ارسالی حشمت
مقدمه
سازمان چيزي نيست مگر مجموعه اي از افراد. تقريباً در همه سازمانها بزرگترين نقش افراد، انجام دادن كارها يا به قولي پيشبرد وظايف محوله است. اگر اخلاق بر محيط سازمان حاكم باشد يعني هم از طرف سازمان و هم از طرف كاركنانش مراعات گردد از چند جهت مفيد و موثر خواهد بود. اول اينكه اصول اخلاقي به عنوان يك ارزش در سازمان نهادينه خواهد شد. دوم اينكه بين سازمان و افراد روابط موثر، شفاف و دوستانه حكمفرما خواهد بود و بالاخره اينكه شاهد پويايي و عملكرد مثبت كل سازمان خواهيم بود. ارزشهاي اخلاقي خوب و ارزشهاي اخلاقي بد در سازمانها هست اما بستگي به محيط، فرهنگ و شيوه رفتار افراد دارد. رفتار اخلاقي كارمند به دو عامل ارزشهاي شخصي و جو حاكم بر سازمان بستگي دارد. مثلاً هنگامي كه سيستم پاداش سازمان به گونه اي باشد كه رفتار نادرست را به صورت مثبت تقويت كند، افراد خوب هم دست به كارهاي نادرست مي زنند. هنگامي كه سازمان به افراد دروغگو و متقلب و يا كساني كه اعمال خلاف را انجام مي دهند. ارتقاي مقام بدهد و يا آنها را مورد ستايش قرار دهد اين برداشت مي شود كه رفتارهاي غيراخلاقي بازدهي مناسبي دارند،اينجاست كه اصول غيراخلاقي در سازمان ريشه مي گيرد.اصول غيراخلاقي كدامند؟ حاكميت روابط بر ضوابط تنها يكي از مواردي است كه سازمانها را به طرف اصول غيراخلاقي مي كشاند. موارد ديگري مانند: تاخير ـ ترك محل كار- پنهانكاري – انجام كارهاي شخصي در محيط كار – استفاده از امكانات سازمان به نفع خود – دزدي اموال سازمان – فاش كردن اسرار سازمان – رياكاري و چاپلوسي – اخذ رشوه و… گاهي به صورت ارزش درآمده اند. متاسفانه تمامي موارد پيش گفته كم و بيش در اكثر سازمانهاي دولتي كشورمان وجود دارند.
درباره چرائي پيدايش چنين اصولي در سازمان چندين دليل اساسي را مي توان مطرح كرد. عدم احساس مسئوليت، ضعف ايمان، نبود وجدان كاري، پايبندنبودن به تعهدات خود در قبال سازمان، حاكميت ارزشهاي مادي در برابر ارزشهاي معنوي و… در پيدايش اصول غيراخلاقي در سازمان موثرند.
نقش مدير در پيدايش اصول غيراخلاقي
مديري كه رفتاري درست و صادقانه دارد بدون آنكه قصد آموزش كاركنان را داشته باشد به آنان تعهد اخلاقي را ياد مي دهد.او الگوي كاركنانش در زمينه اخلاق است و مظهر ارزشهايي است كه در سازمان غالب هستند. اگر مدير از كاركنانش انتظار مشاركت در انجام كار، وظيفه شناسي، انضباط و جديت را دارد يا سهل انگاري، كم كاري و حيف و ميل منابع را نمي پذيرد در مقابل آن عدم درك و ناديده گرفتن نيازهاي كاركنان و نيز عدم برقراري شرايط مناسب كاري از طرف مدير پذيرفتني نيست. تجمل پرستي مدير راه را براي بروز رفتارهاي غيراخلاقي در محيط سازمان هموارتر مي سازد.
اتاق كار مجلل و ماشين گران قيمت، برپايي جلسات بي محتوا و مسافرتهاي بي دليل به بهانه ماموريت جزو عواملي هستند كه نقش مدير را در پيدايش اصول غيراخلاقي به اثبات مي رسانند. مسلماً چنين اعمال و رفتاري از طرف مدير تاثيرات سوء و مخربي را در بين كاركنان به جاي خواهد گذاشت و آنان تصوير ذهني منفي نسبت به سازمان و مديرش خواهند داشت.
