلت نزد او صاحب اصل های وظيفه ای خود می شوند و اگر چه «بايستة قطعی» از منظر نظرية حقوقی محدود می گردد، اما حتا در سپهر حقوقی نيز بصورت غيرمستقيم نقش هدايتگرانة خود را ايفا می کند.
«متافيزيک اخلاق» برای نخستين بار تئوری مدرنيته را به مثابه نظامی عقلانی برای حفظ خويشتن (Selbsterhaltung) انسان دوران جديد مطرح می سازد. چرا که انسان اين دوران، بريده از تکيه گاه آسمانی و رها شده در روی زمين، ديگر نمی توانست برای حفظ خويشتن به مراجع مافوق و متافيزيکی متکی باشد و به ناگزير بايد روی پای خود می ايستاد. اين وضعيت تازه ولی ناخوشايندی بود که انسان در آن صرفا” به مدد خرد مدرن می توانست رفتار عملی حقوقی و اخلاقی خود را در چارچوب منافع عمومی جامعه و برای حفظ خويشتن متعين سازد. ضروری بود که به اين نياز انسان مدرن برای حفظ خويشتن، برپايه های اخلاقی و حقوقی محکم و استوار، پاسخی درخور داده می شد و اين کار بزرگی است که کانت در «متافيزيک اخلاق» صورت می دهد. نظرية حقوقی و اخلاقی کانت، دارای سمتگيری در راستای يک پارامتر غايی است و آن بصيرت انسان مدرن برای پذيرش نظام حقوقی مشروع و تبعيت از آن و نيز به رسميت شناختن قواعد رفتاری مشروع اخلاقی است. اين سمتگيری به سوی کمال انسانی با تکيه بر خرد، طراوت نظرية کانتی را برای انسان مدرن کمافی السابق حفظ می کند و باعث می شود که هيچگاه غبار تاريخی آن را نپوشاند. با نظرية اخلاقی کانت، هرگز نمی توان آنچنان اتيک هنجارمندی را نمايندگی کرد که دارای ادعاهای تعديل و تخفيف پذير باشد. تعديل و تخفيفی اگر انتظار داشته باشيم، در قلمروی نظرية حقوقی قابل حصول است. تفکيک کارکردی گستره های حق و اخلاق نزد کانت، نتيجة اين بينش است که در سپهر حقوقی، حداقلی از اخلاقيت قابل تحميل است که نقض آن با تنبيهات همراه خواهد بود، اما اگر برای هنجار اخلاقی نيز به دنبال حداقلی باشيم، خطر فساد کل سپهر اخلاقی را تهديد می کند. شايد امروز نظرية کانت در گسترة حق و اخلاق برای بسياری بيگانه با واقعيات جهان ما به نظر آيد، اما بايد تأکيد کرد که حتا در جهان امروز ما نيز دست کشيدن از «بايستة قطعی» به مفهوم کانتی آن و نفی اتيک هنجاری به مثابه ادعای نهايی کمال انسان خردمند، به ناگزير واپسين تکيه گاه سپهر حقوقی را نيز فرو می ريزد.
اهميت نظرية حقوقی و اخلاقی کانت همچنين در آن است که به ما نشان می دهد که اگر خرد انسان مدرن بخواهد او را به سوی کمال رهنمون شود، نمی تواند صرفا” به خرد ابزاری و جزم گرايانه فروکاسته شود. از نگرگاه حفظ خويشتن و ارتقاء انسان، انسان امروز نمی تواند سهيم در نابودی خرد باشد. کانت نشان می دهد که اگر انسان بخواهد فراتر از سپهر حقوقی خود به سوی موجودی هر چه بهتر و کامل تر گام بردارد، در اين فرآروند هيچ چيزی را نمی تواند جايگزين خرد خود سازد. کانت با «متافيزيک اخلاق» نظامی برای حفظ خويشتن عقلانی انسان پايه ريزی می کند، که برای انسان آغاز هزارة سوم نيز همچنان اجتناب ناپذير است.

اینرا هم چک کنید

واژه “زن” را کمی درست بخوان

فریبا اکبری، دانش آموخته خبرنگاری دانشگاه هرات سرچشمه واژه زن انسانیت است، نه ضعیفه، نه …