اقدامات لازم در برخورد بااصول غيراخلاقي در سازمان
1 – ايجاد مدل گزينشي مناسب: افراد براي سازمان يك سرمايه انساني محسوب مي شوند چرا كه سازمان براي جذب و به كارگيري آنان هزينه هاي زيادي را انجام داده است. اگر يك سيستم جامع گزينش در آن حاكم نباشد و از اصول و رويه هاي غيرمنطقي پيروي گردد، يقيناً افراد نالايق و ناكارامد وارد سازمان خواهند شد. مصاحبه هاي استخدامي بايد توسط روانشناسان و كارشناسان مجرب سازمان صورت گيرد تا با آگاهي از روحيات و اعتقادات فرد و نيز شناخت بهتر شخصيت او بتوانند افراد مناسب را انتخاب كنند. اگر سازمان مي خواهد اصول اخلاقي را حاكم كند، پيشگيري تدبير مناسبي از درمان آن است. افراد صادق، امين، باوجدان و درستكار از دل همين سيستم مناسب است كه به سازمـــان راه پيدا مي كنند و باعث ترقي آن مي شوند.
2 – تدوين منشور اخلاقي: تشويق و ترغيب كاركنان به ارزشهاي اخلاقي و حرمت نهادن به آن بدون وجود قانون مكتوب در اين زمينه راه به جايي نخواهد برد و تمام تلاشها براي استمرار اصول اخلاقي در سازمان بي نتيجه خواهند ماند. بهترين راه براي مبارزه بااصول غيراخلاقي همانا عمل به قوانين مدون و پذيرفته شده اي است كه در اساسنامه سازمان ذكر گرديده اند. باوجود يك منشور اخلاقي راه براي بروز رفتارهاي غيراخلاقي مسدود خواهد شد و كسي جرئت پيدا نخواهد كرد كه خارج از اين قاعده عمل كند. چه در صورت تخلف فردي از اين اصول مجازات و برخورد قانوني خواهد شد.
3- ارزيابي عملكرد : اگر فرد عملكرد ضعيفي از نظر اخلاقي در كارنامه خود دارد علل آن را بايد شناخت. آيا از شغلش ناراضي است؟ شايد شغل وي هيچ تناسبي با علاقه و تخصص او نداشته باشد. يا ممكن است كه فقر و ديگر مشكلات اقتصادي موجود در جامعه باعث شود فرد ناخواسته دست به اعمال غيراخلاقي بزند. آيا شايسته سالاري در سازمان حاكم است؟ ميزان مشاركت و تعهد كاركنان در چه سطحي قرار دارد؟ آيا بين مديران و پرسنل تعارض وجود دارد؟ آيا جو بي اعتمادي و نگرش منفي در محيط سازمان سايه گسترانده است؟به هر حال عوامل پيش گفته مي توانند تاثير زيادي را در رشد اصول غيراخلاقي به همراه داشته باشند. بايد كاركنان مورد ارزيابي عملكرد مداوم قرار بگيرند و يك سيستم پاداش و تنبيه مناسب اتخاذ گردد. بابرگزاري كارگاههاي آموزشي و توجيهي و پرورش ذهن و روح كاركنان نيز مي توان اعمال و رفتارهاي غيراخلاقي را از صفحه فكري او پاك كرد. آخرين گزينه در برخورد با تكرار اعمال غيراخلاقي در سازمان اخراج و طرد شخص از سازمان است. تا مثل ويروس به ديگر اجزا، سازمان سرايت نكند.
فرايندهاي تقويت كننده اصول اخلاقي
1- خودشناسي : شناخت بيشتر شخصيت خود و خودسازي درون؛
2 – خودكنترلي : قدرت كنترل و تسلط بر نفس خويش؛
3 – خودارزيابي: احساس تكليف در برابر سازمان و سنجش اعمال نيك و بد خود.
نتيجه گيري
اخلاق يكي از سرمايه هاي اجتماعي هر كشوري است. اگر جايگاه والايي در زندگي مردم نداشته باشد. اثرات آن به مراتب ويرانگر خواهد بود. نابسامانيهاي موجود در جامعه در زمينه اخلاق و ارزش يافتن انگيزه هاي مادي بر ارزشهاي معنوي زنگهاي هشدار را به صدا درآورده است.
سازمانهاي دولتي كشور نيز از اين قاعده مستثني نيستند. اصول غيراخلاقي موجود در محيطهاي كار به يقين از سوي جامعه به درون سازمانها تسري يافته اند. پرسش اين است كه براي مقابله با آن چه بايد كرد؟ آيا بايد دست روي دست گذاشت و شاهد و ناظر آن بود تا به صورت يك اپيدمي درآيد؟ اگر مي خواهيم معيارهاي اخلاقي به صورت يك فرهنگ در سازمانها نهادينه شود بايد به راهكارهاي مناسب آن عمل كنيم. آموزش صحيح كاركنان و پرورش مهارتهاي انساني و رفع نيازهاي اساسي زندگي افراد باعث خواهد شد تا كم كم اصول غيراخلاقي رنگ ببازند و اصول اخلاقي جايگزين آن شوند.